کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی دوازده
- نام فیلم: Haunter
- کارگردان: وینچنزو ناتالی
راستش به نظرم مشکل اصلی فیلم پیچیدگی بیش از حدش است که آدم را گیج می کند و این البته ربطی به چیره دستی نویسنده و کارگردان در بغرنج کردن داستان ندارد، بلکه از ضعف ناشی می شود؛ ضعف در داستان پردازی و شخصیت پردازی. فیلم هرچند می خواهد راه جدیدی را در آثار ترسناک بپیماید، که انصافاً هم با شروعش این انتظار را بوجود می آورد، اما جلوتر، همه چیز گنگ و تقربیاً بی سر و ته می شود. رفت و برگشت های لیسا به آینده و برگشتش به زمان حال چطور صورت می گیرد؟ در نهایت چه اتفاقی برای خانواده ی لیسا می افتد؟ بالاخره آن ها مُرده اند یا زنده ( در واقع شاید هم معلوم شد و من چیزی متوجه نشدم! )، نتیجه ی قاتل چه می شود و به کجا می رسد؟ چرا لیسا به اولیویا تبدیل می شود و برعکس؟ فیلم هر چند بیش از حد گنگ به نظر می رسد اما یک بار دیدنش حتماً ارزش دارد. (بیشتر…)
آخرین دیدگاهها