نترس!
خلاصه ی داستان: جو آتوی که در آلاسکا کار می کند و شغلش کُشتن گرگ هاست تا از حمله ی آنها به کارکنانِ شرکت نفت که در آن مناطق مشغول کار هستند، جلوگیری کند، در سفرش برای تعطیلات و رفتن به سمت خانه، دچار سانحه ی هوایی می شود. هواپیما در منطقه ای پر برف و نامعلوم سقوط می کند و او به همراه هفت هشت نفر دیگر زنده می مانند. گرگ ها آنها را محاصره کرده اند و شرایط آب و هوا بسیار بد است …
یادداشت: “خاکستری” همچون اسمش، فیلم خاصی ست. در آن هواپیما سقوط می کند؛ عده ای آدم می بینیم که در میان برف و بوران، گیج و سرگردانند و هر لحظه ممکن است طعمه ی گرگ ها شوند؛ خطرهای طبیعی، این آدم ها را تهدید می کند؛ اما با تمام این تفاصیل، “خاکستری” فیلم جمع و جور و ساده ای ست درباره ی جو، مردی که می خواهد دست از زندگی بشوید تا به همسر زیبای خود برسد، مردی که خاطره ی لحظه ای که همسرش در بستر، رو به او می گوید که “نترس”، دائماً با اوست. جو در تمام طول داستان، به این لحظه برمی گردد، ظاهراً تنها لحظه ای از زندگی اش که توانسته آرامش را درک کند. حالا در این طبیعت پر برف و خطرناک، به دنبال همان آرامش می گردد. آرامشی که باید با آن به زندگی اش سر و سامان بدهد. اما ظاهراً دستِ طبیعت، نمی خواهد او را راحت بگذارد. بعد از جان به در بردن از حادثه ی ترسناک هواپیما و همراه شدن با چند مرد دیگر، هر بار بر اثر یک حادثه، یکی از همراهانش را از دست می دهد تا در پایان، در یک خط سیر انگار از پیش تعیین شده برای آزمایش قهرمانِ ما، تک و تنها بماند؛ تک و تنها در مقابل رئیس گروه گرگ ها. حالا باید آن جمله ی ظاهراً دستوری همسر زیبایش را عملی کند و به جنگ گرگ برود. جو که تا پیش از این، می خواست خودش را سر به نیست کند، حالا یاد می گیرد که بیایستد و بجنگد. شعری که پدرش سروده بود و از همان بچگی ورد زبانش بوده را دائم تکرار می کند: (( یا بمان یا بمیر در این روز. )) او ماندن را انتخاب می کند که البته معلوم نیست تهش به کجا برسد. از بین رفتن یکی یکی همراهان جو، از یک طرف کمی ساده انگارانه به نظر می رسد و آدم را در موقعیتی قرار می دهد که بگوید: (( فیلم نامه آنقدرها قوی و قدرتمند نبود )) اما از طرف دیگر وقتی دقت می کنیم به مضمون اثر، آنوقت انگار به این شکل تنها شدن جو، به این شکل که یکی یکی همراهانش بسیار طعنه آمیز از میدان خارج می شوند تا او تک و تنها بماند، قابل توجیه باشد.
فیلم به همون اندازه عنوانش وبه همان صورت که محیط داستانش نشان میده،سرد وخاکستریه.طبق معمول این مدل فیلمهای ماجرایی معلومه که با یک جمع طرفیم که یکی یکی قراره حذف بشن ودر انتها قهرمان داستان که معمولا بازیگر معروفتری هم هست،باقی میمونه!در یه همچین فرمول تکراری لازمه که مسیر فیلم جذاب بشه تا بیننده دنبالش کنه اما به نظر من خاکستری نتونسته از موضوعش استفاده درست بکنه وفیلمی خسته کننده وبی کشش دراومده.
من توضیحاتم را درباره ی کارآمد بودنِ این “فرمول تکراری”، با توجه به تم داستان و نوعِ روایت، مطرح کردم و نظری کاملاً مخالف شما دارم.
این فیلم نسخه ۲ ساخته شد سال ۲۰۱۴ چرا پخش نشد؟؟
شما موضوع فیلم هنوز تشخیص ندادید چطور قضاوت میکنید که فیلم خسته کننده است؟؟
شما مطمئنید که نوشته ی من را خوانده اید؟! نکند قرار بوده جای دیگری نظر بگذارید و اشتباهی آمده اید اینجا نظر گذاشته اید؟!!! مطمئنید که من نوشته ام فیلم خسته کننده بوده؟!
اتفاقا این فیلم بی نظیر بود . چه ار لحاظ کارگردانی و همچنین فیلمنامه
واقعا دارم تعجب میکنم از این که گفته شد این فیلم خسته کننده ست … بر عکس،روند زمان توی این فیلم جوری در حرکته که اصلا حس نمیشه
این فیلم یکی از بهترین فیلمهایی بود که تا امروز دیدم
نمی دانم چه کسی گفته این فیلم خسته کننده است. من که نبودم!
حاجی یه نفر کامنت گذاشته فیلم خسته کنندست همه دارن جواب اون رو می دن شما چرا به خودت می گیری 🙂
موافقم
بعضیا فقط هدفشون از نقد اینه که یه ایرادی از فیلم بگیرن . این فیلم به نظر من فوق العاده بود . بازی لیام نیسون تحسین بر انگیز بود .
خوشحالم که تونستم این فیلم رو تو زمستون ببینم.فیلم بدی نبود.
یه چیز هست که دارم بهش فکر میکنم.
جو آت وی,جایی کار می کنه که باید سر میز واسه خوردن و نوشیدن و … تنها بشینه…بعد به فکر خودکشی می افته از زور این سردی و تنهایی و تلخی.جایی که نه همدم و شینا(!)یی داره نه آدمای اطرافش آنچنان خوبن-همونطور که خودش اول فیلم گفت…
حالا اتفاقی می افته و جو باید انتخاب کنه که کنار بکشه یا ادامه بده…تنهاست…
همین.
« شینا » خیلی مهم است! خیلی!
بنظرم این فیلم یکی از فیلم های خوبی بود که دیدم، صحنه ی اخر فیلم بعد تیتراژ کاملا شبیه صحنه ی اول فیلم وقتی گرگو با تیر میکشه و از این صحنه خواهرخونده میشه برداشت کرد گرگو شکست داده
اما ماجرای فیلم بنظرم واکاوی شخصیت اصلی داستان با بازی لیام نیسون بود،شخصیتی که میخاد حودکشی بکنه در یک مبارزه به گذشته ی خودش برمیگرده و همونطور ک در دیالوگ آخر فیلم میگه با تمام وجودش میجنگه، فیلم بنظرم میخاد بگه وقتی نا امید میشی وقتی فک به بن بست میرسی وقتی ک فک میکنی تمومه باید سراغ یه مبارزه جدید بری
فیلم خوبی بود ینی همه فیلمای لیام خوبن
در یک کلام
فوق العاده هست
اخر فیلم میمیره یا گرگ رو شکست میده؟!
فقط تیکه اخرش که به خدا میگه یه کاری کن بهت ایمان بیارم اونجت عالی بود
فیلم های هالیوود تهش معلوم نیست و این قشنگش میکنه…. خودت باید اخرش رو تو ذهنت بسازی هرجوری که دوست داری تموم شه
به نظر من این فیلم با تمام زیباییش به صورت بسیار زیرکانه و نا محسوس در طول روند فیلم قصد داشت نفی خداوند را ثابت کنه مخصوصا” دیالوگهای آخری قهرمان فیلم که از خداوند به اون شکل درخواست کمک می کنه و مثلا” جوابی نمیگیره از دوستان عزیز خواهشمند به این مفاهیم نهفته هم توجه داشته باشند ممنون
سلام
از فیلم هایی که آخرش رو گنگ میذارن و مسیر فیلم توخالی هست و صرفا اینکه بیننده رو غافلگیر کنن یه پرده پشت پرده رو نشون میدن ! خوشم نمیاد.
بنظرم مسیر فیلم مهمه مسیری که اتوبوس داره حرکت میکنه و اون فضاهای اطرافی که داری می بینی بیشتر مهم اند تا مقصدی که میرسی و از فیلم پیاده میشی
ugly 2013
از فیلم های خوب هندی (یه فیلم تارانتینویی ) حتی بنظرم فراتر از اون
این فیلم غنی از معنی و مفهوم بود
مفهوم زندگی، مرگ، تجربه، باور انسان درخصوص بعد از مرگ، سرسختی طبیعت، عشق به حیات و …
فوق العاده س این فیلم
بارها دیدمش و باز هم میبینم
واقعا عالی گفتید پر از معنا بود
با اینکه تکراری بود روند داستان اما با نگارنده موافقم
سلام. شاید نوع فیلم تکراری بیاد. منم اولش از روی پیش نمایشش همین فکر رو کردم. اما صحنه نهایی فیلم همه چی رو عوض کرد و اینکه نشون نداد قهرمان زنده می مونه یا خیر. یا اون صحنه ای که کیف ها رو تک تک روی زمین گذاشت و با نگاه به هر عکس خاطرات افراد و ذهنیت ها رو مرور می کرد و در نهایت نامه خودش و… یا صحنه حمله گرگ آلفا که خیلی جالب بود انگار عزرائیل وارد صحنه شد که بقیه گرگ ها رفتند و داشت این پیام جدال بین زندگی و مرگ رو به وضوح می داد. نمی دونم این صحنه خیلی با حس بازی شد و بیننده رو به نظر من اگه فیلم باز باشه خیلی به خودش مشغول می کنه. از طرفی اون صحنه ای که دوستشون داشت به منظره کوه نگاه می کرد و اونو ترکش کردن.
برای زیستن باید در عین نامیدی ادامه داد.
برای زیستن به معنا در زندگی نیاز داریم و همون امید می ده به ادامه وگرنه ناامیدی انسان را از پای درمیاره
در یک کلام، فوقالعاده
فیلمی که بیش از ۱۰۰ بار دیدم و هر بار لذتبخشتر بوده واسم
برخلاف اکثر فیلمای هالیوودی با یک انتهای خوشایند طرف نیستیم، همین باعش میشه فیلم متفاوت بشه
موسیقی فیلم که جای خود داره، مرسی لیام
این فیلم درسته داستانش کلیشه بود ولی به جرات از نظر مفهوم تنه به تنه ی بزرگترین آثار تاریخ هالیوود میزنه!
نقطه ی قوتش هم به نظرم موسیقی فیلم بود
خط داستان شاید کلیشه ای بود اما شخصیت لیام نیسون فوق العاده قوی بود و سکاسنس هایی در فیلم دیدم که فیلم رو از اون حالت صرفا ماجراجویی به سمت عمیق یودن می برد،فیلم های زیادی رو دیدم و به فیلم فقط عنوان تفریح نگاه نمی کنم جالبه که فیلم هایی که نکته ای در خودشون دارن هیچ وقت از یادم نمی رن نظرم در مورد این فیلم هم همینه.شاید نباید سطحی نگری کرد.
یکی جواب بده آخرش گرگه رو شکست داد
گرگه رو کشت ولی معلوم نیست خودش زنده موند یا نه
مهم کشتن گرگ نیست
مهم شناسایی رنج های درون و گرگ های درونه و این که بازیگر معروف خدانشناس بود ولی در لحظه آخر برای مبارزه با گرگ خدا رو صدا کرد
این نشون می ده که برای رشد و تکامل به یک نیروی عظیم در درونمون بنام خدا نیاز داریم که با کمک آن بر هر گرگی می تونیم پیروز بشیم
آخر فیلم رو بعد از تیتراژ پایانی نشون میدن
یکی از بهترین ها بود همراه با جذابیت خاص این گونه فیلمها در عین حال سوالات فلسفی بسیاری رو در ذهن بیننده تداعی میکنه٬عالی
این فیلم یکی از بهترین فیلم هایی بود که توی زندگیم دیدم که یه جور معنادرمانی است و بازیگر معروف بالمس معنای زندگی به مبارزه رنج ها و گرگهای درونش می پردازه و درهایت موفق می شه
معرکه است…
لازم به ذکره درمورد نقد فیلم… اون جمله آخر… میگه… امروز زندگی کن و بمیر… نه اینکه یا زندگی کن یا بمیر…و بنظر من یکی یکی از پا درومدن افراد گروه به هیچ وجه ساده گرایانه نیست بلکه خشن بودن و بی رحم بودن طبیعت رو به خوبی و زیبایی جلوه میده… اینکه طبیعت سرد خیلی خشنه مخصوصا زمانی که گرگهای گرسنه ام در تعقیبت باشن و تو ندونسته به سمت لونه اونا حرکت کنی…پس فیلم نامه ام به هیچ وجه ضعیف نبود
تصویر برداری این فیلم عالی انجام شده ، چه در صحنه ای که هواپیما داره ارتفاع کم میکنه و هوای کابین سرد و سردتر میشه و صدای موتور هواپیما داره این رو به خوبی به بیننده نشون میده ، چه صحنه سقوط.تنها نقد اینه که از جلوه های ویژه میشد بهتر استفاده بشه و حرفه ای تر استفاده بشه در به تصویر کشیدن گرگ آلفا
به نظر من این فیلم نمی خواد خدا رو نفی کنه در جواب اون دوستامون گفت که می خواد خدا رو نفی کنه بلکه می خواد نشون بده که طبیعت روال منطقی خودش رو داره و کسی توان تاب آ وری دارد که قوی تر باشد روال فلسفی حاکم بر فیلم بر باور ها و نظریه های طبیعت گراها بنا شده است ،مفاهیمی مثل امیدواری ، اتکا به خود داشتن یک نوع اومانیسم انسانی و قدرت، محور اصلی فیلم است این فیلم جزو فیلم های به شدت خشن و مرد سالارانه محسوب می شه و بر همین اساس خشونت بیشتری را احساس می کنیم
فکر میکنم شما که نظر کلی از این فیلم بیان کردید خودتون مسیر درست فیلم رو کاملا درک نکردید و متوجه پیغام فیلم نشدید… فیلم ها همیشه نباید نظر یه مخاطب خاص رو به خودش جذب کنه و اگر بخواید کلی نگری کنید باید از دید یه منقد کامل فیلم رو نقد کنید ولی اینجا میبینم نظر شخصی دادید… اگر مثال بخوام بیارم فیلم از گور بازگشته با بازی فوق العاده لئو دیکاپریو که بعد از سالها اسکار براش به ارمغان آورد اگر سطحی نگاه کنید میتونه خسته کننده باشه البته برای کسی که فیلم رو درک کافی نداره و فقط دنبال صحنه و هیجان خاص سلیقه خودش میگرده تو فیلم…
این فیلم با احترام به نظر دیگران میتونه یه شاهکار ادبی باشه در حین حالی که طرف مقابل فیلم گرگ های درنده هستن که کار کارگردان و بازیگر رو دو چندان سخت میکنه برای جذب مخاطب چون باید با خودشون و وجودشون فیلمی رو در بیارن که تو هالیوود بتونه قد علم کنه… تبریک به کسایی که لذت بردن از این فیلم زیبا و با بازی بسیار زیبا و مفهوم پذیر لیام
یه نکته ی ریز اما خیلیییییی مهم تو داستان فیلم بود ک هیچ کدومتون بهش توجه نکردید…
لیام نیسون وقتی ک داشت تک به تک همراهانش رو از دست میداد…دمه آخر سعی میکرد ک با القاء کردنه حسه خوب این دنیارو ترک کنن تا روحشون قرین آرامش باشه..همه چیز به اون دقایق پایانیه عمره انسان بستگی داره که با چه فکر و روحیه ای این دنیای لعنتی رو ترک میکنیه
من امروز این فیلم بسیار زیبا رو دیدم دقیقا یک روز بعد از فیلم فوق العاده زیبای از گور باز گشته کلا ازین جور فیلم ها خیلی خوشم میاد اگر فیلم های دیگری در این سبک روانشناسی باز میشناسید توصیه کنید حتما تماشا کنیم
ممنونم از نقد خوب و روانتون
چشم. ممنون از شما. داخل سایت، جستجو کنید، احتمالا باز هم از این سبک فیلمها پیدا خواهید کرد.
دوستانی که این فیلم زیبا رو دیدند و عقیده داشتند این فیلم خدا رو نفی کرده،فیلم جنگل که طبق داستان واقعی ساخته شده رو هم نگاه کنند که بحث نفی خدا نیست ،ساختن خود و آشنا شدن با قانون جنگل هستش،فیلم از گور بازگشته هم فوق العاده بود ،این دو فیلم رو حتمٱ ببینید
نفی خدا بود من اعتقادی ندارم به هیچی اما کاملا مشخص بود که نفی خدا بود اخرشم فقط خودش به داد خودش میرسه موندم چطور این فیلم از تلوزیون صدا و سیما پخش شد مات و مبهوتم
فیلم فقط افسانه ۱۹۰۰ بی نظیره
در نوع خودش بهترین بود این فیلم.
این فیلم سرگرمی یا کلیشه نبود فیلمی است پر از نماد که از صحنه اول تا آخرش ذهن انسان رو مشغول می کنه. فوق العاده و زیبا
این ادامه و نسخه بعدیش ساخته شد با بازی خود لیام نیسون سال ۲۰۱۴ چرا پخش نشده
سلام
آخر فیلم گرگ شکست میخوره
بخواهید ببینید آخرش چی میشه تیتراژ رو تا پایان ببینید
فقط محو اسم بازیگرنقش اول هستین،فیلم پراز ایرادهای بچگانست،اون همه هیزم راازکجا میاوردن،مدام آتیش درست میکردن؟گرگهاچندجا دنبالشون کردن،مخصوصا وقتیکه ۲نفری موقع فرار،افتادن توآب،خب گرگهاچی شدن؟گفتن دیگه افتادن توآب،بیخیالشون بشیم؟پرازاین صحنه های مزخرف
این فیلم از اولش حرفه ای شروع میشه و هر چی رو به جلو میره کم رنگ میشه ولی آنقدر تاثیر گذار هست که در زمان تنهایی و پوچی بار ها و بارها ببینی و قوی بایستی
من لذت بردم و نمیدونم چند دفعه دیدم و زیاد میبینم این فیلم و
دوستان عزیز اگر کسی نسخه اورجینال فیلم رو ببینه که الان میبینم کسی ندیده ، بعد از پایان فیلم و تمام شدن تیتراژ پایانی فیلم چند ثانیه به همان صحنه نبرد جان هات وی برمیگرده و نشون میده که گرگ سیاه که رئیس گله بوده کشته شده ، ولی چیزی از خود جان نشون نمیده پس این یعنی اینکه جان زنده مونده
دوستان عزیز اگر کسی نسخه اورجینال فیلم رو ببینه که الان میبینم کسی ندیده ، بعد از پایان فیلم و تمام شدن تیتراژ پایانی فیلم چند ثانیه به همان صحنه نبرد جان هات وی برمیگرده و نشون میده که گرگ سیاه که رئیس گله بوده کشته شده ، ولی چیزی از خود جان نشون نمیده پس این یعنی اینکه جان زنده مونده