فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ اردیبهشت ۱۱, ۱۳۹۶ در
یادداشتهای متفرقه |
۶ دیدگاه | 656 بازدید
این نوشته ربطی به سینما ندارد. این بار چند خطی میخواهم درد دل کنم و شاید حرصم را بر سر کلمات بریزم. راستش من نه اهل سیاستم و نه اصلاً دوست دارم که اهلش باشم. کلاً هم از همهی سیاستمداران و سیاستگذاران و سیاستبرداران و سیاستخواران بدم میآید.
انتخابات ریاستجمهوری ظاهراً نزدیک است. این که میگویم «ظاهراً» چون نه خبرهایش را دنبال میکنم و نه اصلاً میدانم چه روزی قرار است این اتفاق بیفتد. علاقهای هم به پیگیری این جور خبرها ندارم و اصلاً نمیدانم چه کسی نامزد شد و چه کسی نشده و نامزدها در مناظرات و شعارهای همیشگیشان چه گفتهاند و چه نگفتهاند. کلاً در باغ نیستم؟ از دیدگاه شما شاید. ولی دوست ندارم در این جور باغها باشم. خلاصه.
اما یک چیز دیگر میخواستم بگویم: دیروز همینطوری الکی تلویزیون روشن بود. یکی از خبرنگاران صداوسیمای «میلی»، از آن خبرنگارانی که دوست دارید کلهاش را از تن جدا کنید، یک حقوقبگیر تام و تمام، میکروفنبهدست افتاده بود میان مردم و ازشان میپرسید: «فکر کنید الان رییسجمهور جلوی شما ایستاده. چه چیزی به او میگفتید؟» از آن پرسشهای احمقانهای که هر سال و هر دهه و هر صده تکرار میشود و بهشدت توخالیست. خلاصه این را میپرسید و ملت هم طبق معمول، طوطیوار یک چیزهایی تکرار میکردند از جمله اینکه: «آقای رییسجمهور! به مشکلات رسیدگی کن. به مشکل جوانها رسیدگی کن. به بیکارها رسیدگی کن» و از این حرفهای خندهدار که میلیونها سال است تکرار میشوند. ملت تصور میکنند همهچیز دست یک نفر است. اوست که میتواند همهچیز را حل کند. آنها هیچگاه برنمیگردند به خودشان نگاه کنند؛ به این که «مشکل» از خودِ آنها شروع میشود. ملت ما علاقهی عجیبی به «مشکل» دارند. حتی از فیلمهایی خوششان میآید که: «مشکلات جامعه را نشان بدهد» (خوشبختانه این نوشته هم کمی سینمایی شد!) اما خبر ندارند که «مشکل»، از طرز لباس پوشیدن و حرف زدن و راه رفتن و غذا خوردن آنها شروع میشود تا کیفیت زندگی و نحوهی تفکرشان. «مشکل»، این چیزهاست نه آن چیزهایی که رییسجمهور باید حلشان کند.
آخرین دیدگاهها