شماره‌ی ۵۴۸ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۸ مجله‌ی فیلم

سال ۹۷ دقیقاً نصف شد و مهر از راه رسید. مهری که در دوران مدرسه، هیچ از آن خوشم نمی‌آمد، بلکه حتی متنفر بودم از صبح اول وقتی که قرار بود برویم مدرسه و به حرف‌های مسخره‌ی معلم‌های زهواردررفته گوش بدهیم. ولی حالا از مهر خوشم می‌آید چون هوا رو به خنکی می‌رود و من هم علاوه بر درس و مدرسه، از هوای گرم هم متنفرم. گرچه با هوای گرم به هر ترتیب کنار می‌آیم اما با مدرسه و معلم به هیچ عنوان!

خلاصه شماره‌ی مهر هم به روزنامه‌فروشی‌ها رسید و در این شماره مطالب متنوعی خواهید خواند، از نقد فیلم‌های خارجی تا ایرانی و مطالب دیگر که حسابی بوی پاییز می‌دهند! من در این شماره، دو مطلب دارم؛ یکی یادداشتی‌ست بر فیلم ترسناک و عجیب استفانی (آکیوا گولدزمن) با تیتر «آن‌ها معصوم نیستند…» که پیشنهاد می‌کنم فیلم را ببینید، هر چند ممکن است در پایانش کلاً از خودتان و از زندگی ناامید شوید! مطلب دیگرم، یادداشتی‌ست درباره‌ی دو فیلم ایرانی در حال اکران یعنی همه‌چی عادیه! (محسن دامادی) و یک کیلو و بیست‌ویک گرم (رحیم طوفان) با تیتر «وقتی انسان ته درّه است…». البته این مطلب بیش از این که نقد دو فیلم‌ باشد، از دریچه‌ی یک موضوع خاص به آن‌ها نگاه کرده: «معضل‌دوستی» مخاطب و فیلم‌ساز! حالا این که «معضل‌دوستی» چیست و مخاطب و فیلم‌ساز «معضل‌دوست» چه کسانی هستند، پیشنهاد می‌کنم متن را بخوانید. این‌جا حتی لازم نیست فیلم‌ها را دیده باشید (چون دیدن‌شان همت و غیرت فراوانی می‌خواهد!)، کافی‌ست متن را بخوانید تا هم دستگیرتان شود با چه فیلم‌هایی طرف هستید و هم از معنای واژه‌ی «معضل‌دوستی» که مدت‌هاست گریبان آدم‌های سینما و جامعه را گرفته، رمزگشایی کنید. به هر حال، فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصت بود بخوانید، ضرر ندارد.

نگاهی به فیلم من، بارات Bharat Ane Nenu

نگاهی به فیلم من، بارات Bharat Ane Nenu

  • بازیگران: ماهش بابو ـ کیارا ادوانی ـ پراکاش راج و …
  • فیلم‌نامه‌نویسان: سیوا کورتالا، تریودی مدا براساس داستانی از سیهاری نانو
  • کارگردان: سیوا کورتالا
  • ۱۷۳ دقیقه؛ محصول هندوستان؛ سال ۲۰۱۸
  • ستاره‌ها: ۳ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۶ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

این یک پیشنهاد است!

 

خلاصه داستان: بارات که از بچگی در لندن زندگی می‌کند، بعد از این‌که خبر مرگ پدر سیاست‌مدارش را می‌شنود، به هند می‌آید تا در مراسم تشییع‌جنازه او شرکت کند. پدر رئیس یک حزب بزرگ در هند بود و حالا آن حزب، جانشینی برای او ندارد. بارات بعد از اجرای مراسم تصمیم می‌گیرد به لندن برگردد اما با پیشنهاد اعضای حزب مواجه می‌شود که عقیده دارند او باید جانشین پدرش بشود. بارات با شک و تردید، در نهایت این کار را می‌پذیرد و از فردای روز انتصاب، قوانین جدیدی وضع می‌کند تا فساد و بی‌انضباطی در جامعه از بین برود؛ قوانینی که بسیار سخت و غیرقابل انعطاف به نظر می‌رسند و این باعث می‌شود هجمه‌هایی از همه طرف بر علیه او شکل بگیرد اما بارات قرار نیست به این راحتی‌ها کوتاه بیاید… (بیشتر…)

نگاهی به سینمای وحشت ترکیه، از آغاز

نگاهی به سینمای وحشت ترکیه، از آغاز

  • این مقاله در شماره ۵۴۶ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این مقاله بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

.

دراکولا قبلاً کجا بود؟!

.

در یادداشتی که بر فیلم ترکی آیلا (جان اولکای) در شماره ۵۳۴ ماهنامه «فیلم» چاپ شد (اینجا)، نگارنده نه‌تنها به این فیلم خوب سینمای ترکیه که به اسکار هم معرفی شده بود پرداخت، بلکه گریزی اجمالی به اشتراک‌های آن سینما و سینمای خودمان هم زد. یکی از این اشتراک‌ها، موفقیت اقتصادی فیلم‌های کمدی در هر دو کشور بود. در آن نوشته اشاره‌ای به جدول فروش فیلم‌های روی پرده سینماهای ترکیه هم شد که چند فیلم کمدی در آن بود و اکنون هم از پنج فیلم پرفروش جدول هفتگی، یک کمدی ترکی در رده چهارم است و باقی فیلم‌های آمریکایی هستند. فروش فیلم‌های کمدی در سینمای خودمان هم که مشخص است. اما این شباهت‌ها به همین‌جا ختم نمی‌شوند.

موضوعی که همیشه در سینمای ما درباره‌اش صحبت شده و البته به نتیجه‌ای هم نرسیده‌، موضوع «ژانر» در سینمای ایران است. به‌خوبی آگاهیم که چیزی به نام ژانر در سینمای ایران به شکلی که در هالیوود وجود دارد، نداریم. اگر فیلم پلیسی می‌سازیم، آن فیلم هیچ‌گاه در دسته‌بندی و بسته‌بندی ژانر قرار نمی‌گیرد. منظور از این یادداشت، پرداختن به بحث ژانر و نحوه شکل‌گیری آن نیست چرا که این موضوعی‌ست گسترده. فقط کافی‌ست با این پیش‌فرض جلو برویم که سینمای ایران در حال حاضر شاید با دو سه ژانر بازی می‌کند؛ کمی ملودرام، چندتایی جنگی و غالباً کمدی. برای روشن شدن مطلب و ربط دادنش به ادامه بحث، می‌توانیم از فیلم‌های ترسناک سینمای ایران مثال بیاوریم که هیچ‌گاه موفق نبوده‌اند و ساخته‌شدن‌شان بیش‌تر شبیه این است که سازندگان آن آثار قصد تجربه کردن داشته‌اند وگرنه با این ساخته‌های تک‌وتوک و پراکنده، نه چیزی به سینمای ایران افزوده شده و نه اصولاً ژانری شکل گرفته است. ماجرای سینمای ترکیه هم تا جایی که درباره عدم تنوع ژانرها در سینمای ایران حرف زدیم، تقریباً یکسان است اما وقتی بحث به سینمای وحشت می‌رسد، همه‌چیز کمی متفاوت می‌شود. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم کاتیوشا

نگاهی به فیلم کاتیوشا

  • بازیگران: هادی حجازی‌فر ـ احمد مهران‌فر ـ لیلا اوتادی و …
  • فیلم‌نامه: مهدی علی‌میرزایی ـ علی عطشانی براساس طرحی از محراب قاسم‌خانی
  • کارگردان: علی عطشانی
  • ۹۰ دقیقه؛ محصول ۱۳۹۶
  • ستاره‌ها: ۲ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۶ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

گریزی نیست از مقایسه کردن

 

خلاصه داستان: خلیل معروف به کاتیوشا از رزمندگان دوران جنگ است. او که در فضای مجازی با پست‌های جنجالی‌اش معروف شده، به خاطر اخلاق تندش، که حاصل ناهمخوانی ایده‌های انقلابی او و واقعیت‌های جامعه است، در هیچ شغلی نمی‌تواند دوام بیاورد. یک‌بار به شکل اتفاقی به هم‌رزم دوران جنگش برمی‌خورد که حالا مسئول شرکتی‌ست که برای آدم‌های معروف بادیگارد استخدام می‌کند. خلیل که دوست ندارد محافظت از سلبریتی‌ها را قبول کند، در نهایت مأمور محافظت از پسر ناخلف پولداری به نام ارشیا می‌شود که قرار است چند روزی پدر و مادرش به خارج برود. خلیل در ازای دریافت مبلغی پول، باید از جوان مراقبت کند تا او سمت مواد مخدر نرود … (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۴۶ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۶ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی اول شهریور به دکه‌ها رسید. شماره‌ای که در آخرین ساعت‌های انتشارش خبر درگذشت استاد انتظامی را شنیدیم. به همین دلیل چند نفر از نویسندگان به یاد استاد مطالبی نوشته‌اند. یک صفحه را هم اختصاص داده‌ایم به عکس‌های اختصاصی استاد که در خانه‌شان گرفته شده و دیدن‌شان خالی از لطف نیست.

اما در این شماره، من سه مطلب دارم. یکی در بخش سینمای ایران، یادداشتی‌ست با نام «گریزی نیست از مقایسه کردن» که درباره‌ی فیلم کاتیوشا (علی عطشانی) نوشته‌ام؛ بعد از ماه‌ها، دوباره مطلبی درباره‌ی یک فیلم ایرانی در مجله دارم.

در بخش سینمای جهان، باز هم رفته‌ام سراغ یک فیلم هندی دیگر به نام من، بارات (سیوا کورتالا) با تیتر «این یک پیشنهاد است!». همان‌طور که از تیتر برمی‌آید و در متن هم توضیح داده‌ام، این یادداشت یک صفحه‌ای، بیش‌تر شبیه پیشنهادی‌ست برای دیدن فیلمی که می‌تواند حال ما را در این اوضاع آشفته و بی‌نظم مملکت کمی خوب کند. این فیلم هندی، زبان این روزهای ماست؛ روزهایی که پر شده از فساد و بی‌قانونی. دیگر احتمالاً می‌دانید که به سینمای هند علاقه دارم و هر ماه سعی می‌کنم فیلم‌های خوب سینمای هند را معرفی کنم و دیدگاه اشتباه مخاطب درباره‌ی آن را تا جایی که می‌توانم تغییر بدهم. تا همین‌جا، خیلی‌ها پیام می‌دهند که فیلم‌های هندی‌ای را که معرفی می‌کنم، می‌بینند و اتفاقاً با این‌که همیشه نظری منفی نسبت به این سینما داشته‌اند، اما حالا گاردشان باز شده. بابت این قضیه خوشحالم.

اما مطلب سوم من، مقاله‌ای سه صفحه‌ای‌ست درباره‌ی سینمای وحشت ترکیه، از آغاز پیدایشش تا همین روزها، با تیتر «دراکولا قبلاً کجا بود؟». مطلبی که گمان می‌کنم برای مخاطب جذاب باشد. در این مقاله، سعی کرده‌ام فیلم‌های ژانر وحشت ترکیه را بررسی کنم و به این نکته برسم که چه‌گونه این ژانر در سینمای ترکیه شکل گرفت، چه مراحلی را طی کرد و از همه مهم‌تر این‌که، ترک‌ها از چه می‌ترسند و چرا؟ البته در لابه‌لای این یادداشت، به این هم پرداخته‌ام که چرا برعکس آن‌جا، در کشور ما ژانر وحشت پا نگرفت. حرف ترکیه شد، لابد دیگر خبر دارید که ارادت و نوستالژی خاصی به این کشور دارم. مثلاً سال قبل جلسه‌های فیلم‌بینی را به مدت دو ماه در فرهنگسرای ناظم حکمت استانبول برای مخاطب‌های ترک برگزار کردم و امیدوارم امسال هم این فرصت دست بدهد که دوباره این کلاس‌ها را برگزار کنم. این را به این جهت گفتم که شاید برخی از دوستان تعجب کرده باشند چرا رفته‌ام سراغ سینمای وحشت ترکیه!

خلاصه این‌که فیلم ببینید و«فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

  

نگاهی به فیلم کالیبر Calibre

نگاهی به فیلم کالیبر Calibre

  • بازیگران: جک لادن ـ مارتین مک‌کان ـ تونی کیوران و …
  • نویسنده و کارگردان: مت پالمر
  • ۱۰۱ دقیقه؛ محصول انگلستان؛ سال ۲۰۱۸
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۵ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

به همین سادگی، به همین بی‌رحمی

 

خلاصه داستان: وان و مارکوس دو دوست صمیمی هستند که یک روز تصمیم می‌گیرند برای شکار گوزن به روستایی دورافتاده سفر کنند. آن‌ها در هتل روستا اقامت می‌کنند و بعد از برداشتن وسایل مورد نیاز به جنگل می‌روند. وان که روحیه آرامی دارد، از شکار می‌ترسد و سعی می‌کند از این کار طفره برود اما مارکوس او را ترغیب می‌کند. بعد از کمی گشت‌زنی چشم‌شان به گوزنی می‌افتد که مشغول پرسه زدن است. مارکوس تفنگ را به دست وان می‌دهد و از او می‌خواهد که شلیک کند. وان ترس‌زده و مضطرب، بالاخره هدف‌گیری می‌کند و درست در لحظه‌ای که قرار است به ماشه فشار بیاورد، دستش می‌لغزد و تیر به پسربچه‌ای اصابت می‌کند که همان حوالی‌ست. پسربچه بلافاصله می‌میرد و وان و مارکوس ناگهان خود را در موقعیتی پیش‌بینی‌نشده و ترسناک می‌یابند … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم