ده سال و سی و هشت نقش
خلاصه ی داستان: مرد فیلم نامه نویسی برای نوشتن پایان داستانش به مشکل برمی خورد. او در ذهنِ خود خاطرات گذشته و تخیلاتِ افسارگسیخته اش را ردیف می کند بلکه بتواند یک داستان جاودانه بنویسد … (بیشتر…)
خشک و خالی
خلاصه ی داستان: عده ای جوان، برای جشن پرواز بادبادک ها، در منطقه ای جنگلی، کنار دریاچه ای زیبا کمپ می زنند. در همان حال، سه رستوران دار، در همان حوالی، با گوشت انسان، غذاهای خود را تهیه می کنند … (بیشتر…)
دوران معصومیت
خلاصه ی داستان: بی تا، دختری معصوم، ساده و پر از عشق است که حتی برای لحظه ای نمی تواند دوری کوروش را تحمل کند. مادر و خواهر بی تا، موافق علاقه ی او به کوروش نیستند و در صددند تا او را به مرد دیگری بدهند اما بی تا، به این راحتی ها از عشقش دست نمی کشد … (بیشتر…)
این مرد حرف نمی زند
خلاصه ی داستان: یونس، راننده تاکسی عبوس و کم حرفی ست که انگار از مردم و روزگار دلِ خوشی ندارد. یک روز زنی سوار تاکسی او می شود که به شدت بیمار به نظر می رسد. او می گوید باید به بیمارستان برود. یونس، زن را به بیمارستان می رساند اما درگیر مشکل او می شود … (بیشتر…)
چیز توی کوله!
خلاصه ی داستان: عادل، جوانی ست که دوران سربازی را می گذراند. یک روز متوجه می شود که خواهر او که یک هنرور سینماست، از دست مردی به نام زینال، که با خواهرِ دیگرِ عادل ازدواج کرده، به شدت کتک خورده و به بیمارستان افتاده. عادل، تفنگِ خدمت به دست، نزد زینال می آید و در یک لحظه ی عصبانیت، او را با تیر می کُشد و فرار می کند. پسرهای زینال به او دنبال او می افتد و این سرآغاز گرفتاری های عادل است … (بیشتر…)
فرشته ها که با هم بیایند …
خلاصه ی داستان: احمد طلبه ی جوانی ست که زندگی عاشقانه ای را با همسرش لیلا سپری می کند. لیلا در آستانه ی وضع حمل است و احمد برای در آوردن پولِ بیشتر، مجبور به بنّایی ست در عین حالی که به درس های طلبگی اش هم می رسد. وقتی برخلاف تصور احمد، لیلا یک سه قلو به دنیا می آورد، تعادل زندگی آن ها بهم می ریزد … (بیشتر…)
آخرین دیدگاه‌ها