از میان فیلمها؛ سیوهشت
آقای هریگن (دونالد ساترلند): ارزش واقعی پول به ثروتی که میاره نیست. ارزش واقعی پول به قدرتیه که همراهشه.
«گوشی آقای هریگن» ساختهی جان لی هنکاک (بیشتر…)
آقای هریگن (دونالد ساترلند): ارزش واقعی پول به ثروتی که میاره نیست. ارزش واقعی پول به قدرتیه که همراهشه.
«گوشی آقای هریگن» ساختهی جان لی هنکاک (بیشتر…)
فیلیبا (ادوارد اِورت هورتون): اگه من از یه نفر خوشم بیاد حتماً تو یادم میمونه. ولی اگه از یه نفر خوشم نیاد هیچوقت فراموشش نمیکنم.
«دردسر در بهشت» ساختهی ارنست لوبیچ (بیشتر…)
انریکو ماتئی (جیان ماریو ولونته): جاهطلبی من متفاوته؛ من ترجیح میدم خدمتگزار مشکلآفرین اما موثر یه دولت باشم، تا خدمتکار مطیع یه حزب.
«ماجرای ماتئی» ساختهی فرانچسکو رزی (بیشتر…)
هاد (جانی هالیدی): کلمات جواب نیستن، فقط حقایق جوابن. مخصوصاً وقتی اتفاق میافتن، مثل مرگ.
«حرفهایها» ساختهی سرجیو کوربوچی
. (بیشتر…)
لنسکی (ایتان راکاوی) فیلمیست دربارهی مِیر لنسکی یک گنگستر معروف و خطرناک که از زمان جوانیاش آدمکشی و غارت و کسب پول را سرلوحهی زندگیاش قرار میدهد و با زورگویی و قدرت، کمکم خودش را تبدیل میکند به یکی از صاحبمنصبان شهر. او که به دوران پیری رسیده، زندگیاش را برای دیوید استون (سم ورثینگتون) تعریف می کند. دیوید استون قرار است کتاب زندگینامهی او را بنویسد و از این طریق به پولوپلهای برسد. رویارویی لنسکی و دیوید نکتههای زیادی برای دیوید دارد. شخصیت کاریزمای لنسکی با بازی فوقالعادهی هاروی کایتل روی دیوید که سرگشته و آشفته و بیپول به نظر میرسد، تأثیر میگذارد. لنسکی برخلاف دیوید، با وجود جنایتهای زیادی که در طول زندگیاش انجام داده، بسیار آرام و منطقی و عمیق به نظر میرسد و گاهی حتی جملههای شاهکاری به او میگوید تا به دیوید درس زندگی بدهد. یکی از جملههای شاهکار او در طول مکالمهاش با دیوید این است: (بیشتر…)
همسفر شدن مت (رابرت میچم) و کِی (مریلین مونرو) در آن رودخانهی خروشان، کمکم به عشق میانجامد. موجهای مهارنشدنی رودخانه، مانند یک زندگی پرفرازونشیب، دل این دو انسان را به هم نزدیکتر میکند. به جای سالیان سال زندگی کردن، تنها انگار با ساعاتی پارو زدن روی قایقی لرزان و بیحفاظ که درون دریاچهای خشمگین پیش میرود، میتوان عشق را با گوشت و پوست، و البته جذابترو پرخطرتر حس کرد. مت و کِی، مثل هر عاشقانهای، در ابتدا توجهی به یکدیگر ندارند، اما در سفری پرافتوخیز، به همبستگی میرسند. آنها که از موجها گریختهاند و قایقشان را به سلامت به خشکی رساندهاند، کنار آتش مینشینند و از زندگی حرف میزنند. از تجربههایی که از سر گذراندهاند. عشق با حرفزدن، بیشتر شعله میگیرد. رودخانهی بیبازگشت (اتو پریمنجر) حکایت عشق و خروش است. (بیشتر…)
آخرین دیدگاهها