ممکن است به کلوئه عاشق شده بودم، ولی چون او را میشناختم، در حسرتش نبودم. حسرت خوردن نمیتواند برای همیشه شامل کسانی که میشناسیم بشود، زیرا خصوصیتهایشان برایمان شناخته شده است و لاجرم فاقد جادوی اشتیاقی است که لازمه آن است. صورتی را که فقط برای لحظهای و یا ساعتی میبینی و برای همیشه ناپدید میشود، کاتالیزور رویاهایی است که نمیتوان مشخصاش کرد، نیازی که قابل تعریف نیست و به همان نسبت هم سیرابنشدنی است.
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
آخرین دیدگاهها