در این تصویر دو تن از بزرگترین هنرمندان و نوابغ سینما را میبینید. اینجا پشت صحنهی فاوست محصول ۱۹۲۶ است. جناب مفیستو با بازی امیل یانینگز بزرگ، آن بالا نشسته و مورنائو، یکی از نوابغ سینما، به عنوان کارگردان، آن پایین. حتی اگر ندانیم یانینگز برای بازی در شاهکار جوزف فن اشترنبرگ، فرمان آخر / آخرین دستور، اسکار گرفته یا در فیلم دیگر اشترنبرگ، فرشتهی آبی، چه غوغایی با مارلنه دیتریش به پا کرده، همین که بدانیم در نبوغآمیزترین و عجیبترین فیلم مورنائوی بزرگ یعنی آخرین خنده بازی کرده، کافیست که به افسانهای بودنش پی ببریم. از طرف دیگر، حتی اگر خبر نداشته باشیم مورنائو تنها بیستویک فیلم ساخته و در ۴۲ سالگی از دنیا رفته و در عین حال شاهکارهای بیبدیلی مثل طلوع یا آخرین خنده را در کارنامهاش دارد که برای کل تاریخ سینما کفایت میکند، همین که خبر داشته باشیم فاوست را ساخته، کافیست که شک و تردید را در نابغه بودنش کنار بگذاریم. جناب مورنائو، به مفیستویش از زاویهای خاص چشم دوخته اما روحش را نه به او، بلکه به سینما فروخته است.
نمیدونم ولی دلم برای فیلم طلوع تنگ شد….خیلی شیک ساخته شده بود.مخصوصا صحنه رویاها و صحنه هایی ازداخل شهر