از میان فیلم‌ها، شماره‌ی بیست‌وهفت

  • محمد عبدی: اگه از شما می‌خواستن، سه تا، پنج تا، ده تا فیلم سینمای ایرانو انتخاب کنین …
  • ابراهیم گلستان: من هیچ‌وقت از این گوه‌ها نمی‌خورم!
  • عبدی: چرا؟
  • گلستان: نمی‌خورم!

مستند «ابراهیم گلستان؛ نقطه، سر خط» ساخته‌ی محمد عبدی

***

  • محمد عبدی: نامه‌ای که نوشتین به تورنتو …
  • ابراهیم گلستان: خب …
  • عبدی: یه ذره سوء‌تفاهم درست می‌کنه …
  • ابراهیم گلستان: که چی چی؟
  • عبدی: آدما می‌گن، خب حالا این جشنواره‌ست، یه سری فیلم انتخاب کرده دیگه. چرا ان‌قد مته به خشخاش؟
  • ابراهیم گلستان: به خاطر این‌که من نمی‌خوام! گه خورده! دِ! گوه خورده! این جشنواره فیلم انتخاب کرده؟ کله‌ی پدر جشنواره کرده!

مستند «ابراهیم گلستان؛ نقطه، سر خط» ساخته‌ی محمد عبدی

***

  • ابراهیم گلستان: واقعاً توی ایرون الان که دارن فیلم درست می‌کنن، آدمی که احمقانه فیلم درست می‌کنه، کم نیست. علاقه برای خوب فیلم درست کردنم زیاده. چرا وقتی علاقه برای خوب درست کردن، زیاده، آدم برای خوب فیلم درست کردن اِنقد کم باشه؟

مستند «ابراهیم گلستان؛ نقطه، سر خط» ساخته‌ی محمد عبدی

***

  • گِرگ (دو فرانکو): واسه من همه چیز با تنها در خانه تغییر کرد.
  • تامی وایزو (جیمز فرانکو): اوه، تو مدت زیادی توی خونه تنها بودی؟
  • گرگ: فیلم … فیلم تنها در خانه رو می‌گم.
  • تامی وایزو: آها، یه فیلمه!

«هنرمند فاجعه» ساخته‌ی جیمز فرانکو

***

  • پروانه: قدرت کلماتت را بالا ببر، نه صدایت را. این باران است که باعث می‌شود گل بروید، نه غرش آسمان.

انیمیشن «نان‌آور» نورا تومی

***

  • آرینه (ترانه علیدوستی): جیمز کامرون بیاد توی این آسانسور چه احساسی بهش دست می‌ده؟ یا مثلاً سلن دیون؟
  • نوبهار (پگاه آهنگرانی): یا مثلاً دی‌کاپریو؟
  • آرینه: نه، به اون که احساسی دست نمی‌ده.
  • نوبهار: یه چیزی دست می‌ده دیگه!
  • آرینه: می‌دونی که بیان توی این آسانسور شکایت می‌کنن، کپی‌رایتشو می‌گیرن.

«مادر قلب اتمی» ساخته‌ی علی احمدزاده

***

  • پدر (اوون ویلسون): فقط یه بار توی هر کلاس دستتو ببر بالا، مهم نیست جواب چن تا سئوالو بدونی.

«شگفتی» اثر استفن چبوسکی

***

  • کِلِمی (کریستین اسکات توماس): [رو به همسرش چرچیل] تو قدرتمندی، چون کامل نیستی. عاقلی، چون شک و تردید داری.

«تاریک‌ترین ساعت» اثر جو رایت

***

  • وینستون چرچیل (گری اولدمن): اونایی که نظرشون رو نمی‌تونن تغییر بدن، هیچ‌چیزی رو نمی‌تونن تغییر بدن.

«تاریک‌ترین ساعت» اثر جو رایت

***

  • مرد تاریخی (منوچهر فرید): ای کرکس، ای حرامی، ای آهوچشم، تو مرا دیوانه می‌کنی.

«چریکه‌ی تارا» ساخته‌ی بهرام بیضایی

***

  • جف (جیمز استوارت): چرا یه مرد توی یه شب بارونی باید سه بار از خونه‌ش بره بیرون و برگرده؟
  • لیزا (گریس کلی): شاید از نحوه‌ی خوش‌آمدگویی زنش خوشش میاد!

«پنجره‌ی عقبی» ساخته‌ی آلفرد هیچکاک

***

  • توئید (جیم برادبِنت): اولین قانون سیاست میگه رأی‌ها نتیجه رو تعیین نمی‌کنن، شمارنده‌ها این‌کارو می‌کنن، شمارنده‌‌ها …

«دارودسته‌های نیویورکی» ساخته‌ی مارتین اسکورسیزی

***

  • الیزا (ادری هپبورن): فرق یه بانوی گل‌فروش با یه بانوی محترم این نیست که چه‌طوری رفتار می‌کنن، فرق‌شون اینه که چطوری باهاشون رفتار می‌شه.

«بانوی زیبای من» ساخته‌ی جرج کیوکر

***

  • جوزف (همفری بوگارت): برام مهم نیست اونا چه‌قدر خوبن. من که نمی‌ذارم احساساتم بهم غلبه کنه. ما خیال داریم فرار کنیم و این تنها فرصتمونه. ما برای دزدی از اونا اومدیم این‌جا و همین‌ کارو هم می‌کنیم. محکم می‌زنیم توی سرشون، چشاشونو در میاریم، گلوشونو می‌بُریم، البته بعد از این‌که ظرفا رو شستیم.

«ما فرشته نیستیم» ساخته‌ی مایکل کورتیز

***

  • مرد: تو نباید یواشکی بری توی آپارتمانش. این کار اخلاقی نیست.
  • دبلیو. سی. بریگز (وودی آلن): من یواشکی نمی‌رم، کلید دارم!

«نفرین عقرب یشمی» ساخته‌ی وودی آلن

 

 

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم