نگاهی به فیلم راز ماروبون The Secret of Marrowbone

نگاهی به فیلم راز ماروبون The Secret of Marrowbone

  • بازیگران: جرج مک‌کی ـ آنیتا تیلور جوی ـ چارلی هیتون و …
  • نویسنده و کارگردان: سرخیو سانچز
  • ۱۱۰ دقیقه؛ محصول اسپانیا؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ ۵۴۱ مجله‌ «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله‌ «فیلم» تنظیم شده است

 

مُرده‌های زنده، زنده‌های مُرده

 

خلاصه‌ داستان: خانواده‌ای برای فرار از دست پدر جانی و خطرناک‌شان به خانه قدیمی‌شان در روستایی دورافتاده پناه می‌برند. مادر، نام فامیل خود، «ماروبون» را به پسوند اسم بچه‌ها اضافه می‌کند تا آن‌ها دیگر خاطره‌ای از اتفاق‌های گذشته و پدرشان نداشته باشند. با مرگ مادر، بچه‌ها قسم می‌خورند که مواظب یکدیگر باشند و جک به عنوان برادر بزرگتر موظف است خودش و بقیه را تا تولد ۲۱ سالگی‌اش در خانه حبس کند، یعنی زمانی که به سن قانونی برسد و قانون نتواند برادرها و خواهرش را از او بگیرد. زندگی خسته‌کننده و تکراری بچه‌ها در آن خانه درندشت به‌سختی می‌گذرد و تنها کسی که گاهی سری به بیرون می‌زند جک است. او تمام تلاشش را می‌کند تا کسی متوجه مرگ مادر نشود. از سوی دیگر با صحبت‌هایی که بین بچه‌ها شکل می‌گیرد متوجه رازی بزرگ در اتاق زیرشیروانی آن خانه قدیمی می‌شویم… (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۴۱ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۱ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی اول اردیبهشت هم منتشر شد. از آن جایی که روز آخر صفحه‌بندی نبودم و طرح روی جلد را ندیدم، بعد از انتشار مجله، با دیدن عکس روی جلد حسابی ذوق کردم؛ گاهی خوب است آدم خارج گود بایستد و تنها از نتیجه لذت ببرد! در این شماره، من یادداشتی نوشته‌ام درباره‌ی فیلمی از سینمای اسپانیا به نام راز ماروبون (سرخیو سانچز). فیلمی درست و حسابی که احتمالاً شگفت‌زده‌تان خواهد کرد. این هشدار را هم بدهم که قبل از دیدن فیلم، یادداشت را نخوانید. هر چند حرفه‌ای‌ها می‌دانند که چنین یادداشت‌هایی (به اصطلاح همان نقد) بدون در نظر قرار دادن این‌که مخاطب فیلم را دیده یا نه، نوشته می‌شوند و در نتیجه مسئولیتی از جهت لو دادن داستان فیلم بر گردن‌شان نیست. این را گفتم که حواس‌تان باشد. خلاصه این که «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

نگاهی به فیلم ۱۹۲۲

نگاهی به فیلم ۱۹۲۲

  • بازیگران: تامس جین ـ مولی پارکر ـ دیلان اشمید و …
  • فیلم‌نامه: زاک هیلدیچ براساس رمانی از استفن کینگ
  • کارگردان: زاک هیلدیچ
  • ۱۰۲ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۰ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

خون را با آب سرد بهتر می‌توان شست

 

خلاصه داستان: ویلفرد جیمز مزرعه­‌داری­‌ست که برخلاف نظر همسرش، دوست ندارد زمینش را بفروشد و به شهر برود. او به­‌شدت وابسته مزرعه­‌اش است. اما وقتی می­‌بیند زن در صورتی که او راضی به شهرنشینی نباشد، درخواست طلاق خواهد داد و همه­‌چیز را به­‌هم خواهد زد، تصمیمی ترسناک می­‌گیرد و البته تلاش می­‌کند پسرش را هم وارد این بازی کند …

(بیشتر…)

نگاهی به فیلم‌های جشنواره سی‌وششم فجر از منظر شعار و شعارزدگی

نگاهی به فیلم‌های جشنواره سی‌وششم فجر از منظر شعار و شعارزدگی

  • این یادداشت در شماره ۵۳۹ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

جهان داره به کدوم سمت می‌ره لاله؟!

 

وقتی چارلی چاپلین بزرگ در دیکتاتور بزرگ، پشت میکروفن قرار گرفت و در نقش آرایشگری که به جای هیتلر سخنرانی می‌کند، دقایقی طولانی درباره انسان‌ها و انسانیت و خوب بودن آدم‌ها با یکدیگر حرف زد، خیلی‌ها این ایراد را به او و فیلم تمام‌نشدنی‌اش گرفتند که این مونولوگ طولانی «شعاری‌»ست. شعار است چون به شکلی علنی حرف‌هایش را به سمت مخاطب پرتاب می‌کند. سیزده سال از ناطق شدن سینما گذشته بود و این اولین فیلم ناطق و تماماً صداگذاری شده چاپلین محسوب می‌شد. خیلی‌ها به این نکته اشاره کردند که همین مونولوگ نشان می‌دهد که چاپلین نمی‌تواند با سینمای ناطق کنار بیاید و از امکانات آن به شکل درستی استفاده کند. هر چند در ادامه روند فیلم‌سازی این نابغه، ثابت می‌شود که همگان در اشتباه بودند. به هر حال سینمای چاپلین زبان باز کرده بود و در آن فیلم به‌خصوص لازم بود او پیام صلح و دوستی و عشق را به تمام مردم دنیا و تمام مخاطبانش عرضه کند. او این کار را یک‌نفس و طی مونولوگی چند دقیقه‌ای پای میکروفن و رو به دوربین انجام داد که هنوز هم با دیدن این صحنه، مخاطب تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این را نمی‌توان از نظر دور داشت که اتفاقاً حرف‌های چاپلین در این صحنه با کلیت ماجرا و منطق فیلم جور در می‌آید؛ او به عنوان کسی که رهبر یک حزب بزرگ پنداشته می‌شود، پای میکروفن رفته پس سخنرانی طولانی او و البته از عشق و محبت و دوستی گفتنش چندان هم شعاری به نظر نمی‌رسد. در واقع این صحنه، برخلاف ادعای مخالفان، منطق درستی دارد و به کلیت اثر می‌چسبد. اصلاً همین‌که بعد از گذشت این‌همه سال، هنوز هم این سکانس مهم، دست به دست می‌چرخد و جزو معروف‌ترین صحنه‌های فیلم‌های این مرد بزرگ محسوب می‌شود، نشان می‌دهد که شعار دادن هم رسم و رسومی دارد و باید در کار «بنشیند».

 اما شعاری شدن و شعار دادن در سینمای ما و مخصوصاً در فیلم‌های جشنواره سی‌و‌ششم فجر چه جایگاهی دارد؟ چه‌گونه می‌شود که برخی جمله‌های ساده‌ای که شاید هر روز به زبان می‌آوریم، در یک فیلم جنبه‌ای شعارگونه پیدا می‌کند؟ چه‌گونه‌ می‌توان جمله‌ای شعارگونه را در لابه‌لای یک فیلم جا داد بدون این‌که توی ذوق بزند؟ و خلاصه این‌که اصلاً چرا شعار؟ (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۴۰ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۰ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۰، ویژه‌ی نوروز از راه رسید و چه شماره‌‌ی رُندی برای شروع سال جدید! البته این شماره چند روز زودتر از موعد اول ماه روی دکه‌ها رفت، چون روزهای آینده تعطیل است و ملت به فکر مسافرت رفتن و مخصوصاً شمال رفتن و دید و بازدید و خلاصه در کردن خستگی. چون می‌دانید که ملت ما خیلی کار می‌کنند و هلاک تلاش کردن و زحمت کشیدن و یک لقمه نان حلال در آوردن هستند، در نتیجه خسته می‌شوند و می‌خواهند استراحت کنند و خب حق دارند طفلکی‌ها … خلاصه این‌که این شماره، خیلی پروپیمان به دکه‌ها رسید.  به سبک شماره‌ی نوروز، خیلی از صفحه‌های مجله اختصاص دارد به بهاریه‌هایی که هنرمندان مختلف نوشته‌اند که چند تای‌شان خیلی بامزه است، مثل نوشته‌ی سروش صحت که پیشنهاد می‌کنم بخوانیدش. البته چند بهاریه هم بیشتر نوستالژی‌بازی آمیخته با غرغر است که گاهی در بعضی نوشته‌ها به «سوگنامه» پهلو می‌زند تا یک بهاریه‌ی سرحال که من موافق نیستم. نمی‌دانم خیلی از قدیمی‌ها، اگر پدرشان آن‌ها را سینما مولن‌روژ و پارامونت و غیره نبرده بود، چه خاطرات سینمایی دیگری می‌داشتند؟! … اما بخش سبد نوروزی هم از بخش‌های مهم شماره‌ی نوروز است که به فیلم‌های مهم سالی که گذشت (که البته هنوز نگذشته!) می‌پردازد و هر نویسنده، در حد یک صفحه، آن را نقد می‌کند. در این شماره هم فیلم‌های مهمی معرفی و بررسی شده‌اند و من به ۱۹۲۲ (زاک هیلدیچ) پرداخته‌ام. فیلمی تکان‌دهنده و غریب که چند سکانس موحش سینمایی سال ۹۶ متعلق به آن است. پیشنهاد می‌کنم حتماً فیلم را ببینید. خلاصه این که «فیلم» بخرید و فیلم ببینید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

نگاهی به فیلم هنرمند فاجعه The Disaster Artist

نگاهی به فیلم هنرمند فاجعه The Disaster Artist

  • بازیگران: جیمز فرانکو ـ دِیو فرانکو ـ سث روگن و …
  • نویسنده فیلم‌نامه: مایکل وبر، اسکات نوستاتر براساس کتابی از گِرگ سِستِرو، تام بیسل
  • کارگردان: جیمز فرانکو
  • ۱۰۴دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۳۹ ماهنامه «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط ماهنامه «فیلم» تنظیم شده است

 

آن بالا، کنار هیچکاک، لین و فورد

 

خلاصه داستان: تامی وایزو یک عشق‌سینمای واقعی‌ست. او در عین حال که هیچ استعدادی در زمینه‌های هنری ندارد اما ایمان قلبی‌اش این است که می‌تواند هنرمند و مشخصاً کارگردان بزرگی شود. آشنایی او با گِرگ، جوانی که عاشق بازیگری‌ست، شروع مسیری‌ست که به یک دوستی عمیق می‌انجامد و به دنبال رسیدن به آرزوهای بزرگ‌، راه‌شان را‌ به هالیوود می‌کشاند. آن دو در هالیوود به کمپانی‌های مختلف سر می‌زنند تا به شکلی خودشان را معرفی کنند، اما ظاهراً راهی برای رسوخ به این دنیای هزاررنگ و فریبنده وجود ندارد تا این‌که ناگهان فکری به ذهن این دو می‌رسد؛ ساخت یک فیلم. تامی که عاشق این ایده شده، طی چند روز، فیلم‌نامه‌ای سر هم می‌کند و خودش هم کارگردانی آن را به عهده می‌گیرد اما نه تامی فیلم ساختن بلد است و نه عوامل پشت صحنه می‌دانند که مشغول همکاری در چه فیلمی هستند. نتیجه این تلاش مذبوحانه، ساخت فیلم افتضاحی به نام اتاق است که لقب «همشهری کین فیلم‌های بد» را به خود اختصاص می‌دهد … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم