امسال میخواهم خیلی کوتاهتر از همیشه دربارهی فیلمهایی که میبینم بنویسم؛ در حد چند کلمه؛ کوتاه، مستقیم و چکشی. یادداشتهای مفصل بماند برای اکرانشان. امسال برخلاف سال قبل برای دیدن فیلمها به برج میلاد نمیروم، در عوض در چارسو فیلمها را می بینم. کارت من و خیلی از دوستان رسانهای برای این پردیس صادر شده، پس همینجا جشن را برپا میکنیم. هم خلوتتر است (لااقل روز اول که اینطور بود) هم مهمتر آنکه خیلی نزدیک است به محل زندگیام و خب وقت کمتری تلف میشود. از امروز به مرور فیلمها را به همین پست اضافه خواهم کرد. بنابراین تا پایان جشنواره، این پست، ثابت خواهد ماند. میتوانید هر شب سری بزنید و به فیلمهایی که افزوده شده نگاهی بیندازید، بلکه به دردتان بخورد. برویم سراغ فیلمها و امتیازها: (بیشتر…)
یکی از جذابیتهای این شماره برای من این بود که نهتنها دستی در نوشتن مطالب داخل صفحه (که عرض خواهم کرد) داشتم، بلکه برای تهیهی عکسهای روی جلد هم با مدیر هنری و عکاس مجله در آتلیه همکاری کردم. یعنی اینبار یک جورهایی آچار فرانسه بودم! البته اینکه طرح روی جلد خوب در آمده یا نه، به من مربوط نمیشود! حمید فرخ نژاد، شقایق فراهانی، نیکی کریمی، پریناز ایزدیار، الناز شاکردوست، حمیدرضا آذرنگ (والبته نوید محمدزاده و امیر جدیدی و امیر آقایی، که من هنگام عکاسی این سه حضور نداشتم) به آتلیه آمدند و مقابل دوربین ژست گرفتند و لحظههای جالبی به وجود آمد. گفتیم و خندیدیم و عکس گرفتیم. این از جلد مجله؛ اما داخل مجله چه خبر است؟ به سنت هر سال، نویسندههای مجله، فیلمهایی که در جشنواره به نمایش در خواهند آمد را دیدند و دربارهشان چند خطی (نه به عنوان نقد فیلم) نوشتند تا راهنمایی باشد برای مخاطبانی که دوست دارند بدانند با چه فیلمی طرف خواهند بود. دیدن دو فیلم هم بر عهدهی من گذاشته شد. یکی آذر (محمد حمزهای) که چون تهیهکنندهاش (و بازیگر نقش اولش هم) خانم نیکی کریمیست، آن را در دفتر خانم کریمی و کنار ایشان دیدم. البته خانم کریمی اصرار داشتند که فقط چند سکانس را نشانم بدهند که به هر حال برای توضیح حال و هوای فیلم، برای من کفایت میکرد. در مطلبی که با عنوان «یا نامرد، یا زن» نوشتهام، میتوانید دربارهی آذر بخوانید و بدانید که با چه چیزی طرف خواهید بود. فیلم دوم خارج از مسابقه است که علی عطشانی ساخته؛ یادم تو را فراموش. این یکی را هم در دفتر عطشانی و بعد از کمی گپوگفت دربارهی سینمای ایران و البته مجلهی «فیلم» دیدم؛ روی پردهی بزرگ و با کیفیت خوب. راستش همانطور که بعد از فیلم، به خود عطشانی هم گفتم، انتظار نداشتم با فیلم خوبی مواجه شوم! اما فیلم خوبی بود که ارزش یک بار دیدن را داشت. مخصوصاً هم که یک میترا حجار عالی دارد. در مطلبی با عنوان «جنون، شیفتگی، عشق» به حال و هوای این فیلم پرداختهام. خلاصه یک گپ هم با سیامک صفری به عنوان پرکارترین بازیگر امسال جشنواره زدهام که متنش را با عنوان «تخیلمان لنگ میزند» میتوانید بخوانید. مصاحبهی بامزهای شده.
جشنوارهی سیوپنجم هم شروع شد. اینبار پرحاشیهتر و بیبرنامهتر و ریختوپاشتر از همیشه. دور همدیگر میچرخیم و خوشیم! در طول برگزاری جشنواره، یادداشتهای کوتاهم دربارهی فیلمهایی که حوصله کردهام و دیدهام را خواهید خواند. مطالب مفصلترش میماند برای اکران عمومی. فیلم ببینید، «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد … البته جشنواره هم بروید.
خلاصهی داستان: محسن در دعوایی مرتضی برادر کوچکش را میکشد و میگریزد. فروغ زن مقتول و سعید پسر مقتول همراه با حمیده زن محسن و شکوه مادر دو برادر در طبقههای مختلف یک آپارتمان زندگی میکنند. کشمکش فروغ و حمیده بر سر مکان پنهان شدن محسن به جاهای باریک میکشد. حمیده میگوید خبری از محسن ندارد اما فروغ باور نمیکند. کسی که از جای محسن خبر دارد شکوه است و در نهایت هم محسن را تحویل میدهد. فروغ حق قصاص ندارد اما به جای او سعید مجازات میخواهد … (بیشتر…)
راستش جای خوشحالیست برای من که در دو مقطع مهم از حیات ماهنامهی «فیلم» حضور داشتم. یکی انتشار شمارهی ۵۰۰ مجله به سردبیری اصغر فرهادی که نشان از پایداری «فیلم» در طول دهها سال بود و شمارهای مهم برای اثبات این ادعا که این مجلهی سینمایی همچنان به جلو خواهد رفت، با تمام مشکلها و موانع. دومین مقطع هم انتشار تمامرنگی مجله است. بعد از سیوچهار سال انتشار بیوقفهی سیاه و سفید، حالا و در آستانهی سال سیوپنجم وارد دوران رنگی مجله شدیم. از اینکه در این دوران مهم با مجله همراه هستم، خوشحالم. وقتی برای اولین بار هنگام صفحهبندی این شماره، پای کامپیوتر ایستاده بودم و به صفحههای رنگیای که کنار هم چیده و صفحهبندی میشدند نگاه میکردم، حس خوبی داشتم. انگار مجله تازه متولد شده است. همهچیز «فیلم» تغییر کرد، از رنگهایش تا تمام ساختار صفحهبندی و علائم و نشانههای داخلش. شمارهی ۵۲۰ فیلم، شمارهی ۱ فیلم است.
اما «فیلم» کار جالب دیگری هم انجام داده و آن تدارک اپلیکیشنیست که خیلی از مطالب هر ماه که در «فیلم» کاغذی منتشر نمیشود را میتوانید آنجا بخوانید. یعنی از این به بعد اپلیکیشن مجله شامل مطالب هر ماه «فیلمِ» کاغذیست بهعلاوهی بخشهایی که در آن چاپ نمیشود. به عنوان مثال یادداشت من بر دو فیلم جنجال در عروسی و مات، این ماه در اپلیکیشن مجله منتشر شده است. پس حالا برای کسانی که اهل فضای مجازی هستند و دوست ندارند آرشیو جمع کنند، این امکان فراهم شده که هر ماه کل مطالب «فیلم» را به همراه بخشهای منتشرنشده، در کامپیوتر یا گوشیهایشان بخوانند. البته این اپلیکیشن فعلاً در مراحل آزمایشی به سر میبرد و تا تکمیل شدنش کمی زمان لازم است. از یکیدو روز دیگر هم برای دریافت اپلیکیشن و شرایطش اطلاعرسانی خواهد شد.
این ماه من در «فیلم» کاغذی، یادداشتی بر اثر جدید کریستین مونجیوی رومانیایی، فارغالتحصیلی نوشتهام به نام «قلابسنگ». خواندنش خالی از لطف نیست، مخصوصاً هم که مونجیو باز هم فیلم خوبی ساخته. خلاصه فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.
آخرین دیدگاهها