داستان روز « سلام سینما » در پردیس ملت؛ دو فیلم بدونِ بلیط

داستان روز « سلام سینما » در پردیس ملت؛ دو فیلم بدونِ بلیط

دیروز، روزِ « سلام سینما » بود و در تمام ایران، مردم می توانستند بدون خرید بلیط به دیدن فیلم ها بروند. من هم گفتم بد نیست حالا که دست و دلبازی کرده اند، سری بزنم، هر چند خیالم از این بابت پیش وجدانم راحت است که برای دیدنِ فیلم دنبال اینجور موقعیت ها نمی گردم. حتی مثل خیلی ها، منتظر نمی مانم تا روزی که قیمتِ بلیط سینماها نصف است، به دیدن شان بروم. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم وولورین The Wolverine

نگاهی به فیلم وولورین The Wolverine

  • بازیگران: هیو جکمن ـ تائو اوکاموتو ـ ویل یون لی و …
  • فیلم نامه: مارک بومبک ـ اسکات فرانک
  • کارگردان: جیمز منگولد
  • ۱۲۶ دقیقه؛ محصول آمریکا، انگستان؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۲/۵ از ۵

ژاپن

خلاصه ی داستان: لوگان از طرف یاشیدا، سربازی که در جنگ دوم جهانی، جانش را از تشعشعات بمب اتم نجات داده بوده، به ژاپن فراخوانده می شود تا هدیه ای دریافت کند. اما با رسیدن به بستر مرگ یاشیدا، که حالا یکی از قطب های بزرگ اقتصادی ژاپن محسوب می شود، درمی یابد، قصد یاشیدا در واقع نه تقدیم هدیه، بلکه درخواست فناناپذیریِ لوگان است … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم الیزیوم/ بهشت Elysium

نگاهی به فیلم الیزیوم/ بهشت Elysium

  •  بازیگران: مت دیمون ـ جودی فاستر ـ شارلتو کوپلی و …
  • نویسنده و کارگردان: نیل بلومکامپ
  • ۱۰۹ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۳ از ۵

اتوپیا

خلاصه ی داستان: سال ۲۱۵۴٫ زمین تبدیل به ویرانه ای شده که توسط ربات ها کنترل می شود و  انسان های فقیر مثل برده، برای چرخیدن زندگی ثروتمندان کار می کنند. ثروتمندانی که دور از زمین، در مکانی زیبا به نام الیزیوم، که مثل یک سفینه ی فضایی می ماند، زندگی می کنند. مکس، یکی از آن بردگانی ست که بر اثر حادثه ای در هنگام کار، در معرض تشعشعات رادیواکتیو قرار می گیرد و تشخیص داده می شود که پنج روز دیگر بیشتر زنده نیست. حالا او باید به شکلی خودش را به الیزیوم برساند تا توسط محفظه ی پزشکی، که همه ی بیماری ها را درمان می کند، درمان شود. مکس تلاش می کند آرزوی دیرینه ی خود، یعنی رسیدن به الیزیوم را برآورده کند … (بیشتر…)

بخشی از رمان « گزارش محرمانه » اثر تام راب اسمیت

به کلاس رسیدند. یولیا عقب ایستاد و به رایسا اجازه داد اول وارد شود. رایسا در را باز کرد. زویا روی میز معلم ایستاده بود. میز به دیوار چسبیده بود. تمام دانش آموزان، به شکل گروهی، سمت دیگر کلاس بودند. تا جایی ممکن دور از زویا، گویی مرضی مسری دارد. گزارش و تکه های شیشه اطراف پاهایش پخش شده بود. زویا مغرور و فاتح ایستاده بود. دست هایش خونی بود. باقی مانده های پوستری را که از دیوار کنده بود، در دست داشت؛ تصویری از استالین که کلماتی زیرش چاپ شده بود:

پدر تمام کودکان

زویا روی میز رفته بود که عکس را از دیوار بکند. قاب آن را خرد کرده و پوستر را به دو نیم پاره کرده بود. دستش را بریده بود و عکس استالین را از سر پاره کرده بود. برق پیروزی در چشم هایش دیده می شد. دو نیمه ی پوستر بالای سرش بود. دست خونی اش را روی آن کشیده بود، گویی جسد دشمن مغلوب را به اهتزاز در آورده بود.

ـ او پدر من نیست.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

پی نوشت: این رمان، بخش دوم از تریلوژی جذابِ تام راب اسمیت است. قسمت هایی از بخش اول را قبل تر از این در « تک گویی درونی » منتشر کرده بودم ( اینجا و اینجا ) و حالا این دومین بخشِ کتاب است. به نظرم حتی « گزارش محرمانه » از « کودک ۴۴ » پرداخت و داستان جذاب تری هم دارد. اگر مثلاً « کودک ۴۴ » در بخش هایی از میانه های رمان، کمی از نفس می افتاد و کند می شد، در این کتاب، داستان با التهاب تمام، بدونِ توقف جلو می رود. برای سر در آوردن از روابطِ آدم ها، لازم است حتماً بخش اول را خوانده باشید. بخش سوم این داستان که نامش « مأمور ۶ » است را قرار است بخرم و بخوانم، اگر گرانی های بی حساب و کتاب، اجازه بدهد البته!

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی چهارده

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی چهارده

  • نام فیلم: آبی گرم ترین رنگ است (Blue Is the Warmest Color)
  • کارگردان: عبدالطیف کشیش

ادل دختری پریشان و آشفته است که در آشنایی با دختری مو آبی و زیبا به نام اِما، زندگی اش تغییر می کند و در طی رابطه ی عاطفی با او، کم کم به دیدگاه جدیدی می رسد … فیلمِ پر سر و صدای کشیش ( چه نام فامیلِ جالبی می شود در زبانِ ما! ) با بردن نخل طلای کن ۲۰۱۳، بیشتر هم سر و صدا به پا کرد. روایت طولانی زندگی دختری به نام ادل که عاشق دختر دیگری به نام اِما می شود و روابط پرشوری را با او تجربه می کند و در طی روندی پر فراز و نشیب، از او جدا می شود. فیلم آنچنان داستان پردازانه نیست و بیشتر سعی می کند روی جزئیاتِ رفتاری آدم هایش و احساسات آن ها تمرکز کند، به همین دلیل است که با سرسختی فراوان، همه چیز را نشان می دهد؛ از دیالوگ های گاه بی ربط و داستانک های مختلفِ بی کارکرد بگیرید تا صحنه های بی پرده و جزئی نگرانه ی جنسی. و نشان دادن جزئیات طوری طولانی می شود که آدم فکر می کند این فیلم اصولاً تدوین نشده است! با این حال، درک کردنِ احساسات و درونیاتِ ادل و اینکه از جانِ خود و بقیه چه می خواهد و همذات پنداری با او و عشق پرشوری که در سرش می افتد، برای من چندان کارِ آسانی نیست. نمی دانم، شاید اگر زن بودم، طور دیگری فکر می کردم اما در حال حاضر، اینطوری فکر می کنم! (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم