نگاهی به فیلم یک زِد و دو هیچ A Zed & Two Noughts

نگاهی به فیلم یک زِد و دو هیچ A Zed & Two Noughts

  • بازیگران: برایان دیکُن ـ اریک دیکُن و …
  •  نویسنده و کارگردان: پیتر گرین اِ وِی
  • ۱۱۵ دقیقه؛ محصول انگلستان، هلند؛ سال ۱۹۸۶
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

سینمای خاص

خلاصه ی داستان:  برادران دو قلو، در یک حادثه ی رانندگی، همسران خود را از دست می دهند و دچار ناامیدی می شوند برای همین تصمیم می گیرند سر از رمز و راز مرگ در بیاورند …

یادداشت: سینمای گرین اِوِی عجیب و دیدنی ست. تجربه ای یکّه برای کسانی که می خواهند از دریچه ی دیگری هم به دنیا نگاه کنند. این نقاش و سینماگر عجیب انگلیسی، در تمام آثارش تصاویری بی نظیر خلق می کند که شدیداً آدم را تحت تأثیر قرار می دهد. معماری و فضا از شاخص ترین جنبه های فیلم های او هستند. هر صحنه انگار روی سِن تئاتر اجرا می شود. همه چیز با دقتی شگفت انگیز چیده شده و فضایی تئاتری را به بیننده القا می کند که در خدمت اثر قرار دارد. بازی او با رنگ ها، اعداد، حروف، نشان دادن جسم های روی به زوال و آدم هایی با ذات حیوانی و ترسناک، از مشخصه های سینمای او هستند. “شکم آرشیتکت” اثری درباره ی زوال انسان ها در پس زمینه ای از تقارنِ شگفت انگیزِ معماری های پیچیده است، “آشپز، دزد، همسرش و محبوبش” مثل همیشه، با آن پرداخت های شگفت انگیزِ بصری، اثری درباره ی خوی حیوان صفتیِ انسان و به اصطلاح ذاتِ ” خور و خواب و خشم و شهوت” گونه ی اوست و “غرق شدن با اعداد” فیلمی مفرح و عجیب، با دغدغه ی همیشگی گرین اِوِی درباره ی اعداد. فیلمی که تمام اشیا و جانداران در آن از یک تا صد شماره گذاری شده اند و شما اگر داستان را هم دنبال نکنید، برای پیدا کردن اعداد در گوشه و کنار کادر هم که شده، فیلم را تا آخر خواهید دید و لذت خواهید برد از این بازی جذاب و مبتکرانه ی این سینماگرِ خاص. در “یک زد و دو صفر” هم ادامه ی همان دغدغه های گرین اِوِی را می بینیم در پس زمینه ی داستانی از زوال و پوسیدگی جسم که با تصاویر سریعی از پوسیدگی سیب و لاشه ی حیوانات، حکایت دردناک و دغدغه ی همیشگی مرگ را به بیننده منتقل می کند. البته اینجا هم بازی همیشگی گرین اوی با اعداد و ارقام را شاهدیم. به عنوان مثال، حرفِ اولِ اسمِ دو برادر در فیلم، با اُ (o) آغاز می شود و منظورِ  فیلم از “دو هیچ”، همان دو اُ است که با قرار گرفتن در کنارِ یک زد (z)، کلمه ی انگلیسی”zoo” را تشکیل می دهند که به معنای باغ وحش است. تصاویر گرین اوی، گاه شدیداً راه را بر تعبیر و تفسیر می بندند و به نظرم هیچ نیازی هم نیست تا حتماً بخواهیم از پسِ آنها چیزی بیرون بکشیم. می توانیم در تصاویر رویایی و شگفت انگیز او غرق شویم و لذت ببریم.

  دغدغه ی مرگ و قاب هایی متقارن ...

دغدغه ی مرگ و قاب هایی متقارن …

۵ دیدگاه به “نگاهی به فیلم یک زِد و دو هیچ A Zed & Two Noughts”

  1. حجت گفت:

    دلتون خوش هست حالا نقد نوشتین…
    فیلم رو نقد کنین نه اون چیزی که عیان هست.

    • فرشاد گفت:

      دوست عزیزمون منتقد مجله فیلم هم هست!!

      • damoon گفت:

        اگر مقصودتان کنایه زدن است، که هست، عرض کنم که این یادداشت را من شش سال پیش نوشته ام و خب مثل همه ی آدم های روی کره ی زمین که مادرزاد به چیزی نرسیده اند، من هم از شکم مادرم منتقد و نویسنده به دنیا نیامده ام. تلاش کرده ام برای چیزی که اکنون هستم، اگر چیزی باشم البته، که ظاهرا در نظر شما نیستم. که حرفی نیست. ممنون از نظرتان. اما تلاش خودم را کرده ام. خودم برمی گردم عقب، نوشته های ناقص ام را می خوانم و درس می گیرم و متوجهم که الان اگر بود، چنین یادداشتی نمی نوشتم یا لااقل بهتر می نوشتم. هر چند در انتهای همین یادداشت توضیح داده ام که نیازی نیست هر فیلمی را تعبیر و تفسیر کنیم، باید به قول لینچ: کمی لای پنجره را باز بگذاریم که خیال وارد شود. این فیلم، جذابیتش به همین توضیح ندادنش است. به نظر من. کمبودها را ببخشید. دارم تلاش می کنم بهتر بشوم. از شما هم ممنون که پیگیر هستید فقط به نظرم به جای کامنت های کنایه آمیز و بی انرژی و موذی گرانه، برای پست های خوب من هم، اگر به نظرتان پست خوبی دارم، چیزِ خوب بنویسید. اگر هم افتضاحم کلا که دیگر لزومی ندارد هم اینجا، هم در مجله تعقیبم کنید. حوصله ی دردسر دارید؟! اینهمه منتقد خوب و عزیز که می نویسند. بروید نوشته های آن ها را بخوانید خب. بیشتر چیز یاد می گیرید قطعا.

  2. فرشاد گفت:

    قصد دلخور کردنتان را نداشتم
    عذر مرا بپذیرید.
    حسن شما این است که درباره فیلم هایی نقد نوشته اید که اطلاعات زیادی از آن ها در فضای مجازی نیست (مانند نقدتان بر فیلم های مارکو فرری یا مونیچلی)
    اما این فیلم که با نقل قولی از لینچ به این نتیجه رسیده اید که نیازی نیست هر فیلمی را تعبیر و تفسیر کنیم..
    معمولا وقتی کسی درباره فیلمی که دیده حرفی برای گفتن ندارد، این جور تعبیرها را بی محابا به کار می برد، توضیحاتی که شاید براحتی بتوان برای فیلم های خود همین دیوید لینچ، آتوم گویان، جیم جارموش، هال هارتلی و خیلی ها دیگر بکار برد. که با گیج کردن تماشاگر صرف و علاقه مندی چون بنده جا را برای بهتر دیدن این آثار بکلی می بندد…
    فیلم هایی که به مدد بی پروایی قاعده شکنانه شان در آفرینش دنیای جدید و باوراندن منطق ویژه خود، آثاری در عین اسرارآمیز بودن، پر نشاط و سرزنده و سرشار از تعلیق هایی معنایی اند.

    روده درازی بنده را ببخشید، من پیگیر نوشته هایتان هستم و همین پیگیر بودنست که شاید توقعم را بالا برده است

    • damoon گفت:

      ولی خب با آن کنایه ی گل درشت، قطعاً دلخورم کردید و من هم خوش ندارم پنهانش کنم. مستقیم می گویم. اما خب الان دیگر رفع شد. مشکلی نیست. ضمن اینکه باز می گویم قطعا این یادداشت و شاید خیلی دیگر از یادداشت های اینجا را خودم هم می توانم نادیده بگیرم، چون متعلق به سال ها پیش بود. اما درباره ی تعبیر و تفسیر کردن هر فیلم یا اثر هنری دیگری، با قاطعیت معتقدم و باور دارم که نیازی به این کار نیست. چون بعضی چیزها با تفسیر کردن، لذتش از بین می رود. من خودم به شخصه هیچ وقت نقدهایی که بر بزرگراه گمشده ی لینچ نوشته شد را نخواندم. چون خلسه ی حاصل از فیلم را ترجیح می دادم و دوست داشتم فضای اثر درونم جا خوش کند، به جای آن که با نوشته های دلیل و مدرک دار (گاهی هم البته بی دلیل و مدرک!) بیخودی ذهنم را شلوغ کنم و دنبال این باشم که: لینچ چه می خواست بگوید؟!!! واقعیت این است که گاهی خودِ لینچ هم نمی دانست چه می خواهد بگوید! به هر حال ممنون از اینکه پیگیری می کنید. سعی می کنم هر روز بهتر باشم.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم