فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ اردیبهشت ۱۴, ۱۳۹۸ در
از میان فیلمها و گفتهها |
۴ دیدگاه
- دیکسون استیل (همفری بوگارت): یه صحنهی عاشقانهی خوب باید دربارهی چیزی غیر از عشق باشه. مثلاً الان: من دارم گریپفروت درست میکنم، تو اونجا نشستی، گیج و خوابآلود. هر کی ما رو ببینه میفهمه عاشق همدیگهایم.
«در مکانی خلوت» ساختهی نیکلاس ری
***
- بابی (ند بیتی): یه چیزی توی این جنگلها و رودخونه نهفتهست که ما توی شهرها گمش کردیم.
- لوییس (برت رینولدز): گمش نکردیم، فروختیمش.
«رهایی» ساختهی جان بورمن
***
- جان بالانتین (گریگوری پک): من هیچی رو به یاد نمیآرم، جز این که عاشق توام.
« طلسمشده» ساختهی آلفرد هیچکاک
***
- دکتر الکساندر برولوف (مایکل چخوف): خانوما بهترین روانکاوا هستن، تا موقعی که عاشق بشن. بعدش اونا بهترین مریض میشن.
«طلسمشده» ساختهی آلفرد هیچاک
***
- بن (سث روگن): قیمت حلقهی ازدواج چنده؟
- پیت (پال رود): خب بستگی داره. فکر کنم حدوداً ۳ ماه درآمدت رو باید خرجش کنی.
- بن: خب کار سختی نیست، چون من هیچ درآمدی ندارم!
«باردار» ساختهی جاد آپاتو
***
- تونی لیپ (ویگو مورتنسن): میدونی … دنیا پر از آدم تنهاست که از پا پیش گذاشتن میترسن.
«کتاب سبز» ساختهی پیتر فارلی
***
- هال روچ (دنی هیوستن): دنبال چی هستی استن؟
- استن لورل (استیو کوگان): من دنبال یه پول عادلانه برای فیلمای لورل و هاردی هستم. خودت هم اینو میدونی. فیلمامون در سراسر دنیا فروخته میشه و حتی یه ذرهش هم گیر ما نمیاد.
- هال روچ: به این خاطره که هی زنهات رو طلاق میدی!
«استن و اولی» ساختهی جان اس برد
***
- آنا (دالی ولز): فوقالعاده نمیشه اگه بعد از این که از دنیا رفتی، مردم نامههات رو بفروشن؟
- لی (ملیسا مککارتی): آخه چرا باید همچین چیزی بخوام؟
- آنا: خب چون اگه ما آدمای فانی ناپدید میشیم، اینجوری هنوز به نحوی زنده هستیم.
- لی: نه. وقتی من بمیرم، کی اهمیت میده؟ فقط میخوام یکی به گربهم غذا بده.
«هرگز میتوانی من را ببخشی؟» ساختهی ماریل هلر
***
- مارجری (جین کورتین): وقتی مشهور شدی میتونی یه عوضی باشی، ولی به عنوان یه گمنام نمیتونی همچین پتیارهای باشی.
«هرگز میتوانی من را ببخشی؟» ساختهی ماریل هلر
سلام دامون عزیز:
الان نزدیک به سه ماه است وارد فن فیلمنامه نویسی شده ام. از همان روز اول با سایت شما آشنا شدم. سلیقه ات را دوست دارم. قلمت و نقدهایی که بر فیلمها وارد میکنی. از همه مهمتر طرز داستان گویی تون.
کامنتها را جواب میدی. این عالیه.
راستش یک سوال داشتم.شاید برای شما هم پیش آمده.
من شکر خدا پس از چهل بار دیدن فیلم آپارتمان و نمودار و رسم فیلمنامه و غیره و سه ماه مطالعه مدام کتب فیلمنامه نویسی و داستان گویی بالاخره یک فیلمنامه نوشتم.
الان دنبال تهیه کننده هستم ولی راهش بلد نیستم. از شیراز رفتم خانه سینما در تهران(باورتون میشه؟) چیزی گیرم نیامد جز اینکه آقایی گفت: صفحه آخر مجله فیلم نام تهیه کننده ها را نوشته. زنگ بزنید.
آقای قنبر زاده؛ چه کنم؟جایی خوندم کیارستمی میگفت: پیدا کردن تهیه کننده برای فیلمنامه اول همیشه سخته.
قدم اول چیه؟ چطور باید طرح یا فیلمنامه را فروخت یا تهیه کننده پیدا کرد.
سلام بر شما. اول اینکه ممنون از توجهتان به نوشتههای من. خوشحالم میکنید و لطف دارید. اما دربارهی موضوع فیلمنامه؛ طبعاً کیارستمی درست میگفت، و من حرف آن بزرگوار را اینطور ادامه میدهم که حتی شاید پیدا کردن تهیهکننده برای فیلمنامههای دوم و سوم هم سخت باشد! طبعاً با توجه به ناآشنا بودن شما برای تهیهکنندهها، تماس مستقیم با آنها به نتیجهای نخواهد رسید، جواب درستی نخواهید گرفت. راه سنتیاش این است که چند کپی از فیلمنامهتان تهیه کنید، به دفاتر تهیهکنندهها سر بزنید و بعد از نوشتن آدرس و شمارهی تلفن و آدرس ایمیلتان در صفحهی اول فیلمنامه، یک کپی را آنجا بگذارید و به شخص مربوطه بسپارید که حتماً بخوانند و خبرتان کنند. اگر در لحظهای که شما به دفاتر سر میزنید، خودِ تهیهکننده هم آنجا باشد که چه بهتر، شما میتوانید همانجا خودتان و فیلمنامهتان را معرفی کنید. هر چند خیلی کم پیش میآید که شما بتوانید تهیهکنندهای را در دفترش ملاقات کنید. بههرحال این راهیست که مجبورید کفشی آهنی به پا کنید و سراغش بروید. با یک سرچ سادهی اینترنتی، میتوانید آدرس دفاتر فیلمسازی در تهران را پیدا کنید و به سراغشان بروید. اگر شهرستان زندگی میکنید و امکانش نیست برای این کارها چند روزی به تهران بیایید، بعد از گرفتن شمارهی دفاتر فیلمسازی، بهشان زنگ بزنید، حرفتان را بگویید و فیلمنامهتان را به شکل ایمیل برایشان ارسال کنید و طبعاً نباید به این زودیها هم منتظر جواب باشید. پروسهی زمانبریست. مهمترین نکته این است که صبور باشید و پرحوصله و البته عاشق. به هر حال اگر پرسش دیگری هم بود، من در خدمتم.
آقا دمت گرم. من اجازه دارم یک نسخه از فیلمنامه را برای شما بفرستم؟ واقعا به قول اون خواننده بیخود، واسه پاسخ دادنهات مرسی. از این پاسخ مستانه خداوکیلی کوک شدم.
راستش بخواهید اون قدر مایه ندارم که مجله فیلم بخرم.در خانه ما یک مجله پیدا نمیشه. اما مسئول ورودی بخش اطلاعات در خانه سینما میگفت: آدرس به روز تهیه کننده ها در انتهای مجله فیلم یا مجلات سینمایی موجود است. راست میگه؟چنین چیزی هست؟
بعد من میرم تهران.فیلمنامه ببرم یا طرح ۵صفحه ای؟ به نظرم برای تهیه کننده طرح باید بُرد تا فیلمنامه. درست عرض میکنم؟ این چیزی بود که سید فیلد در کتابش میگفت. البته برای آمریکایی ها.
دربارهی فرستادن فیلمنامهتان برای من، باید ببینید چه سودی برایتان دارد. طبعاً من از اینکه فیلمنامهای بخوانم و اگر شد، مشورتی به نویسنده بدهم، خوشحال خواهم شد. کمااینکه خیلیها برایم میفرستند و از من میخواهند که بخوانم و نظرم را بگویم. به هر حال این به خودِ نویسنده برمیگردد که چه برنامهای دارد. مسئول ورودی بخش اطلاعات خانهی سینما هم برای خوذش گفته! عرض کردم که باید در اینترنت به دنبال آدرس دفتر تهیهکنندهها بگردید. من هم البته در این زمینه کمکتان خواهم کرد، اگر وقتم اجازه بدهد. اما مورد سوم: شما، هم فیلمنامهی کامل و هم سیناپسی چهارپنج صفحهای از فیلمنامه را آماده داشته باشید. ممکن است یک تهیهکننده فیلمنامهی کامل را بخواهد، یکی دیگر سیناپس را. شما هر دو تا را داشته باشید، لازم میشود. ضمناً اگر قرار است صحبت در این زمینه ادامه داشته باشد، لطفاً با ایمیل من در تماس باشید از این به بعد: damoonghanbarzadeh@gmail.com