فیلم‌هایی که نباید دید، شماره‌ی هجده

فیلم‌هایی که نباید دید، شماره‌ی هجده

  • نام فیلم: قاتل اهلی
  • کارگردان: مسعود کیمیایی

حاج‌آقا دکتر جلال سروش کارآفرین موفق بخش خصوصی تصمیم به افشای خیانت‌های شرکت پیسارو که مافیای قدرت و ثروت است می‌گیرد. سیاوش مطلق و احمد کیا فرزندخوانده‌های سروش‌اند و سیاوش نه‌تنها مورداعتمادترین فرد نزد سروش بلکه دل‌بسته‌ی مهتاب دختر او هم هست. اما مهتاب رابطه‌ی عاطفی با بهمن خواننده‌ی پاپ دارد … تعریف کردن یک خط داستان درباره‌ی این فیلم بسیار بسیار بد کار مشکلی‌ست. اعتراف می‌کنم که برعکس همیشه، این خلاصه‌ی داستان را از ویکی‌پدیا کپی کردم. ‌واقعاً این‌همه دیالوگ مصنوعی و شعاری یعنی چه؟ چرا یک فیلم‌ساز باید فکر کند که اجازه دارد وقت و پول و انرژی مردم را صرف کند برای شنیدن یک مشت حرف‌های نامفهوم و بی‌دروپیکر؟ اصلاً این آدم‌ها چه می‌گویند؟ دردشان چیست؟ این حرف‌های گل‌درشت درباره‌ی اوضاع و احوال جامعه‌ی امروز یعنی چه؟ قرار است حرف‌های خط قرمزی بزنیم و مشکل‌های جامعه را رو کنیم؟ خب این کار را که می‌شود با یک بلندگو، پشت وانت هم انجام داد. دیگر چه احتیاجی به ساختن فیلم است؟ چرا این‌قدر خودمان را جدی می‌گیریم؟ یک فیلم تأسف‌برانگیز.

 

 

  • نام فیلم: خانه‌ی کاغذی
  • کارگردان: مهدی صباغ‌زاده

امیرعلی ابراهیمی روزنامه‌نگار کهنه‌کاری‌ست که حالا دیگر نوشتن را کنار گذاشته و در خانه‌ی به سبک قدیمش، با دخترش سارا زندگی می‌کند. سارا هم که کار پدر را ادامه داده، سر پرشوری دارد و می‌خواهد پرده از فساد کسانی بردارد اما قدرت‌های پشت پرده جلویش را سد می‌کنند. امیرعلی که این‌طور می‌بیند، دوباره وارد کارزار رو کردن دست فاسدین می‌شود … فیلمی پرحرف که شخصیت‌های بی‌مزه‌اش، یک لحظه هم از مَثَل زدن و داستان‌سرایی و شعار دادن بازنمی‌مانند. مخاطب زیر بمباران انواع و اقسام دیالوگ‌های کهنه و نخ‌نما می‌ماند و هنوز نیم ساعت نگذشته که احساس خفگی به آدم دست می‌دهد. آقای امیرعلی که اصلاً معلوم نیست در گذشته چه کرده و حالا چه می‌کند، در آن خانه‌ی حوض‌دارش، که حسابی هم قرار است نوستالژیک باشد، با چند برگ کاغذ، قرار است پته‌ی یک‌سری را بریزد روی آب. بعد یک‌بار می‌آید خانه و می‌بیند که زندگی‌اش را زیر و رو کرده‌اند و آن چند ورق کاغذپاره را برده‌اند. یکی هم نیست بگوید مگر زمان فتحعلی‌شاه قاجار زندگی می‌کنیم که فاسدین اقتصادی از ترس چند برگ کاغذ که مثلاً قرار است دست‌شان را رو کند، بیایند خانه‌ی طرف را بهم بریزند؟ آخر این چه طرز نگاهی‌ست؟ اجازه بدهید بگویم فیلم‌نامه‌ چه‌طور نوشته شده: فیلم‌نامه‌نویسان دور هم جمع شده‌اند و گفته‌اند چه بنویسم که دست مفسدین اقتصادی را رو کنیم و کمی هم درباره‌ی اوضاع روزنامه‌نگارها حرف بزنیم؟ و از این پرسش، به این فیلم رسیده‌اند؛ از مدافتاده، تکراری و به‌شدت ضعیف.

 

 

  • نام فیلم: مَلی و راه‌های نرفته‌اش
  • کارگردان: تهمینه میلانی

ملیحه دختر جوانی‌ست که در خیاطی کار می‌کند. نیره دوست نزدیک اوست. یک روز ملیحه، سیامک، برادر نیره را می‌بیند و عاشق‌اش می‌شود. ملیحه که فضای خانه به سبب وجود برادر عصبی و غیرتی و البته پدر و مادری که دائم به او سرکوفت می‌زنند، برایش تیره و تار است سعی می‌کند یواشکی با سیامک ملاقات کند و نتیجه این دیدارهای پنهانی در نهایت به ازدواج می‌انجامد و دردسرها شروع می‌شود… به نظر می‌رسد دیگر راهی برای رستگاری مردها وجود نخواهد داشت. حتی اگر هم قول بدهند زن‌شان را کتک نمی‌زنند و به آن‌ها فحش نمی‌دهند، باز هم چیزی عوض نخواهد شد. مردها سر تا ته یک کرباسند. تهمینه میلانی بعد از ساخت کلی فیلم در جهت اثبات این حرف، به ملی و راه‌های نرفته‌اش رسید. چرا دنیای این قصه مصنوعی‌ست؟ چرا مردهای بد و بدریختش حرص آدم را در نمی‌آورند؟ چرا زن‌هایش همدلی‌برانگیز نیستند و آن‌طور که کارگردان می‌خواهد همراه‌شان نیستیم؟ چرا هیچ‌چیز سر جای خودش نیست؟ و پرسش آخر این‌که چرا این فیلم، شعاری‌ست و نخ‌نما؟ جوابش را همه می‌دانیم.

فیلم دیگر میلانی در «سینمای خانگی من»:

ـ یکی از ما دو نفر (اینجا)

 

  • نام فیلم: نقطه­ کور
  • کارگردان: مهدی گلستانه

خسرو بعد از یک ماه جوشکاری در زیر آب، به خانه می‌آید و همان شب اول با جمله‌ای از طرف پسر کوچکش آشفته می‌شود. پسر می‌گوید مادرش مردی را به خانه آورده است. خسرو برای کشف واقعیت، شب را برای همه زهر می‌کند … فیلمی سردرگم و بی‌مقصود که فقط ادای اجتماعی­ بودن و شناختن آدم‌هایش را در می‌آورد. فیلم نه‌تنها در درست و اصولی جلو بردن داستانک‌هایی که برای مهمان‌های حاضر در تولد آماده کرده ناموفق است، بلکه در به ثمر رساندن همان خط اصلی ماجرا هم ناتوان است. گیر دادن خسرو برای فهمیدن حقیقت، آن‌قدر تکراری می‌شود که از جایی به بعد هیچ‌چیز پیش نمی‌رود. بعد هم که در پایانی به‌شدت عجیب و غریب، به ساده‌انگارانه‌ترین شکل ممکن، کودک داستان و تخیلات بی‌حد­ومرزش که به نوعی بیماری روانی هم پهلو می‌زند، مقصر نشان داده می‌شود و خسرو طی یک لحظه با همراهی یک موسیقی گل‌درشت، پی می‌برد که تا حالا اشتباه می‌کرده است!

 

 

  • نام فیلم: راید (Ryde)
  • کارگردان: برایان فرانک ویسیلیا

راید، نرم‌افزار جدید موبایلی‌ست که کاربر می‌تواند ماشین درخواست کند و به مقصدش برود. اما اگر راننده‌ی این نرم‌افزار، یک قاتل خطرناک باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ … مردی که راننده‌ی راید را می‌کشد، خودش پشت فرمان می‌نشیند و زن‌های مسافر را سوار و بعد سر‌به‌نیست‌شان می‌کند. خب؟ بعدش چه؟ آخرین مسافر او یک دختر زیباست که او را نمی‌تواند سربه‌نیست کند. خب؟ بعد؟ کل فیلم همین است. نه انگیزه‌ی قاتل مشخص است. نه حتی صحنه‌ی جذابی در فیلم وجود دارد. نه اصلاً می‌فهمیم این آدم‌ها که هستند و چه می‌کنند. یک فیلم سرد و بی‌مزه. با توجه به پایانی که کارگردان انتخاب کرده، ظاهراً باید منتظر قسمت دومی از این فیلم هم باشیم. قسمت اول که این بود، وای به حال قسمت دوم!

 

 

  • نام فیلم: روز مرگ مبارک (Happy Death Day)
  • کارگردان: کریستوفر لاندن

تری در یک روز گیر می‌افتد. روزی که در پایانش او محکوم است به مُردن. او هر بار همان روز را زندگی می‌کند تا در نهایت بفهمد چه کسی قاتل است و چه‌طور باید او را از پا در آورد … یک فیلم به‌شدت سطحی، فرزند ناخلف شاهکاری نظیر روز موش‌خرما (هارولد رمیس) که همه‌چیز را از آن فیلم تقلید کرده اما حتی توانایی نداشته خوب تقلید کند. تری هر بار که از خواب بلند می‌شود، خودش را در یک روز گرفتار می‌بیند و چند بار که همان روز را طی می‌کند، یاد می‌گیرد بیش‌تر از قبل به اطرافیانش توجه نشان دهد و قدر زندگی را بیش‌تر بداند. فیلمی ساده‌انگارانه که با یک داستان سرسری و آب‌بندی‌شده و کمی عشق و علاقه‌ی تین ایجری، می‌خواهد دل ملت را به دست بیاورد اما بلد نیست. از همه بدتر رو شدن دست قاتل است که معلوم نیست تری چه‌گونه به آن پی می‌برد و سطح فیلم را از آن چیزی که هست، پایین‌تر می‌آورد.

 

یک دیدگاه به “فیلم‌هایی که نباید دید، شماره‌ی هجده”

  1. سلام گفت:

    ادمهایی مثل شوهر ملیجه در فیلم ملی و راههای نرفته کم نیستند…فیلم پایان بدی داشت اما انصافاً متوسط بود. من در سینما دیدمش. خیلی اتفاقی…ولی در ایران از اینجور آدمها زیاد داریم.. فروش ۲میلیاردی هم بدک نیست.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم