کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودونه

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودونه

۱

  • نام فیلم: تفریق
  • کارگردان: مانی حقیقی
  • محصول: ۱۴۰۱

یک خانواده‌ی فقیر متوجه می‌شوند خانواده‌ای ثروتمند دقیقاً شبیه خودشان از لحاظ قیافه، در گوشه‌ی دیگری از شهر زندگی می‌کنند…

ایده‌ی قابل توجه فیلم به درد کاری کوتاه می‌خورد نه اثری بلند. ادعای اثر در مطرح کردن موضوعات بنیادین بشری، آسمان را سوراخ کرده است که احتمالاً دلیل بارش بی‌وقفه‌ی باران از ابتدا تا انتهای فیلم هم همین است! (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم‌؛ نودوهشت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم‌؛ نودوهشت

۱

  • نام فیلم: اورکا
  • کارگردان: سحر مصیبی
  • محصول: ۱۴۰۰

شرح زندگی واقعی الهام اصغری است که هدفش ثبت رکورد گینس برای شنا با دستان بسته در آب‌های آزاد است. او برای این کار مجبور است فضای مردسالارانه، متعصبانه و جاهلانه را بشکند.

ما از دیدن حماقت‌ها حرص می‌خوریم. از تماشای آن مسئول بلندپایه‌ی ورزش زنان که خودش هم زن است اما ذهن بیمارش اجازه‌ی فعالیت به بانوان را نمی‌دهد، آتشی می‌شویم و دوست داریم کله‌اش را بکنیم. درد خفقان زنان ایرانی در این فضای متحجرانه، می‌سوزاندمان. همه‌ی این‌ها درست، اما در نهایت با فیلم و سینما طرفیم. باید چفت‌وبستی در کار باشد. فیلمی که از نود دقیقه‌اش بیش از بیست دقیقه، فقط ترانه علیدوستی را در حال شنا یا در حال یادآوری گذشته‌ یا در فکر و خیره به دوربین نشان می‌دهد، فیلم محکمی نیست. حرصی هم اگر می‌خوریم به خاطر شخصیت‌پردازی‌ها نیست، به خاطر فیلم نیست، به خاطر گذشته‌ی تیره‌وتاری‌ست که با گوشت و پوست و خون احساس کرده‌ایم. «اورکا» فیلم ناقصی‌ست که البته هدف مهمی دارد. (بیشتر…)

نگاهی کوتاه به سه فیلم در حال اکران

.

چیزها!

.

مدت‌هاست که سینما نرفته‌ام. البته اگر دورهمی‌های فیلم‌بینی‌ام در پردیس شمیران و نمایش فیلم‌های خارجی را قلم بگیرم، خیلی وقت است که دیگر هیچ فیلم ایرانی‌ای روی پرده تماشا نکرده‌ام. دلایل زیادی دارد که حالا وقت پرداختن به آن‌ها نیست. فقط یکی از آن دلایل را می‌گویم: هیچ فیلمی آن‌قدرها جذبم نکرده که برای تماشایش روی پرده وقت بگذارم. می‌پرسید پس ماجرای این سه فیلم چیست؟! این‌ها را زمان اکران جشنواره‌ای‌شان تماشا کرده بودم. هر کدام از این سه فیلم در سال‌های گذشته و در جشنواره‌‌های فجر قبلی به نمایش در آمده بودند که همان زمان درباره‌شان چیزکی نوشته بودم و حالا شما آن «چیزک» را می‌خوانید. شاید به درد کسانی که این روزها سینما می‌روند و فیلم‌ها را روی پرده تماشا می‌کنند، بخورد. به درد من که نخورد! (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوهفت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوهفت

۱

  • نام فیلم: نگهبان شب
  • کارگردان: رضا میرکریمی
  • محصول: ۱۴۰۰

رسول به عنوان نگهبان شب یک شهرک ساختمانی استخدام می‌شود. کمی بعد او عاشق دختر سرکارگر می‌شود و با او ازدواج می‌کند. در حالی که فکر می‌کنیم زندگی‌اش سروسامانی گرفته، متوجه می‌شود مهندس ناظری که او را استخدام کرده، نقشه‌ی بدی برایش کشیده است…

کند، کشدار و خسته‌کننده! فیلم آدم را به ستوه می‌آورد تا چیزی بگوید. میرکریمی کندتر از همیشه، مدام دور خودش می‌چرخد بدون اینکه آدم‌هایش را درک کنیم. از همان ابتدا هم مشخص است که مهندس ناظر نقشه‌ای دارد و مشخص است که نقشه‌اش چیست. کندی داستان از منطقش سرچشمه نمی‌گیرد بلکه از فیلم‌نامه‌ای بی‌جهت کش‌آمده منشأ می‌گیرد. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوشش

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوشش

۱

  • نام فیلم: میثاق (The Covenant)
  • کارگردان: گای ریچی
  • محصول: ۲۰۲۳

جان کینلی افسر ارشد نظامیان آمریکایی در افغانستان، احمد را به عنوان مترجم گروه و رابط بین آمریکایی‌ها و افغان‌ها تعیین می‌کند. گروه کینلی وظیفه دارند شهر را از تسلیحات نظامی طالبان خالی کنند. در آخرین مأموریت گروه، طالبان بر اوضاع مسلط می‌شوند و تمام آمریکایی‌ها کشته می‌شوند به جز احمد و جان. جان که به‌شدت زخمی شده، وبال گردن احمد می‌شود و احمد سفر سختی را برای نجات جان در پیش می‌گیرد، در حالی که طالبان هم دنبال‌شان هستند…

گای ریچی این بار سراغ یک داستان واقعی از دوستی یک مرد افغان و یک نظامی آمریکایی رفته است. دوستی‌ای که ‌کم‌کم عمیق می‌شود و به یک عهد و پیمان و میثاق می‌رسد. فیلم به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول، فرار احمد و نجات جانِ جان، و بخش دوم جست‌وجوی جان برای یافتن احمد و این بار نجات او از دست طالبان. گای ریچی به طور مفصل به هر دو بخش می‌پردازد و داستانش را با جذابیت جلو می‌برد. تعقیب‌وگریز و هیجانِ کافی در فیلم وجود دارد تا مخاطب را پای داستان نگه دارد. ساخت فضای افغانستان به قدری خوب است که آدم یک لحظه شک می‌کند نکند واقعاً داستان را در آن لوکیشن فیلم‌برداری کرده باشند و زمانی که متوجه می‌شویم افغانستان را در اسپانیا پیاده کرده‌اند، متعجب خواهیم شد! (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوپنج

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودوپنج

۱

  • نام فیلم: جنگ جهانی سوم
  • کارگردان: هومن سیدی
  • محصول: ۱۴۰۱

شکیب، کارگری ساختمانی‌ست که استخدام می‌شود تا همراه یک گروه بزرگ، برای فیلمی سینمایی که قرار است درباره‌ی هیتلر باشد، دکور بزند. او که زندگی آشفته‌ای دارد، دختر ناشنوای موردعلاقه‌ی خود را از دست دو مرد نجات می‌دهد و در زیرزمین خانه‌ای که یکی از خانه‌های دکوری برای فیلم‌برداری محسوب می‌شود، پنهان می‌کند…

از همان پوستر، نام و گریم محسن تنابنده، می‌توان حدس زد که در فکر سیدی چه می‌گذرد و قرار است کار را به کجا بکشاند. هر چند نیمه‌ی خسته‌کننده‌ی اولِ داستان، جایش را به نیمه‌ی دومی می‌دهد که به دلیل ماجرای دختر ناشنوا، کمی جذاب‌تر است، اما این باعث نمی‌شود کلیت عبوس و ریتم کند فیلم برطرف شود. سیدی می‌خواهد به درون تیره و تار انسان‌ها نظر بیندازد و تلاش می‌کند این کار را با ایده‌ای عجیب به خورد بیننده بدهد، اما موفق نمی‌شود و یکی از دلایلش این است که عصبیت جاری در لحظه‌لحظه‌ی فیلم، تمام انرژی درونی‌اش را می‌گیرد و اجازه‌ی ارتباط و ته‌نشینی شخصیت‌ها و داستان‌شان را به مخاطب نمی‌دهد؛ فیلم، مخاطب را لحظه‌ای با خودش تنها نمی‌گذارد.

نگاه سیدی به مناسبات پشت صحنه‌ی سینما هم هر چند فضایی غریب به کلیت کار بخشیده و گاهی طنزی سیاه نیز همراهی‌اش می‌کند اما با آن کارگردانِ عجیبِ داستان که شبیه مافیای سیسیل می‌ماند و فیلمی که معلوم نیست برای کجا و به چه دلیلی درباره‌ی هیتلر ساخته می‌شود، نمی‌تواند جای درستی در ذهن مخاطب پیدا کند. بله؛ می‌دانم قرار بوده فضایی غریب و مرموزطور خلق شود، اما خب نمی‌شود! می‌ماند محسن تنابنده که فیلم متعلق به اوست. او خودِ هیتلر است! (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم