قاب روز – یازده

قاب روز – یازده

درباره‌ی یکی از بی‌رحمانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینما صحبت می‌کنیم. یکی از آن فیلم‌هایی که ذره‌ذره به زیر پوست مخاطبش نفوذ می‌کند، همچنان که اطرافیان ترسناک رزماری طفلکی در او نفوذ می‌کنند. دراین عکس جالب، در حالی که عالی‌جناب پولانسکی گوشه‌ای نشسته و مشغول کاری‌ست، میا فاروی ریزه‌میزه به شکلی روی صندلی قرار گرفته که انگار در همین لحظه در فکر بلایی‌ست که قرار است سرش بیاورند. پولانسکی و دیگران آن طرف نقشه می‌کشند و میا فاروی شیرین، این طرف در فکر فرو رفته است. درست عین همان اتفاقی که در فیلم هم سرش می‌آید و او تک‌وتنها ناچار است با موجودات عجیبی روبه‌رو شود. حس و حال این عکس عیناً همانی‌ست که در فیلم می‌گذرد و میا فارو/رزماری، بازنده‌ی اصلی ماجراست.

قاب روز – ده

قاب روز – ده

ببینید چه قهقه‌ای می‌زنند. قشنگ پیداست که دارند لذت می‌برند. احتمالاً در جریان فیلم‌برداری، بعد از ضبط چند سکانس، برای خوردن غذا دور هم جمع شده‌اند. شاید مک‌لین دارد به استاد درباره‌ی آخرین دیالوگ فیلم می‌گوید که این‌طور از ته دل می‌خندد. مثلاً می‌گوید: «عجب دیالوگ محشریه بیلی». یا شاید هم در حال مسخره کردن رفیق‌شان جک هستند که سیگار را پشت گوش‌اش گذاشته بود و حالا یادش رفته کجا باید دنبالش بگردد. شاید علت خنده‌ی شرلی و استاد این است که جک چند دقیقه‌ای را دنبال سیگارش گشته و پیدا نکرده و این دو موجود شیطان هم در حالی که سیگار را پشت گوش‌اش دیده‌اند، چیزی نگفته‌اند تا حسابی تفریح کنند. بعد هم که بالاخره جک، سیگار را پیدا کرده، آن دو زده‌اند زیر خنده. جک هم دارد می‌گوید: «لعنت به شما دو تا!» … آن‌ها فیلم می‌ساختند، زندگی می‌کردند، پول درمی‌آوردند، لذت می‌بردند و عاشق داستان بودند.

قاب روز – نُه

قاب روز – نُه

چه کسی پیدا می‌شود مخمصه را ندیده باشد؟ مثلث مایکل مان، رابرت دنیرو و آل پاچینو در اوج هستند. فیلمی تکان‌دهنده و سیاه با داستانی گیرا و پرپیچ‌وخم که همان ماجرای مشهور دزد و پلیس را به شیوه‌ای نوین و نفس‌گیر به تصویر می‌کشد. چه کسی پیدا می‌شود که آن سکانس ماندگار دونفره‌ی پاچینو و دنیرو را به یاد نداشته باشد؟ این دزد و پلیس جذاب، دو روی یک سکه‌اند و مکمل هم. وقتی کارشان به آن سکانس بی‌نظیر پایانی می‌رسد چه‌طورمی‌توانیم ناراحتی‌مان از این که به هر حال یکی از این شخصیت‌های جذاب به‌ناچار خواهد مُرد را پنهان کنیم؟ نه‌تنها ما، بلکه پلیس داستان هم بعد از کشتن دزد، پشت به دوربین می‌ایستد در حالی که دست دزدِ بی‌جان، در دستانش است؛ سکانس پایانی که جدال دزد و پلیس را روی باند فرودگاه نشان می‌دهد، یکی از پایان‌بندی‌های بی‌نقص تاریخ سینماست. در این عکس جذاب، آقای مان به آقای پاچینو و احتمالاً هم‌چنین به آقای دنیرو که در کادر عکاس جا نگرفته، نشان می‌دهد که چه‌گونه اسلحه را به دست بگیرند و چه‌گونه بایستند. نگاه کنید که آقای پاچینو با چه دقتی به کارگردان خیره شده است. پیداست هر دو نفرشان (در واقع هر سه نفرشان) می‌دانند که از جان خودشان، دنیا و فیلم‌شان چه می‌خواهند.

قاب روز – هشت

قاب روز – هشت

در این تصویر دو تن از بزرگ‌ترین هنرمندان و نوابغ سینما را می‌بینید. این‌جا پشت صحنه‌ی فاوست محصول ۱۹۲۶ است. جناب مفیستو با بازی امیل یانینگز بزرگ، آن بالا نشسته و مورنائو، یکی از نوابغ سینما، به عنوان کارگردان، آن پایین. حتی اگر ندانیم یانینگز برای بازی در شاهکار جوزف فن اشترنبرگ، فرمان آخر / آخرین دستور، اسکار گرفته یا در فیلم دیگر اشترنبرگ، فرشته‌ی آبی، چه غوغایی با مارلنه دیتریش به پا کرده، همین که بدانیم در نبوغ‌آمیزترین و عجیب‌ترین فیلم مورنائوی بزرگ یعنی آخرین خنده بازی کرده، کافی‌ست که به افسانه‌ای بودنش پی ببریم. از طرف دیگر، حتی اگر خبر نداشته باشیم مورنائو تنها بیست‌و‌یک فیلم ساخته و در ۴۲ سالگی از دنیا رفته و در عین حال شاهکارهای بی‌بدیلی مثل طلوع یا آخرین خنده را در کارنامه‌اش دارد که برای کل تاریخ سینما کفایت می‌کند، همین که خبر داشته باشیم فاوست را ساخته، کافی‌ست که شک و تردید را در نابغه بودنش کنار بگذاریم. جناب مورنائو، به مفیستویش از زاویه‌ای خاص چشم دوخته اما روحش را نه به او، بلکه به سینما فروخته است.

قاب روز – هفت

قاب روز – هفت

این جا پشت صحنه‌ی دکتر جکیل و مستر هاید (۱۹۳۱) ساخته‌ی روبن مامولیان است. تصویری دقیق و شفاف از قدرت نظام استودیویی آن هم در حالی که هنوز بیست‌سی سال ابتدایی پیدایش سینما بود. نگاه کنید به پروژکتورهای عظیمی که نورها را به سمت صحنه می‌تابانند، آدم‌های فراوانی که پشت دوربین بزرگ قرار گرفته‌اند و البته دکورها. مجموعه‌ی این عوامل، همان قدرت واقعی سینما بود. سینمایی که می‌خواست مخاطب را به رویا فرو ببرد. این عکس دیدنی نشان می‌دهد که چه‌طور در یک سیستم درست و اصولی، همه‌چیز سر جای خودش قرار دارد.

قاب روز – شش

قاب روز – شش

ناجورها (Misfist) سال ۱۹۶۱ و توسط جان هیوستون ساخته شد که سه بازیگر مطرح آن دوران، مریلین مونرو، مونتگمری کلیفت و کلارک گیبیل در آن بازی می‌کردند. اما جالب است بدانید که این فیلم با لقب «منحوس» هم شناخته می‌شود و دلیلش مرگ هر سه بازیگر فیلم در سنین میان‌سالی (البته درباره‌ی مونرو در سنین جوانی)، در مدت کوتاهی بعد از ساخت آن است. برای کسانی که اهل تعبیر و تفسیر هستند، اطلاق چنین واژه‌ای معنادار است و احتمالاً خوش‌شان خواهد آمد و حتی کنجکاو دیدن فیلم خواهند شد! اما برای کسانی مانند من که اهل این حرف‌ها نیستم، خودِ فیلم و البته این عکس ارزش دارند. در این عکس فوق‌العاده، هیوستون را می‌بینید که مشغول هدایت مونرو است. ظرافت زنانه‌ی مونرو با قامت مردانه و رشید هیوستون (او نزدیک یک متر و نود سانتی‌متر قدش بود)، در این عکس ترکیب شده‌اند تا جلوه‌ای دیدنی داشته باشد.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم