حالا این شد یک چیزی!
خلاصه داستان: آقای هیگوراشی مامور میشود که فیلمی سی دقیقهای و بدون کات درباره زامبیها بسازد. همه چیز هماهنگ میشود و فیلم هم در یک برداشت به اتمام میرسد اما بعداً میفهمیم که چه اتفاقهای عجیبی در پشت صحنهاش افتاده تا این سی دقیقه بدون کات، ضبط شود …
یادداشت: عنوان انگلیسی فیلم گویای هوشمندیاش نیست. تکهای از مردگان را که میشنویم یاد فیلمهای ترسناکی میافتیم که تقریباً هر روز ساخته میشوند و در ایدهپردازی و فضاسازی و ساخت، شبیه هم هستند و چیزی برای ارائه ندارند. در واقع اسم کنجکاویبرانگیزی نیست. عنوان ژاپنی فیلم چیز دیگری است. به گفته هوشنگ راستی عزیز که سالهاست در ژاپن زندگی میکند، عنوان ژاپنی فیلمبرداری را متوقف نکن! است؛ حالا این شد یک چیزی!
شخصیت اصلی فیلم، آقای هیگوراشی (تاکایوکی هاماتسو) که سازنده کلیپهای تبلیغاتی کماهمیت تلویزیونی است و اصولاً بویی از هنر نبرده، به پیشنهاد شبکه تلویزیونی نهچندان مهمی تصمیم میگیرد فیلمی سی دقیقهای و بدون قطع درباره زامبیها بسازد که قرار است به شکل زنده و در میان برنامههای دیگر این شبکه، روی آنتن برود (ملاحظه میکنید که با چه ایده جالبی طرف هستیم). شعار آقای هیگوراشی «سریع، ارزان، باکیفیت!» است و همین شعار، بالادستیهای شبکه را مجاب میکند تا ساخت این فیلم سیدقیقهای را به او بسپارند؛ و این همان فیلمی است که در ابتدای فیلمبرداری را متوقف نکن! میبینیم. گیج شدید؟! لطفاً حواستان را بیشتر جمع کنید چون با یک فیلم در فیلم سرحال حسابی طرفیم با ایدههای بامزه و جذاب و زامبیهای عجیبی که هرگز نمونهشان را ندیدهاید.
داستان فیلمی که هیگوراشی میخواهد بسازد درباره کارگردانیست که قرار است فیلمی درباره زامبیها بسازد اما بازیگران فیلم وقتی به خود میآیند که زامبیهای واقعی دورشان را گرفتهاند و راه فراری نیست! آن چه که به عنوان فیلم هیگوراشی در ابتدا میبینیم، یک فیلم زامبی اسلشر سیدقیقهای است پر از خون و خونریزی با زامبیهای عجیب و غریب که چیز تازهای هم در مقایسه با نمونههای مشابهش ندارد جز این که در یک نمای بدون قطع سیوچند دقیقهای گرفته شده. اما بعد از این پلان/سکانس پرهیاهو و پرخشونت، به ماجرای ساخته شدن فیلم هیگوراشی برمیگردیم و از این جا به بعد فیلم میشود همان اثر موفقی که مثل بمب در سراسر دنیا صدا کرده است. سازندگان فیلم که تصور چنین موفقیتی را نمیکردند و قرار بود کارشان در سینماهای معدودی در ژاپن به نمایش دربیاید، یکشبه ره صد ساله رفتند و در دنیا ستایش شدند. حکایت فیلم ماجرای پروژه جادوگر بلر را تداعی میکند که با بودجهای اندک و بدون ادعا ساخته شد ولی هیاهویی به راه انداخت و سرانجام اثری کالت شد که هنوز هم به آن رجوع میدهند. فیلمبرداری را متوقف نکن! هم از حالا یک کالت موفق به نظر میرسد.
خانواده آقای هیگوراشی، از قشر متوسط و حتی زیرمتوسط ژاپنی هستند. دخترش مائو که او هم علاقه به ساختن فیلم دارد، در فیلمهای دیگران دستیار چندم کارگردان است و آنقدر هم کارش را جدی میگیرد و برخلاف پدرش اصرار بر طبیعی بودن همهچیز دارد که به جای چکاندن قطره اشک در چشمان بازیگر کودک فیلم، سعی میکند با حرفهایش اشک او را در بیاورد! این احساس مسئولیت در نهایت موجب اخراجش میشود. دوربینی که در عکسهای دوران کودکی او با پدرش در دست او میبینیم، نشان میدهد که عشق به فیلم ساختن در خون اوست اما در نهایت چیزی جز آگهیهای تصنعی و بیمزه پدر گیرش نیامده. مادر خانواده، خانم نائو هم یک بازیگر سابق است که حالا مشغول تمرین دفاع شخصیست و بازیگری را کنار گذاشته چون چنان در جلد نقشهایش فرو میرفته که در آوردنش کار سختی بوده! این ویژگی به شکل بامزهای در طول داستان در جهت شاخ و برگ دادن به ماجرای اصلی به کار میآید.
تمرین برای ساخت فیلم سیدقیقهای بدون قطع که آغاز میشود، تا ته ماجرا را میخوانیم: یکی بچهاش را آورده که در طول تمرین مدام گریه میکند، بازیگر مرد نقش اول، جوان مغروریست که کسی غیر خودش را قبول ندارد، آن یکی نمیتواند آب معمولی بخورد و حتماً باید آب معدنی همراهش باشد، فیلمبردار کمردرد مزمنی دارد که اذیتش میکند، بازیگر نفش زامبی دائمالخمر است و … یک آشوب تمامعیار و ارجاعی کنایهآمیز و طنازانه به دنیای بلبشوی رسانههایی مانند تلویزیون. بعد از تمرینهای پیدرپی، نوبت به فیلمبرداری میرسد و حالا زمان استفاده از ایدههایی است که از ابتدای داستان کاشته شده، و این همان نقطهایست که فیلم را متفاوت میکند و میتوان از آن به عنوان چرخشی اساسی در زیرگونه زامبی یاد کرد؛ چرخشی هوشمندانه و البته بهشدت کنایهآمیز.
در فیلم بدون قطع هیگوراشی، اتفاقهایی میافتد که ابتدا معنایشان را نمیفهمیم. حرکات بازیگران و دیالوگهایشان، گنگ و بیمعنا به نظر میرسد، اما وقتی پشت صحنه را میبینیم تازه دستمان میآید که این مکثهای بیجهت و نگاههای بیمعنا و حرکات غریب یعنی چه. به عنوان نمونهای خندهدار، در قسمتی از داستان، خانم نائو به دلیل مشکلی که برای یکی از بازیگرها پیش آمده مجبور میشود با وجود مخالفت هیگوراشی در فیلم او بازی کند. او از حرکات دفاع شخصی برای شوخی با بازیگر مرد فیلم استفاده میکند؛ حرکتی که عجیب و لوس به نظر میرسد اما هنگامی که به پشت صحنه این قسمت میرویم، متوجه میشویم دلیل حرکت او دریافت پیامیست از طرف عوامل آن سوی صحنه مبنی بر این که باید این لحظه را کش بدهند تا بازیگر نقش زامبی آماده شود. تنها چیزی که در آن لحظه احمقانه و بلاتکلیف به ذهن زن میرسد این است که از حرکات دفاع شخصی برای کش دادن صحنه استفاده کند! در صحنهای دیگر از فیلم هیگوراشی، دوربین با برخورد به یکی از بازیگران روی زمین میافتد و همانجا میماند در حالی که بازیگران از کادر خارج شدهاند. در نیمه دوم، دلیل افتادن دوربین را متوجه میشویم: فیلمبردار کمردرد میگیرد و با برخورد به بازیگر روی زمین میافتد و همانجا خشکش میزند! در نتیجه دستیار دستوپاچلفتیاش مجبور است دوربین را بردارد و به فیلمبرداری ادامه بدهد.
اما زامبیهای فیلم هم حکایت جالبی دارند. هرگز چنین زامبیهایی ندیده بودیم؛ یکی مست است، دیگری شکمروش دارد و یکی دیگر مدام قهر میکند! در فیلم آقای هیگوراشی، لحظههایی را دیدهایم که حالا با تماشای پشت صحنهاش، جواب تمام ابهامهایمان داده میشود و حتی از آن بیشتر، متوجه میشویم که بلبشویی مشابه بلبشوی درون فیلم، در پشت صحنه هم جریان دارد. به این ترتیب کنایه فیلمساز (شینایچیرو اوئهدا، نه جناب هیگوراشی) تکمیل شود. وقتی با شکستن کرین، بازیگران نقش زامبیها مجبور میشوند دیواری انسانی درست کنند تا فیلمبردار سوار بر پشت زامبیها، نمای آخر را بگیرد، حسابی لذت میبریم و همین ایدههای ریز است که فیلم را چنین شوخ و جذاب و سرحال میکند.
البته در این گیرودار، اوئهدا داستان خانواده آقای هیگوراشی را را از یاد نمیبرد؛ دختر او در نهایت به آرزویش که فیلمسازیست میرسد، چون اوست که در آخرین لحظهها و در حالی که همه چیز خراب شده، بهسرعت تصمیم میگیرد بخشی از فیلمنامه را حذف کند و مسیر داستان را به جای دیگری تغییر بدهد. در واقع از جایی به بعد او کارگردانی را برعهده میگیرد و فیلم را بدون قطع به پایان میرساند. مادر خانواده هم بالاخره بعد از سالها دوباره به دنیای بازیگری برمیگردد و باز هم آنقدر در جلد نقش فرو میرود که دوسه نفر از بازیگرها را به باد فنا میدهد!
ماجرای ساخته شدن فیلم خود اوئهدا هم از جهاتی شبیه جریان ساخت فیلم هیگوراشی بوده است. آقای هیگوراشی بیهنر تصورش را هم نمیکرد که فیلمی ساخته شده با آنهمه دستانداز و مکافات که فیلمنامهاش در میان کار و عواملش در آخرین لحظهها تغییر کردهاند و … موفق از کار دربیاید ولی چنین میشود، چون گردانندگان آن شبکه تلویزیونی هم مثل ما با دیدن صحنههای پر از خونریزی و زامبیهایی با چشمهای از حدقه درآمده و بابت این که فیلم اینقدر واقعیست کیف میکنند! شینایچیرو اوئهدای باهنر هم تصورش را نمیکرد که فیلمش چنین سروصدایی به پا کند؛ فیلمی که البته با انرژی فوقالعادهای ساخته شده و این را میتوان با دیدن پشت صحنهاش در تیتراژ پایانی دریافت. مثل وقتی که دستیار فیلمبردار به او که بیست دقیقه با دوربین همراه بازیگرها این طرف و آن طرف دویده، لیوانی آب میدهد تا گلویی تازه کند.
هوشنگ راستی گرامی در ترجمه عنوان ژاپنی فیلم مرا یاری کرد اما خودش نتوانست بیش از چند دقیقه اش را تحمل کند! این از آن فیلمهاییست که برای ارتباط برقرار کردن با آن باید پیشاپیش به این گونه فیلمها علاقهمند باشید.
مطلب رو میخوندم غش غش داشتم میخندیدم. فیلم رو هم دانلود کردم احساس میکنم قبلا یه مطلب کوتاه احتمالا از خود شما خونده بودم و ترغیب شده بودم به دانلود.
ولی حالا واجب شد هرچه سریعتر ببینمش.
:)) خیلی هم عالی.
دوست عزیز شما نیاز نبود دوست ژاپنیت رو به زحمت بندازی؛ عنوان اصلی فیلم یعنی “Kamera wo tomeru na!” به معنی همون “فیلم برداری رو متوقف نکن” هست که دوست ژاپنیتون گفته (از گوگل ترنسلیت هم می تونستید استفاده کنید و دوست ژاپنیتون رو توی زحمت نندازید) ؛ عنوان انگلیسی اتفاقاً خیلی خلاقانه و هوشندانه هم انتخاب شده (و خود کارگردان هم انتخاب کرده، کس دیگه ای انتخاب نکرده) ؛ “One cut” هم به معنی “بُرِشی از…” یا “تکه ای از…” هست و هم به معنی “یک برداشت (بدون کات)” ؛ اینجا یه خرده با کلمات به طرز زیرکانه بازی شده. گفتم شفافش کنم.
ممنون.
خط اول ویکیپدیای انگلیسی:
カメラを止めるな! Kamera o Tomeru na!, transl. “Don’t Stop the Camera!”
یکم دست و دلباز ستاره ندادی؟؟
نه. چیزی که به نظرم لایقش بود را دادم.
سلام شما زیرنویس فارسی برای این فیلم سراغ ندارید؟فک کنم هیچ کسی برای این فیلم زیرنویس نداده …بدون زیرنویس متوجه میشه شد فیلمو؟مرسی
سلام. از زیرنویس فارسیاش خبر ندارم. اگر زیرنویس فارسی نشده، طبیعتاً برای ارتباط برقرار کردن با آن، باید به انگلیسی تسلط داشته باشید، تا با زیرنویس انگلیسی تماشایش کنید.
این نقد بود، یادداشت بود یا چی؟
فقط داستان رو تعریف کردی که برادر من!
فقط داستان را تعریف کردهام!
یک سوال: شما فیلم های انگلیسی را با زیرنویس نگاه میکنی یا بدون زیرنویس؟
این فیلم ژاپنی را با زیرنویس انگلیسی دیدی؟
من هم دیدمش..واقعا جالب بود. عجب ایده جالبی.انگار دوتا فیلم دیدی.
فیلمها را بدون زیرنویس فارسی میبینم. اگر هم مثل این یکی، زبانشان غیر از انگلیسی باشد، با زیرنویس انگلیسی نگاه میکنم.
چند وقتی بود میخواستم این فیلمو ببینم زیرنویس فارسی نداشت ولی الان زیرنویس شده و دیدمش.خیلی فیلم سرحالی بود حال آدم با دیدن این فیلم خوب میشه.واقعا لذت بردم مرسی از آقا دامون بابت معرفی این فیلم
خواهش میکنم. ممنون از شما.
سه بار فقط صحنه ای رو دیدم که کارگردان آقای هوسودا رو گرفته تو بغلش و سر حفتشون می خوره به در صداش بازیگرا رو می ترسونه 😂🤣
خیلی خیلی باحال بود. بازیگرا واقعا قوی ظاهر شدن. من اگر جای آیکا بودم ت صحنه ی آخر با دیدن هرم انسانی جلوم میمیردم از خنده :)))
:))) خیلی باحال بود.
تقریبا سه سال پیش که این متن را نوشتید به خاطر امتیاز بالایی که به فیلم دادید از صفحه یه اسکرین شات گرفتم و خلاصه چند ماه قبل داخل خوابگاه دیدمش
به زحمت بقیه را راضی کردم ۴۵ دقیقه اولش را ببینند و از اونجا به بعد با علاقه دیدند و به شدت هم راضی بودند
خیلی فیلم جالب و عالی بود
ممنون بابت معرفی
چه عالی … ممنون از شما
خیلی مزخرف بود این چه فیلمی اخه، فقط چند سکانس خنده دار داشت در کل افتضاح بود,حس کردم چنتا بچه پنج ساله این فیلمو ساختن