بخشی از کتاب « تاریخ بی خردی » اثر باربارا تاکمن

رالف والدو امرسن در گفتاری هوشمندانه هشدار می‌دهد که (( در تحلیل تاریخ، زیاد تعمق نکنید، چون موجبات اغلب کاملاً سطحی است. )) این عاملی‌ست که دانشمندان علوم سیاسی معمولاً نادیده می‌گیرند، و در بحث از ماهیت قدرت، حتی وقتی قدرت را به دیده منفی می‌نگرند، برای آن زیادی حرمت قایل می‌شوند. نمی‌بینند که بحث پاره‌ای اوقات درباره مردمانی عادی‌است که در آب می‌روند و آب از سرشان می‌گذرد و آدمی‌زاد چنان که افتد و دانی در این گونه موارد غالباً از سر نادانی یا حماقت یا لجاج عمل می‌کند. زرق و برق و تاثیر قدرت ما را می‌فریبد، و خیال می‌کنیم صاحبان قدرت کیفیتی برتر از افراد عادی دارند.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی نوشت: محتوای کتاب را می‌شود از روی اسمش هم تشخیص داد. عکسِ روی جلدِ کتاب اما بیشتر از هر چیزی گویای مضمون کتاب است: مردی روی شاخه‌ی درخت نشسته و دارد آن را ارّه می‌کند! واقعاً شما از ابنای بشر، انتظاری بیش از این دارید؟ من که ندارم. کتاب با ترجمه‌ی بی‌نظیر حسن کامشاد، تاریخ بشر را می‌آورد جلوی چشممان و داستان‌هایی تعریف می‌کند از بی‌خردی آدم‌هایی که حماقت‌شان باعث شده دنیا دچار نقصان گردد.

فیلم هایی که نباید دید، شماره ی دوازده

فیلم هایی که نباید دید، شماره ی دوازده

  • نام فیلم: مستانه
  • کارگردان: حسین فرح بخش

مستانه بازیگر مشهور سینما، مورد تجاوزِ معلم پیانوی خواهرش قرار می‌گیرد. توصیه‌ی اطرافیان به او این است که به دلیل موقعیتش، از کسی شکایت نکند اما مستانه تصمیم می‌گیرد به دنبال حقش برود … همیشه معتقد بودم و هستم که حال و احوالِ پشت صحنه‌ی یک فیلم، حتی قبل از دیدنِ خودِ فیلم، تا حدودِ زیادی می‌تواند بهمان گرا بدهد که چه خبر است. پس فیلم را بی‌خیال شوید؛ به نظرم قبل از دیدنش، پشت صحنه‌ی آن را ببینید؛ همه گیجند، کارگردان ( کارگردان؟ ) یک چیزی می‌گوید، بازیگران یک چیزِ دیگر؛ با هم تفاهم ندارند: من اینجا دیالوگ بگویم؟ تو باید آنجا این را می‌گفتی! پرداختِ صحنه ها همین‌طوری کشکی‌ست؛ (( بنداز و دَر رو )). خلاصه اینکه موقعیت رقت‌انگیزی آن پشت جریان دارد که به خودِ فیلم هم رسوخ کرده و نتیجه‌اش فیلمی‌ست به شدت شعاری که فقط به قصدِ انتقام گرفتن از یک سری جریان‌ها که روی بازیگرانِ زنِ سینما، انگ می‌چسبانند، ساخته شده است. دریغ از کمی منطق و کمی شخصیت‌پردازی درست. آدم‌ها آنقدر بی‌سر و ته و بی کارکرد هستند ( واقعاً این آقای معلم پیانو، چرا یکهو آن‌طور روانی می‌شود؟! آتیلا پسیانی با آن موهای « قشنگ » وسط این داستان چه کاره است؟ خواهرِ مستانه چه کاره است؟ ) که جاهایی در پشت صحنه می بینید بازیگران تازه می‌خواهند جنبه‌هایی از شخصیتِ خودشان را کشف کنند! (بیشتر…)

نگاهی به فیلم خانه‌ای کنار ابرها

نگاهی به فیلم خانه‌ای کنار ابرها

  • بازیگران: حامد کمیلی ـ هدایت هاشمی ـ آفرین عبیسی و …
  • نویسنده و کارگردان: سید جلال دهقانی اشکذری
  • ۹۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۲
  • ستاره ها: ۱/۵ از ۵
  • خلاصه‌ی این یادداشت، روی سایت مجله‌ی « فیلم » منتشر شده است ( اینجا )

 

لباسِ جدیدی که زود نخ‌نما می‌شود

 

خلاصه‌ی داستان: مسعود و حمید دو جوان آسمان جُل و دله دزد هستند که در محله‌ای می‌چرخند و از خانواده‌هایی که پسران‌شان در جبهه‌ی جنگ هستند، به دروغ از طرفِ آن ها، پول می‌گیرند تا مثلاً به دست‌شان برسانند. اما وجدانِ نیمه بیدارِ آن‌ها در برخورد با یکی از این افراد، که پیرزنی تنهاست، بیدار می‌شود … (بیشتر…)

بخشی از داستان « خُمره » اثر هوشنگ مرادی کرمانی

ـ چرا نشستی و عزا گرفتی؟ اگر درس و مشق نداری برو یک خرده علف بریز جلوی گاو، زبان بسته دارد ناله می‌کند.

ـ بابا، غلامحسین می‌خواهد خمره مدرسه را بچسباند. آقا گفت تخم‌مرغ و آهک و خاکستر بیاورید. من می‌خواهم تخم‌مرغ ببرم.

ـ تخم‌مرغ‌مان کجا بود. خودمان تخم‌مرغ نداریم بخوریم. حالا بیاییم تخم‌مرغ بدهیم که ببری مدرسه خمره بچسبانی!

ـ همه بچه‌ها چیزی می‌آورند، من خجالت می‌کشم که چیزی نبرم.

ـ خاکستر ببر، خاکستر خوب داریم. ما بهترین خاکستر را داریم!

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی‌نوشت: داستان‌های مرادی کرمانی شیرین و به شدت ساده و در عین حال عمیق هستند. خیلی‌ها تصور می‌کنند نوشتنِ این نوع متن ـ متنی بدونِ پیچیدگی‌های زبانی، بدونِ لفاظی کردن‌های معمول، بدونِ پیرایه‌های ادبی و غیره ـ کار ساده‌ای‌ست، اما این فکر، فکرِ خامی‌ست. رسیدن به چنین سادگی‌ای اتفاقاً تجربه و هنر می‌خواهد و کارِ هر کسی نیست. مرادی کرمانی با استادی، با روحی کودکانه، معانی عمیقی از نکاتِ ساده‌ی زندگیِ آدم‌های خیلی معمولی بیرون می‌کِشد. خواندن داستان‌های او همیشه لذت‌بخش است.

نگاهی به فیلم بِردمَن Birdman

نگاهی به فیلم بِردمَن Birdman

  • بازیگران: مایکل کیتون ـ ادوارد نورتون ـ اما استون و …
  • فیلم نامه: آلخاندرو گونزالز ایناریتو ـ نیکولاس جیاکوبونه ـ الکساندر دینه لاریس ـ آرماندو بوُ
  • کارگردان: آلخاندرو گونزالز ایناریتو
  • ۱۱۹ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۴
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت روی سایت « آدم برفی ها » منتشر شده است ( اینجا )

 

دلقکِ هالیوودی در لباس بِردمَن

 

خلاصه ی داستان: ریگان قرار است نمایشنامه‌ای را روی صحنه ببرد اما در این راه با مشکلاتِ فراوانی روبروست؛ از مشکلات خانوادگی‌‌‌اش تا گشتن به دنبال بازیگرِ نقش اول. اما از همه مهمتر، صدای درونی اوست که آزارش می‌دهد؛ صدایی که او را به گذشته‌‌‌‌اش می بَرَد، گذشته‌ای که ریگان در آن بازیگر معروفی بود و در فیلم‌های پُر‌‌طرفدارِ ابرقهرمانی در هیبتِ « بردمن » ظاهر می‌شد. این صدای درونی اعتقاد دارد ریگان هنوز هم می‌تواند به دورانِ خوبِ گذشته‌اش برگردد … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم