از میانِ گفته‌های اهالی هنر، شماره‌ی هشت

به نظرم [ جوان‌ها ] باید یاد بگیرند در انزوا زندگی کنند و تا جایی که ممکن است با خودشان تنها باشند. به نظرم یکی از مشکلات جوان‌های امروز این است که به هر بهانه‌ای سعی می‌کنند دور هم جمع شوند و سر و صدا راه بیندازند و دیوانه‌بازی در بیاورند. این میل به دور هم جمع شدن برای فرار از تنهایی، به نظرم نشانه‌ی بیماری‌ست. هر آدمی از کودکی باید یاد بگیرد که چطور وقتش را به تنهایی بگذراند این به این معنی نیست که باید تنها باشد، بلکه نباید از تنهایی حوصله‌اش سر برود. چون افرادی که حوصله‌شان از تنهایی سر می‌رود، از لحاظ عزت‌نفس در خطر قرار دارند.

آندری تارکوفسکی (بیشتر…)

نگاهی به فیلم متروپلیس Metropolis

نگاهی به فیلم متروپلیس Metropolis

  • صداپیشگان: توشیو فوروکاوا ـ یوکا ایموتو ـ کوکی اوکادا و …
  • فیلم نامه: کاتسوهیرو اوتومو
  • کارگردان: رینتارو
  • ۱۰۸ دقیقه؛ محصول ژاپن؛ سال ۲۰۰۱
  • ستاره ها: ۲/۵ از ۵
  • این یادداشت در سی و نُهمین فصلنامه‌ی سینماتکِ موزه‌ی هنرهای معاصر تهران، منتشر شده است.

 

نمی‌توانم به تو عشق نورزم

 

خلاصه‌ی داستان: دوک رِد، درصدد آنست که کنترلِ جهان را با رباتی مافوق بشری که در حالِ ساخته شدن توسط دکتر لاتون است، به دست بگیرد. ورودِ یک کارآگاه پلیس و برادرزاده‌اش، کنیچی، دوک را دچار دردسر می‌کند چرا که کارآگاه به دنبال دکتر لاتون می‌گردد تا دستگیرش کند … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم خودِ زندگی Life Itself

نگاهی به فیلم خودِ زندگی Life Itself

  • با حضور: راجر ایبرت ـ ورنر هرتسوگ ـ مارتین اسکورسیزی و …
  • کارگردان: استیو جیمز
  • ۱۲۰ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۴
  • ستاره ها: ۴ از ۵

!two thumbs up

 

خلاصه‌ی داستان: مستندی درباره‌ی راجر ایبرت، منتقد مشهور سینما، که روزهای آخر زندگی‌اش را در بیمارستان می‌گذرانَد. در حالی‌که بخش‌هایی از کتاب او با نام « خودِ زندگی »، خوانده می‌شود، زندگی پر فراز و نشیبش را مرور می‌کنیم … (بیشتر…)

بخشی از حرف های ابراهیم گلستان در کتاب « گفته ها »

*هیچ معماری و نقاشی و شعر و رمان و موسیقی، هیچ مایه به کارآیی و پخش و دوام هیچ سیستم فکری نمی‌بینی که با وجود تمام تنوعی که در آن‌ها هست، درین شرطِ اصلیِ آغازین شریک نباشد که فهم و سنجش و فکرِ درست برتر است و اساسی‌تر است از قریحه و غریزه و احساسِ ساده‌ای که جهت را نداند؛ یا هدف را، به جای پروراندن در کار، از هوا بگیرد و با تُف به کار بچسباند. و هیچ انسجام فکری و هیچ ارتقا و پیشرفتِ مرتبِ به هم بسته در کار ممکن نیست اگر که بر اساس پیشداوری و اعتقاد کور پیروی گله وارِ دور از تجسس و سئوال و سنجشِ شک باشد.

**فکری که پَخت باشد و بی‌دقت، زبانِ پَختِ ولنگار می‌سازد. بعد، با یک چنین زبان، هم پَخت می‌سازد هم نارسا و ولنگار. در یک چنین زبانِ بی‌دقت، فکر دقیق و تیز در نمی‌آید. این آن را رواج می‌دهد و آن این را. وقتی هم که زندگی، که زیربنای اساسی است، نیرویی برای ایست این سرنگونی و لغزش نپروراند و خود در تباهی عادت، و زیر زور و سنت، و منقاد مستبد تنگ‌دیده باشد و بیمار باشد از کهولت و بی‌کوششی، جایی برای نثر و قصه که سهل است، جایی برای هیچ چیز، هیچ نمی‌ماند. چیزی که چیزکی باشد، حالا هی بگو که وارث شکوه و حشمت و غنا هستی. نیستی. حتی در تقلید و در دلقکیش هم لنگی.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی‌نوشت: قبل‌تر گفته بودم که از خواندنِ حرف‌های گلستان لذت می‌برم. جدا از محتوای فوق‌العاده‌شان، ریتمیک و جذاب هستند و جان می‌دهند برای خواندن و بلند خواندن. بخش‌های دیگری از « گفته‌ها »‌ی او را باز هم همین‌جا خواهید خواند.

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، شماره‌ی بیست و شش

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، شماره‌ی بیست و شش

  • نام فیلم: مد مکس: جاده‌ی خشم (Mad Max: Fury Road )
  • کارگردان: جرج میلر

در آینده‌ای احتمالاً واقعی ( ! )، پیرمردی به نام جو، بر عده‌ای از مردمِ بینوا، به واسطه‌ی داشتن منابع آبی، خدایی می‌کند. وقتی یکی از اعضای گروه ارتش او، زنی به نام فیوریوسا، از دستوراتِ جو اطاعت نمی‌کند، جو و گروهش تصمیم به کشتنِ او می‌گیرند … نمی‌توانم انکار کنم که فیلم جذابی بود. دو ساعت، فقط تعقیب و گریز. نمی‌توانم انکار کنم که زحمت زیادی کشیده شده بود برای جلوه‌های بصری فیلم. خسته نباشند. اما خب نمی‌توانم هم این را انکار کنم که هیچ‌وقت از این فیلم‌های پر سر و صدا و مملو از جلوه‌های بصری و پُر ریخت و پاش خوشم نمی‌آمده. سردرد می‌گیرم. تمام وجودم به هم می‌ریزد. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم