بخشی از کتاب « یک هفته در فرودگاه » اثر آلن دوباتن

اما منطقه‌ی چمدان‌ها تنها مقدمه‌ای بود بر نقطه‌ی اوج احساسی فرودگاه. حتا تنهاترین آدم‌ها، بدبین‌ترین‌های‌شان نسبت به نژاد انسان، مادی‌ترین‌های‌شان هم در نهایت انتظار داشتند شخص خاصی بیاید و در تالار ورود به آن‌ها سلام کند.

حتا اگر عزیزان‌مان قاطعانه گفته باشند سرشان شلوغ است و کار دارند، حتا اگر گفته باشند اساساً از این که به مسافرت رفته‌ایم از ما متنفرند، حتا اگر ژوئن گذشته ما را ترک کرده باشند یا دوازده و نیم سال پیش مُرده باشند، غیرممکن است لرزه‌ی این احساس را تجربه نکنیم که شاید بی‌خبر آمده باشند ما را شگفت‌زده کنند و باعث شوند حس کنیم آدم خاصی هستیم ( مثل وقتی که بچه بودیم و کسی برای‌مان این کار را کرد ـ که اگر نمی‌کرد تا این جا دوام نمی‌آوردیم ) … پس وقتی با یک بررسی دوازده ثانیه‌ایِ صف معلوم می‌شود واقعاً در کل این کره‌ی خاکی تنهاییم و جز صف طولانی دستگاه بلیت برای هیثرو اکسپرس هیچ جای دیگری برای رفتن نداریم، چه بزرگوار باید باشیم که هیچ تردیدی در این تنهایی به خود راه ندهیم. چه بالغ باید باشیم که برای‌مان مهم نباشد فقط دو متر آن طرف‌تر از ما مرد جوانی که شاید غریق نجات باشد با لباس‌های غیررسمی از دیدن زن جوان مهربانی با چهره‌ای متفکر ـ که لب‌های‌شان الان با هم درگیر است ـ به موجی از شادی رسیده.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

نگاهی به فیلم قندون جهیزیه

نگاهی به فیلم قندون جهیزیه

  • بازیگران: صابر ابر ـ نگار جواهریان ـ اکبر عبدی و …
  • نویسنده و کارگردان: علی ملاقلی پور
  • ۹۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۳
  • ستاره ها: ۱/۵ از ۵

 

وقتی کارگردان، جیمی جامپ شد!

 

خلاصه‌ی داستان: عطا و معصومه، زندگی فقیرانه‌ای دارند. وقتی از طریقِ بنگاه مطلع می‌شوند که صاحبخانه‌شان، که خارج کشور زندگی می‌کند، اجاره را زیاد کرده، عطا به ناچار دنبال راهی می‌گردد تا از آن‌جا برود. اما نه پولی دارد و نه خانه‌ای به اندازه‌ی وسع او پیدا می‌شود، تا این‌که یک گروه فیلمبرداری، خانه‌ی او را برای چند شب اجاره می‌کند … (بیشتر…)

بِلّیسیموُ!

جشنواره‌ی ملی داستانِ کوتاه « حیرت » ( داستان کوتاه خلاقانه‌ی سال ) مدتی پیش برگزار و داستانِ من از میان چند صد اثرِ رسیده به جشنواره، جزو چهل اثر نهایی برگزیده و قرار شد در سایتِ خودِ جشنواره، به همراه داستان‌های دیگر، منتشر بشود، که شد. این جدیدترین داستانی ست که نوشتم و امیدوارم انتشارِ آن، راه را ـ بالاخره ـ برای انتشار مجموعه‌ی داستان کوتاهم که در نشر نیلا قرار است تهیه شود، باز کند. امیدوارم حوصله کنید، داستان را تا به انتها بخوانید و نظرتان را برایم بنویسید. مثل همیشه، به شدت پذیرای انتقاداتِ اصولی، هستم. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم همچنان آلیس Still Alice

نگاهی به فیلم همچنان آلیس Still Alice

  • بازیگران: جولیان مور ـ الک بالدوین ـ کریستین استیوارت و …
  • فیلم نامه: ریچارد گلیرز ـ واش وستمورلند براساس رمانی از لیزا جنوا
  • کارگردانان: ریچارد گلیزر ـ واش وستمورلند
  • ۱۰۱ دقیقه؛ محصول آمریکا، فرانسه؛ سال ۲۰۱۴
  • ستاره ها: ۳ از ۵
  • این یادداشت روی سایت « آدم برفی ها » منتشر شده است ( اینجا )

 

بودن

 

خلاصه‌ی داستان: آلیس، استاد زبان‌شناسی دانشگاه، در آستانه‌ی پنجاه سالگی، متوجه می‌شود که به آلزایمر دچار شده است. او، بهم‌ریخته و عصبی، سعی می‌کند زندگی را با این بیماری هولناک، هماهنگ کند … (بیشتر…)

بخشی از کتاب « یک هفته در فرودگاه » اثر آلن دو باتن

به یاد رساله‌ی سنکا، فیلسوف رومی، افتادم به نام « در باب خشم » که در حمایت از امپراتور نرون نوشت و مشخصاً در دفاع از این نظریه‌اش که علت ریشه‌ای خشم، امید است. ما عصبانی هستیم چون بیش از حد خوش‌بین‌ایم و به اندازه‌ی کافی برای استیصال‌های ذاتی جهان آمادگی نداریم. مردی که هر بار کلیدهایش را گم می‌کند یا پروازش را در فرودگاه از دست می‌دهد فریاد می‌کِشد، اعتقاد تأثیرگذار اما بی‌ملاحظه و ساده‌لوحانه‌اش را به جهانی نشان می‌دهد که در آن کلیدها هیچ‌گاه سرگردان نمی‌شوند یا هواپیماهای سفرهای‌مان همیشه تضمین شده‌اند.

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی‌نوشت: آقای دوباتن نیازی به معرفی ندارد. پیش از این قسمت‌هایی از کتاب‌های دیگرِ او را آورده بودم؛ هنر سیر و سفر ( اینجا ) و ( اینجا )، تسلی‌بخشی‌های فلسفه ( اینجا )، ( اینجا )، ( اینجا ) و ( اینجا ). او فیلسوف است، روانپزشک است، جامعه‌شناس است، مردم‌شناس است، رند است، تاریخ‌دان است، ریزبین است و از همه مهم‌تر نویسنده‌ی ماهری‌ست. حیف که این کتاب، ترجمه‌ی خوبی ندارد. ترجمه‌اش کارِ مهرناز مصباح است که متنِ یک دست و روانی از آب در نیامده. حتی همین متنِ کوتاهی را که این‌جا آورده‌ام اگر بخوانید، متوجه می‌شوید ترجمه‌ی خوشگلی نشده. اما بهرحال دوباتن را نمی‌شود نخواند.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم