زلف او فتنه و خط آفت و خال است بلا*

زلف او فتنه و خط آفت و خال است بلا*

این شب‌ها سریالی از شبکه‌ی ۳ پخش می‌شود به نام نفس. نمی‌بینمش، فقط هر وقت که تلویزیون روشن است و اتفاقی از جلویش می‌گذرم، صحنه‌هایی از آن به چشمم می‌خورند. پس کاری به محتوای سریال و خوب و بد بودنش ندارم چون چیزی درباره‌اش نمی‌دانم. چیزی که می‌خواستم بگویم برمی‌گردد به خانم‌های بی‌حجابی که در برخی صحنه‌های سریال از جلوی دوربین می‌گذرند و این روزها نقل محافل شده‌اند. کارگردان برای بازسازی هر چه طبیعی‌تر روزهای پیش از انقلاب، از خانم‌های بدون روسری استفاده کرده است و همین مساله باعث شد کل ممکلت در شوک عظیمی فرو برود. خلاصه دل‌نگران‌ها و غیرنگران‌ها و دل‌نازک‌ها وسنگ‌دل‌ها و باقی، کار و زندگی‌شان را ول کردند و چسبیدند به این ماجرا که بفهمند چرا این خانم‌ها روسری ندارند؟ چه‌گونه می‌شود که روسری سرشان نیست؟ اصلاً وقتی در ایران فیلم‌برداری شده، چه کسی به خودش جرأت داده، نشان بدهد زن‌ها هم مو دارند؟ در تبلیغات ما، خانم‌ها با چادر چاقچور از حمام بیرون می‌آیند و شامپویی را به سمت دوربین می‌گیرند و از کیفیتش تعریف می‌کنند، آن‌وقت یکی به خودش جرأت داده و کلی زن بدون روسری نشان می‌دهد؟ به همین راحتی؟ مگر کشک است؟ و … خلاصه پرسش‌ها بالا گرفت و جامعه از بابت آن خانم‌های بدون روسری، احساس خطر کرد تا این‌که گروه سازنده‌ی فیلم، تصمیم گرفت برای پایان دادن به این بحث‌ها و خاموش کردن آتش درون دل‌نگران‌ها و دل‌نازک‌ها وباقی، ویدیویی منتشر کند که در آن مشخص می‌شود این خانم‌ها در واقع در کشوری دیگر، به گمانم ارمنستان، از مقابل دوربین گذشته‌اند و بعد با ترفند پرده‌ی کروماکی به صحنه‌های سریال اضافه شده‌اند. دقت فرمودید؟ یعنی کلی خرج و مخارج صرف این شده که کلی آدم با کلی دم‌ودستگاه بروند کشوری دیگر، با کلی هزینه، این صحنه‌ها را بگیرند و بعد با کلی دنگ‌وفنگ، این‌ها را بچسبانند به صحنه‌های اصلی سریال. یعنی اگر این همه دقت و وقت را صرف ساخت فیلم‌هایی نظیر پارک ژوراسیک و بتمن کرده بودیم، الان لااقل یک بخش کوچکی از فروش جهانی را در اختیار داشتیم. بله، خلاصه ابهام‌ها برطرف شد و همه با خیال راحت رفتند سر خانه و زندگی‌شان، با دل‌هایی آرام.

*مصرع اول بیتی از صائب تبریزی که مصادره به مطلوب شده!

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، چهل‌ویک

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، چهل‌ویک

  • نام فیلم: تیک‌آف
  • کارگردان: احسان عبدی‌پور

فایز بعد از این‌که پدرش در قمار تمام خانه و زندگی را می‌بازد و فرار می‌کند، از آتنا و دامون که خواهر و برادرش هستند، نگهداری می‌کند اما زیر بار مسئولیت سرش خم می‌شود. ورود شیرزاد، دوست قدیمی‌اش اوضاع را عوض می‌کند. آن‌ها مانند قدیم دوباره دور هم جمع می‌شوند و شروع می‌کنند به بازی عجیبی به نام «بطری‌بازی». بازی‌ای که وقتی کسی در آن رئیس می‌شود، هر دستوری می‌تواند بدهد … فیلم ایده‌ی جالبی دارد اما مشکل این‌جاست که روی ایده‌اش درست و حسابی مانور نمی‌دهد. یعنی طوری که انگار بترسد کل ماجرا را روی بطری‌بازی و شرط‌بندی‌های دیوانه‌وار این شخصیت‌ها بنا کند، دائم می‌رود و می‌آید و کند می‌شود و تند می‌شود. در واقع فیلم دیر شروع می‌شود و توضیح واضحات شخصیت اصلی یعنی فایز که تا پایان فیلم صدایش را روی فیلم می‌شنویم، ریتم فیلم را از نفس می‌اندازد و باعث می‌شود به جای این‌که «ببینیم»، «بشنویم». عبدی‌پور می‌خواهد دیوانه‌بازی‌های این جوان‌ها در طی بطری‌بازی را به عصیان‌زدگی‌شان در برابر جامعه نسبت بدهد اما این اتفاق نمی‌افتد چون داستان کامل نیست. شخصیت‌هایی مانند شیرزاد با بازی نچسب رضا یزدانی یا حتی آتنا با بازی پگاه آهنگرانی که معلوم نیست مشکلش چیست و چرا این‌قدر دیوانه‌بازی در می‌آورد، درد چندانی از داستان دوا نمی‌کنند جز این‌که زمان فیلم را می‌گیرند. آشوبی که شخصیت‌های داستان در پی بطری‌بازی در جامعه ایجاد می‌کنند چندان به ارجاعات فرامتنی، آن‌طور که احتمالاً منظور نظر عبدی‌پور بوده، راه نمی‌دهد و در حد خل‌مشنگ‌بازی‌های چند جوان الکی‌عاصی باقی می‌ماند. فیلم البته دیالوگ‌های بسیار خوبی دارد که جور ضعف داستان و سنب‌و‌سوراخ‌های متعددش را می‌کشد و از این نظر، بیشتر «شنیدنی»ست تا «دیدنی». (بیشتر…)

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ یک بعدازظهر پاییزی An Autumn Afternoon (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۴ از ۵

 

ـ برادرم خسرو (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

ـ شفق توکیو Tokyo Twilight (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۴ از ۵

 

شماره‌ی ۵۲۶ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۲۶ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی جدید مجله هم منتشر شد. این‌بار علاوه بر مطالب همیشگی، یک مطلب ویژه و اختصاصی، نوشته‌ی بهرام بیضایی درباره‌ی آذر شیوا به چاپ رسیده که روی جلد هم به این اختصاصی و ویژه بودن تأکید شده است. اما این شماره من دو یادداشت دارم. در بخشی به نام «سینما پاستور ۹۶» که به انتخابات این دوره‌ی ریاست‌جمهوری می‌پردازد، من هم درباره‌ی رفراندومی که مدتی پیش در ترکیه انجام شد از منظری غیرسیاسی و صرفاً زیبایی‌شناسانه، چیزی نوشته‌ام. این‌بار که ترکیه رفته بودم، درست هنگام برگزاری رفراندومی مهم بود که کشور همسایه را تحت تأثیر قرار داد. از شانس خوب، این قضیه مصادف شد با انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران و چاپ بخش سنتی «سینما پاستور». سفارشی رسید که من هم درباره‌ی تفاوت‌های برگزاری انتخابات در آن‌جا و این‌جا یادداشتی بنویسم که نوشتم: «ظرافت‌های اجرای یک شوی عامه‌پسند: نگاهی به رفراندوم اخیر ترکیه از منظری غیرسیاسی».  پیشنهاد می‌کنم کل این بخش «سینما پاستور» را بخوانید. جالب است. اما مطلب دیگر من هم یادداشتی‌ست بر فیلم کره‌ای زن گمشده (لی ائون هی) با نام: «کره‌ای بودن در مقیاس جهانی». فیلم را اگر ندیده‌اید، حتماً ببینید. در نهایت فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

 

درباره‌ی سینمای یک ژاپنی اصیل، یاسوجیرو ازو، به بهانه‌ی آخرین فیلم کارنامه‌ی درخشانش، یک بعدازظهر پاییزی An Autumn Afternoon

درباره‌ی سینمای یک ژاپنی اصیل، یاسوجیرو ازو، به بهانه‌ی آخرین فیلم کارنامه‌ی درخشانش، یک بعدازظهر پاییزی An Autumn Afternoon

  • بازیگران: چیشو ریو ـ شیما ایواشیتا ـ کیجی سادا و …
  • فیلم‌نامه: کوگو نودا ـ یاسوجیرو ازو
  • کارگردان: یاسوجیرو ازو
  • ۱۱۵ دقیقه؛ سال ۱۹۶۲؛ محصول ژاپن
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

 

حزن‌انگیز، نه تلخ

 

خلاصه‌ی داستان: آقای هیرایامای پیر از یک طرف سعی دارد برای دختر کوچکش پسر مناسبی برای ازدواج پیدا کند و از طرف دیگر با دیدن زنی در رستوران متوجه می‌شود که چه‌قدر شبیه همسر درگذشته‌اش است … (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم