نگاهی به فیلم سوزاننده ی جسد The Cremator

نگاهی به فیلم سوزاننده ی جسد The Cremator

  • بازیگران: رودلف روسینسکی ـ ولاستا چرامستووا و …
  • فیلم نامه: یورای هرتز ـ لادیسلاو فوکز براساس رمانی از لادیسلاو فوکز
  • کارگردان: یورای هرتز
  • ۹۵ دقیقه؛ محصول چکسلواکی؛ سال ۱۹۶۹
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

یک مرد محترم

خلاصه ی داستان: آقای کپفرکینگل، مردی ست مؤدب، منضبط، انسان دوست و اهل خانه و خانواده که یک مرُده سوزخانه را اداره می کند. او برخلافِ توصیه های دوستش که از او می خواهد وارد ارتش نازی ها بشود، اصرار دارد که خونِ چِکی در رگ هایش جاری ست و این کار را نخواهد کرد اما وقتی پای مصلحت هایی در میان باشد، آقای کپفرکینگل حتی زن و بچه اش را هم از میان برمی دارد … (بیشتر…)

بخشی از رمان « آخر خط » اثر پی یر بوالو و توماس نارسژاک

شاوان نشست و به لوسین چشم دوخت. وقتی با او ازدواج کرده بود، به نظرش قشنگ آمده بود، ولی شاید برای چشم های دیگر، چشم های خبره، او بیش تر از این ها زیبا بود. این چهره بی حرکت، این حدقه های فرو رفته، این دهان بی آب و رنگ، این گونه های استخوانی، سهم او بود. حق دیگران، درخشش مردمک ها و لبخندی بود که وعده سعادت می داد. بدبخت او بود. بدبخت، توهین شده، مسخره، ولی بخصوص محروم و غارت شده. چه زنی را به او پس می دهند؟ شاید یک محلول را. در بهترین شرایط، یک موجود پیر و ضایع شده. آن زن دیگر، آن لوسین زیبا، با طراوت، درخشان، آن لوسینی که او هیچ وقت ندیده بود، حالا هم هرگز نخواهد دید. وقتی دیدن بورلی می رفته چه طوری بوده؟ شاد و سرزنده؟ دو نفری شان چه چیزهایی به هم می گفتند؟ خم شده روی چهره پریده رنگ، دلش می خواست زمزمه کند: (( چه چیزی می گفتین؟ آیا منو مسخره می کردین؟ یا این که قبل از نشستن برای نقاشی، با هم درد دل می کردین؟ با هم ناهار می خوردین، در همون موقعی که من، مثل یه احمق به طرف دیژون در حرکت بودم. بعد چی؟ اون کجا می بُردت. با کی ها روبرو می شدید؟ البته، شب، تو به خونه برنمی گشتی. اون دلش می خواست تو رو به همه نشون بده. کجا؟ ))

لوسین بی حرکت، مثل یک تکه مرمر خوابیده، سکوت و غیبتی غیرانسانی به او عرضه می کرد. نه، شاوان هرگز نخواهد فهمید!

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

نگاهی به فیلم استارلت Starlet

نگاهی به فیلم استارلت Starlet

  • بازیگران: دری همینگوی ـ استلا مااِو ـ باسدکا جانسون و …
  • فیلم نامه: شان بکر ـ کریس برگوچ
  • کارگردان: شان بکر
  • ۱۰۳ دقیقه؛ محصول آمریکا، انگلستان؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها: ۲/۵ از ۵

جین، سَدی و دیگران

خلاصه ی داستان: جین، دختری جوان است که به همراه سگش استارلت، در خانه ی دوستانش ملیسا و مایکی زندگی می کند. شغل او، بازی در فیلم های پورنو است. یک روز که فلاسکی قدیمی را از پیرزنی به نام سدی، خریداری می کند، داخل آن مقدار زیادی پول می یابد. او که در کش و قوس یک بن بست اخلاقی گیر کرده و نمی داند پول را باید به پیرزن پس بدهد یا نه، سعی می کند به او نزدیک شود تا سر از زندگی اش در بیاورد و این آغاز رابطه ای عاطفی ست بین او و پیرزن … (بیشتر…)

بخشی از مجموعه ی شعر « کلاه کافکا » اثر ریچارد براتیگان

آه

تو یک کپی هستی

از تمام شکلات هایی

که تا حالا خورده ام

***

اگر برای من می میری

من برای تو می میرم

و گورهای مان مثل دو عاشق خواهد بود

که لباس های شان را با هم می شویند

در یک لباس شویی خودکار

اگر تو صابون می آوری

من پودر می آورم

 

بخشی از مجموعه ی شعر « عاشقانه های یک زنبور کارگر » اثر جلیل صفربیگی

 ملوانی شوریده

خلبانی سر به هوا

شاعری عاشق

قصابی دل رحم

کارگری ساده

آدم های زیادی در من هستند

که عاشق هیچ کدامشان نیستی

***

پرواز

چه لذتی دارد

وقتی

زنبور کارگری باشی

که نتوانی

عاشق ملکه بشوی؟

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم