نگاهی به فیلم همه چیز از دست رفته است All Is Lost

نگاهی به فیلم همه چیز از دست رفته است All Is Lost

  • بازیگر: رابرت ردفورد
  • نویسنده و کارگردان: جی. سی. چاندور
  • ۱۰۶ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

مرد تنهای این دنیا

خلاصه ی داستان: مردی تنها، در یک قایق تفریحی، وسط یک اقیانوس بی کران، گیر افتاده است. او برای نجات خود، هر چه در توان دارد تلاش می کند … (بیشتر…)

استنلی کوبریکِ عکاس

استنلی کوبریکِ عکاس

این مجموعه ی عکس هایی ست که استنلی کوبریک، بین سال های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۰، گرفته است. در واقع کوبریک دیدگاه زیبایی شناسانه ی خود را با همین عکس ها بود که گسترش و تعمیق داد. او به طور رسمی با مجلات کار می کرد، عکس می گرفت و از همین راه زندگی اش را می گذراند. این ها عکس هایی هستند که او در دوران جوانی گرفته، قبل از اینکه فیلمسازی را شروع کند. با این توضیح که عکس ها خیلی بیشتر از این ها بود، اما خب امکان انتشارشان وجود نداشت! (بیشتر…)

نگاهی به فیلم کریمر علیه کریمر Kramer vs. Kramer

نگاهی به فیلم کریمر علیه کریمر Kramer vs. Kramer

  • بازیگران: داستین هافمن ـ مریل استریپ ـ جاستین هنری و …
  • فیلم نامه: رابرت بنتون براساس رمانی از آوری کورمن
  • کارگردان: رابرت بنتون
  • ۱۰۵ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۱۹۷۹
  • ستاره ها: ۴ از ۵

بازیِ پدر و مادر

خلاصه ی داستان: جوانا کریمر، به دلایلی شخصی، تد کریمر و پسر کوچکشان بیلی را ترک می کند. تد که در آستانه ی به دست آوردن شغلی مهم است، وقتی با بیلی تنها می ماند، تمام تلاش خود را می کند تا به خوبی از پسرش مراقبت کند اما این کار ساده ای نیست … (بیشتر…)

بخشی از رمان « همنوایی شبانه ارکستر چوبها » اثر رضا قاسمی

تاریخچه ی اختراع زنِ مدرنِ ایرانی بی شباهت به تاریخچه ی اختراع اتوموبیل نیست. با این تفاوت که اتوموبیل کالسکه ای بود که اول محتوایش عوض شده بود ( یعنی اسب هایش را برداشته بودند به جای آن موتور گذاشته بودند ) و بعد کم کم شکلش متناسب این محتوا شده بود و زن مدرن ایرانی اول شکلش عوض شده بود و بعد، که به دنبال محتوای مناسبی افتاده بود، کار بیخ پیدا کرده بود. ( اختراع زن سنتی هم، که بعدها به همین شیوه صورت گرفت، کارش بیخ کمتری پیدا نکرد. ). این طور بود که هر کس، به تناسب امکانات و ذائقه ی شخصی، از ذهنیت زن سنتی و مطالبات زن مدرن ترکیبی ساخته بود که دامنه ی تغییراتش، گاه، از چادر بود تا مینی ژوپ. می خواست در همه ی تصمیم ها شریک باشد اما همه مسئولیت ها را از مردش می خواست. می خواست شخصیتش در نظر دیگران جلوه کند نه جنسیتش اما با جاذبه های زنانه اش به میدان می آمد. مینی ژوپ می پوشید تا پاهایش را به نمایش بگذارد اما، اگر کسی به او چیزی می گفت، از بی چشم رویی مردم شکایت می کرد. طالب شرکت پایاپای مردم در امور خانه بود اما در همان حال مردی را که به این اشتراک تن می داد ضعیف و بی شخصیت قلمداد می کرد. خواستار اظهار نظر در مباحث جدی بود اما برای داشتن یک نقطه نظر جدی کوششی نمی کرد. از زندگی زناشویی ناراضی بود اما نه شهامت جدا شدن داشت، نه خیانت. به برابری جنسی و ارضای متقابل اعتقاد داشت اما، وقتی کار به جدایی می کشید، به جوانی اش که بی خود و بی جهت پای دیگری حرام شده بود تأسف می خورد.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

پی نوشت: رمان فوق العاده ی رضا قاسمی، حسابی آدم را به تلاش می اندازد. راحت تر بگویم: مغز آدم را به کار می گیرد. شیرین و روان است گرچه اگر دنبال یک داستان سرراست و مستقیم هستید، باید بگویم که اشتباه کرده اید. این قسمت بالا را هم با دقت بخوانید. به نظرم فوق العاده است. خانم ها اگر بهشان برنخورد!

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی سیزده

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی سیزده

  • نام فیلم: تند و تیز ۶ (Fast & Furious 6)
  • کارگردان: جاستین لین

تورتو و همراهانش با همکاری پلیس قرار است یکی از خطرناک ترین آدم های دنیا را نابود کنند! … من هیچ کدام از قسمت های قبلی « تند و تیز » را ندیده بودم. حالا لابد می پرسید آیا دیدن قسمت های قبلی برای دیدن این قسمت الزامی ست؟ جوابم « نه چندان » است! شاید از گذشته ی یکی دو تا شخصیت سر در نیاورید که چه اتفاقی بینشان افتاده اما در کل قبلی ها را ندیده باشید هم چیزی از دست نداده اید. فیلم طبق معمول پر است که صحنه های نفس گیر تعقیب و گریز و هیجان که کلیت داستان را تحت الشعاع خود قرار داده است. مخصوصاً دو سکانس جذاب، یکی تعقیب و گریز تانک و ماشین ها در بزرگراه و دیگری تعقیب و گریز هواپیما و ماشین ها در باند فرودگاه، حسابی میخکوبتان خواهد کرد. دنبال یک داستان پر و پیمان و خاص نباشید. جایی در تعقیب و گریز اوایل داستان، آدم بدها، به سمت ماشین آدم خوب ها که در تعقیبشان هستند، تراشه هایی پرتاب می کنند که با چسبیدن به بدنه ی ماشین، باعث می شود چرخ ها قفل شوند و ماشین منحرف گردد و خب در اینجور مواقع نباید بپرسید چرا این آدم بدها به جای این کار، به سمت ماشین آدم خوب ها نارنجکی، بمبی، چیزی پرتاب نمی کنند که کارشان را یکسره کنند؟! (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم