داستان زندگی دو پسر جوان آواره که در شهرهای مختلف آمریکا، به دنبال خانواده شان می گردند … یک فیلم خسته کننده و کند از ون سنت که به سختی می شود با آن ارتباط برقرار کرد. لااقل من که به هیچ عنوان نتوانستم.
پادشاه یک کشور خیالی، بعد از خالی کردن خزانه ی مملکت، به نیویورک فرار می کند … فیلمی گنگ و خسته کننده با داستانی کم رمق و اعصاب خردکن. بهتر است این نابغه ی دوست داشتنی را با همان شاهکارهای گذشته اش به یاد بیاوریم.
لاک پشت ها هم عاشق می شوند !!!
یک مرد که به خاطر مشکلات گذشته اش دچار اختلالات روانی شده، دست به کشتن زن هایی می زند که با آن ها ازدواج کرده است … در باب نگاه سطحی و خنده دار سازندگان نسبت به یک بیمار روانی، دیدن سکانسی که مرد در زیرزمین، مثلاً با شخصیت دیگرش حرف می زند، کافی ست. نه تنها کوچکترین ظرافتی در این فیلم وجود ندارد و از داستان چفت و بست دار خبری نیست، فاجعه وقتی عمیق تر می شود که می بینیم، بازیگرها، مخصوصاً مهدی ماهانی در نقش مرد روانی، افتضاحند. آنقدر بد بازی می کنند که خنده تان خواهد گرفت. در آینده حتماً تکه ای از بازی های فاجعه بار بازیگران این فیلم را در قسمت دانلود خواهم گذاشت تا حسابی بخندید!
به نظرم بد ساختن یک فیلم هم حد و اندازه ای دارد دیگر!!! حتی ارزش ندارد آن را یک بار روی دور تند هم نگاه کنید. آنقدر سخیف که واقعاً نمی شود چیزی درباره اش نوشت.
“خیلی هم عالی”!!! نه، اشتباه نکنید! امنظورم به فیلم نبود! این تکه کلام امین حیایی در فیلم است. لازم است چیز دیگری بگویم؟!
سه نوجوان که تعطیلاتشان را به تنهایی در خانه ی ویلایی و خالی پدربزرگشان می گذرانند، دچار مشکلی می شوند … زیاد کنجکاو نشوید و خیال نکنید که با این خلاصه داستانی که تعریف کردم چه فیلم جالب و خاصی را شاهد خواهید بود. هیچ اتفاقی نمی افتد و هیچ نکته ی خاصی وجود ندارد. فقط خستگی می ماند و دلزدگی.
لئا که در یک کلاب شبانه کار و از مادربزرگ پیرش مواظبت می کند، کم کم تصمیم می گیرد برای درآمد بیشتر، تبدیل به رقاصه ی کلاب شود … واقعاً معلوم نیست قصد سازندگان این فیلم چه بوده. لئا می رود دانشگاه، بعد می رود سر کار، بعد یکهو تصمیم می گیرد رقاصه شود، بعد تصمیم می گیرد از آن شهر برود … واقعاً یکی از خسته کننده ترین، بی معنی ترین و پرت و پلاترین فیلم هایی بود که در این یک سال دیدم.
ریکی که از دوران بچگی در یک آسایشگاه روانی بستری ست، بالاخره وارد جامعه می شود. او که عاشق مارینا، بازیگر زن فیلم های پورنوست، او را در خانه ی خودش گروگان نگه می دارد … فکر نمی کنم دیدن این فیلم، چیزی به آدم اضافه کند. حتی اگر صرفاً برای سرگرمی هم فیلم می بینید، این اثر بی مزه ی آلمادورا، سرگرمتان هم نخواهد کرد. نه معلوم است چرا ریکی عاشق مارینا ست و نه معلوم است چرا مارینا، یکهو دیوانه ی ریکی می شود.
ماجرای عشق یک دختر و پسر نوجوان … یک ماجرای عشقی که می توانست با توجه به چهره ی زیبای دختر نوجوان و رفتارهای کودکانه اش، بسیار جذاب باشد اما نه داستانی در کار است و نه نکته ی جالبی می بینیم. همه اش حرف های پراکنده و بی معنا و دیگر هیچ!
سلام
خدا قوت
یه سوال دارم:
این فیلمهایی مثل راه کارلیتو که فیلم از آخر به اول شروع میشه اصطلاحا بهشون چی میگن؟
اگه حضور ذهن دارید چند تا فیلم این سبکی معرفی کنید.
مرسی
سلام. فیلم هایی مانند « راه کارلیتو » از آخر به اول شروع نمی شوند، در واقع می شود گفت در فلش بک می گذرند. یعنی در ابتدا از زمانِ حالِ قهرمان و بلایی که سرش آمده شروع می کنند و بعد به عقب برمی گردند تا نشان بدهند چه گذشت که قهرمانِ داستان به اینجا رسید؛ که این در واقع همان تکنیک روایتِ داستان در فلش بک است. نمونه ی این فیلم ها هم زیاد است. از معروف ترین ها می شود به « پالپ فیکشن » ( تارانتینو ) یا « باشگاه مشت زنی » ( دیوید فینچر ) یا « زیبای آمریکایی » ( سام مندز ) و یا « سگ های انباری » ( تارانتینو ) و … اشاره کرد.
الان سال ۹۹ هستیم. عجب جوابی . و چه حضور ذهنی . فوق العاده بود. خوشم اومد.
راستی : قسمت جستجوی سایتت فوق العاده هست.
الان اسم ریکاردو یا پدرو رو سرچ کردم چقدر دقیق اومد.
ارادت. ممنون از توجه. راستی: قسمت جستجو منو سربلند کرد با این حساب :)))
درود
سعه صدر و پاسخگویی جنابعالی به نظرات مخاطبین واقعا جای تقدیر وسپاس داره. خیلی از سایتها که عنوانشونو یه تریلی هم نمیکشه و ادعاهای کذایی دارن خوبه یادبگیرن.
شما لطف دارید.
این فیلم Halfway مال سال چنده؟سرچ کردم چیزی نبود
درباره Tie Me Up! Tie Me Down هم اگه دیدمش نظر میدم همینجا
فکر می کنم سال ۲۰۱۳٫ با نام کُره ای اش باید سرچ کنید که متأسفانه من الان چیزی در ذهنم نیست.
کاش قبل از این که فیلم “آیداهوی خصوصی خودم” رو میدیدم متنتون رو خونده بودم 😐
ممنون از اطلاع رسانیه مفیدتون:-)
خواهش میکنم.
فیلم my own private Idaho حتما ارزش یک بار دیدن رو داره نه فقط به خاطر شاهکار ون سانت بودنش یا بازی خارق العاده ی ریور فینیکس، به این خاطر که این فیلم زندگی رو به ساده ترین شکل، در قالب یه سفر جاده ای نشون داده. توی این جاده که ” به دور دنیا می چرخه” تو میخندی، گریه می کنی، زمین می خوری، پیروز میشی ولی هیچ وقت تموم نمیشه.
بی نقص نیست ولی ارزش یک بار دیدن رو داره
دقیقا
گاس ون سنت با فیلم آداهو خصوصی من —-قبلا گودویل هانتیگ خوب نوشته . پوف . چه مسخره بازی در آورده.