تفهیمم کن!

تفهیمم کن!

یکی از مشکلات سینمای ما این است که هنوز بلد نیست مخاطب را تفهیم کند. یعنی چه؟ یعنی بلد نیست دنیای فیلم را به‌درستی شرح دهد و جایگاه هر شخصیت را معلوم کند تا یقه‌ی مخاطب را بچسبد و همراهی‌اش را بطلبد. مثال جدیدش گرگ‌بازی‌ست که قرار است درامی رازآلود و جنایی باشد اما عملاً فیلمی‌ست خسته‌کننده و بی‌نمک. مشکل هم از همان دقایق ابتدایی شروع می‌شود: فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردان بلد نیستند فضای داستان را برای مخاطب جا بیندازند؛ شخصیت‌های متعددی وارد کار می‌شوند که تا مخاطب بفهمد اسم‌شان چیست و ربط‌شان به داستان کجاست، یکی دیگر وارد شده و در نتیجه همان اول تمام رشته‌ها از دست مخاطب خارج می‌شود (و تازه بگذریم از این‌که فیلم بی‌جهت این‌همه شخصیت دارد!).

 نکته‌ی دوم این است که سازندگان توانایی ندارند سازوکار بازی‌ای را که بازیگران جوان تئاتر برای راضی کردن آقای دکتر به سرمایه‌گذاری تدارک دیده‌اند، به‌درستی برای مخاطب توضیح بدهند و آن را برایش تفهیم کنند؛ همه‌چیز گیج و گنگ است و آدم متوجه نمی‌شود شرایط بازی چیست. نمی‌دانم، شاید من ذهنم کند است و نتوانستم متوجه سازوکارش بشوم اما دقیقاً در این بازی چه اتفاقی می‌افتد؟ شاید کسی که این بازی را انجام داده باشد سر در بیاورد، اما آن‌هایی که انجام نداده‌اند تکلیف‌شان چیست؟ چه‌طور باید پی ببرند «گرگ» چه می‌کند؟ «جادوگر» چه کاره است؟ و یا اصلاً شرط خروج بازیکن‌ها از بازی چیست؟ من که سر در نیاوردم.

 نکته‌ی دیگر این‌که مشخص نمی‌شود بازیگران جوان تئاتر اصلاً چه‌گونه قرار است دکتر را راضی کنند تا جلب نمایش آن‌ها شود و سرمایه‌گذاری کند؟ یعنی فیلم نه‌تنها در تفهیم کردن مخاطب، بلکه در تفهیم کردن شخصیت خودش هم ناتوان است! مجموعه‌ی این ابهامات و ناتوانی‌ها باعث می‌شود دنبال کردن داستان چیز جذابی نباشد. خرده‌داستان‌های بی‌نمکی هم که مدام بین خط اصلی وول می‌خورند، سطحی و ساده‌انگارانه هستند و می‌توانستند نباشند.

اما نکته‌ی پایانی؛ من نمی‌توانم هانیه توسلی را با آن موهای مصنوعی در نقش زن دکتر باور کنم، هم‌چنان که نمی‌توانم نگار جواهریان با آن خنده‌های روی اعصاب را تاب بیاورم.

۳ دیدگاه به “تفهیمم کن!”

  1. یونس گفت:

    مثال برای فیلم های خارجی البته زیاده
    ولی نمونه متاخرش فیلم perfect strangers واقعا زیبا و پرکشش حیف بود اینقدر قدر دیده نشد

  2. الی گفت:

    به نظر من فیلم خوبی بود.
    گرگا سعی می کنند بلوف بزنند تا همه ی روستا رو بکشند. جادوگر می تونه یه نفرو زنده کنه. پیشگو میتونه دست یکیو ببینه تا به بقییه کمک کنه وقتی یکیو اشتباهی جای گرگ میگیرند. بیرون رفتناشون اینطوریه که یا کلا شب گرگا یکیو میکشند که بیچاره هیچکار نکرده باید بره بیرون از بازی. یا همه رای میگیرند که کی به نظرشون گرگه ، چه طرف گرگ از آب در بیاد چه نه باید بره بیرون از بازی چون دستش رو شده.
    به نظر من گه خیلی جالب بود. فقط نفهمیدم کی سعید رو کشتند. تا آخرین لحظه که داستند با دکتر و مرتضی بازی می کردند.کی وقت کردند این دو تا سعیدو بکشند!

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم