نگاهی به فیلم بازسازی Reconstruction

نگاهی به فیلم بازسازی Reconstruction

  • بازیگران: تولا استاتوپولو ـ یانیس توتسیکاس ـ تانوس گرامنوس و …
  • فیلم‌نامه: استراتیس کاراس ـ تاناسیس والتینوس ـ تئودور آجلوپولوس
  • کاگردان: تئودور آنجلوپولوس
  • ۱۰۰ دقیقه؛ محصول یونان؛ سال ۱۹۷۰
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت در چهل‌و‌هشتمین کاتالوگ سینماتک موزه‌ی هنرهای معاصر تهران منتشر شده است

 

خانه‌های سیاه، مه غلیظ، سکوت هولناک

 

خلاصه‌ی داستان: یک زن روستایی با همدستی معشوقه‌اش، شوهرش را سر‌به‌نیست می‌کند. مدتی که از شوهر خبری نمی‌شود، زمزمه‌هایی در روستای کوچک بالا می‌گیرد مبنی بر این‌که شوهر را کشته‌اند … (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۳۱ ماهنامه‌ی «فیلم»

شماره‌ی ۵۳۱ ماهنامه‌ی «فیلم»

سال ۹۶ نصف شد و شماره‌ی جدید مجله، روز اول مهر، روز شروع مدارس مزخرفی که می‌رفتیم، روی دکه‌ها آمد. هر کسی عکس روی جلد را که ببیند، هم‌چنان که موقع صفحه‌بندی خودم دیدم و توی ذوقم خورد، شاید کمی توی ذوقش بخورد، اما خب، مجله «فیلم» است و این کارهایش! ورق بزنید و به صفحه‌هایش نگاهی بیندازید، مطالب خوبی دارد. مطلبی که من این شماره دارم، برای اولین‌بار، در بخش سنتی «نمای درشت» مجله چاپ شده است. می‌دانید که «نمای درشت» به معرفی فیلم‌های مهم روز دنیا می‌پردازد و تقریباً پرونده‌ای پر از مصاحبه و نقد و حاشیه درباره‌ی آن فیلم‌هاست. «نمای درشت» این شماره اختصاص دارد به دانکرک (کریستوفر نولان). مطلبی که از من با عنوان «نوای ناامیدکننده‌ی “همین کافیه”» منتشر شده، درباره‌ی مقایسه‌ی تطبیقی فیلمی مهجور به همین نام (دانکرک) که در سال ۱۹۵۸ توسط فیلم‌ساز ناآشنایی به نام لزلی نورمن ساخته شده با فیلم دانکرک نولان است. نولان در مصاحبه‌ای که در همین پرونده چاپ شده، چنان حرف می‌زند که گویا از چنین ساخته‌ای خبر ندارد و آن را ندیده. اما من در این نوشته سعی کرده‌ام علاوه بر پرداختن به دو فیلم، از جنبه‌های تکنیکی و مضمونی، به این بپردازم که نولان راست می‌گوید یا دروغ! خلاصه خواسته‌ایم مچ نولان را باز کنیم و پته‌اش را بریزیم روی آب! خودتان بخوانید و ببینید و قضاوت کنید. در نهایت، فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد… ضمن این‌که اجازه ندهید معلم‌ها هر چه دل‌شان خواست به بچه‌های‌تان بگویند. به بچه‌ها گوشزد کنید که زندگی بزرگ‌تر از این حرف‌هایی‌ست که این خانم‌ها و آقایان ردیف می‌کنند.

 

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ شهر گمشده‌ی زد The Lost City Of Z  (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۴ از ۵

 

ـ ساعت ۵ عصر (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

ـ زشت، کثیف و بد Ugly, Dirty and Bad (یادداشت)

*ستاره‌ها: ۴/۵ از ۵

 

و (اینجا) درباره‌ی این فیلم‌های خوب:

ـ سیرانوادا (Sieranevada)

ـ دیوار (The Wall)

ـ بار (El Bar)

ـ شور عشق (Passion of Love)

ـ صبحانه در تیفانی (Breakfast at Tiffany’s)

نگاهی به فیلم شهر گمشده زد The Lost City of Z

نگاهی به فیلم شهر گمشده زد The Lost City of Z

  • بازیگران: چارلی هانم ـ رابرت پتینسن ـ سیئنا میلر و …
  • نویسنده و کارگردان: جیمز گری
  • ۱۴۱ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۶
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ی ۵۲۹ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله‌ی «فیلم» تنظیم شده است

 

بزرگ‌تر، غریب‌تر، رازآلودتر

 

خلاصه داستان: پرسی فاست، سرگرد ارتش بریتانیا، مامور می‌شود از منطقه‌ای در مرز بولیوی و برزیل نقشه‌کشی کند. او سفر خطرناک و پرماجرایی را به دل جنگل‌های آمازون انجام می‌دهد و متوجه می‌شود برخلاف تصور همگان، یک تمدن باستانی و مهم در وحشی‌ترین و ناشناخته‌ترین قسمت کره‌ زمین هم وجود دارد. او برای اثبات این ادعا، در حالی‌که همه با او مخالفند، باری دیگر به دل جنگل‌های آمازون می‌زند و با خطرها رو‌به‌رو می‌شود … (بیشتر…)

اصلاً به من چه!

گهگداری در اینستاگرام نگاهی کلی به «پیج»های مختلف می‌اندازم و در این گشت‌وگذار جسته و گریخته، چیزهایی نظرم را جلب می‌کند. نمی‌دانم چرا یک چیزهایی که مد می‌شود، بقیه بدون فکر و اندیشه، دنبال این مدها راه می‌افتند بدون این‌که از خودشان بپرسند این کاری که دارم می‌کنم یعنی چه؟! مثلاً یکی از چیزهایی که روی مخ من است که البته چندان هم مهم نیست (وگرنه روی مخم نبود!)، برمی‌گردد به انواع و اقسام تک‌آهنگ‌ها و آلبوم‌هایی که ردیف به ردیف خوانندگان سر از تخم درآورده‌ی این مملکت، هر روز در فضای مجازی از جمله در همین اینستاگرام منتشر می‌کنند. معلوم نیست چرا نام تمام آلبوم‌ها یا تک‌آهنگ‌های‌شان با حروف «پینگلیشی» نوشته می‌شود. یکی هم نیست بپرسد اگر قرار است این را برای مردم ایران پخش کنید، پس چرا فارسی نمی‌نویسید؟ اگر می‌خواهید دنیا را بشکافید پس چرا انگلیسی نمی‌نویسد و «پینگلیشی» بلغور می‌کنید؟ واقعاً متوجه نمی‌شوم قصدشان از این‌گونه نوشتن چیست. البته این، آن ماجرای اصلی نیست. ماجرای اصلی برمی‌گردد به «پیج»‌های هنرمندان سینمای ایران. نمی‌دانم چند وقت، ولی الان مد این است که آقا یا خانم هنرمند، یک عکس شش‌ در هشت از خودش می‌گذارد (برایش هم مهم نیست چه قیافه‌ای دارد و ممکن است ملت از دیدن اندام نخراشیده‌اش بترسند. به هر حال هنرمند است و حق دارد) بعد زیر عکس، یک جمله‌ی فیلسوفانه‌ی استخوان‌ترکان، یا یک شعر دهان‌پرکن پست می‌کند. حالا مهم نیست اصلاً آن فیلسوف را بشناسد یا چیزی از آن شاعر خوانده باشد. این هم مهم نیست که معنای آن جمله یا شعر چیست. حتی این هم مهم نیست که این جمله یا آن شعر، چه ربطی به عکس خودش پیدا می‌کند. باور بفرمایید وقتی این پست‌ها را می‌بینم، که تعدادشان روز به روز هم زیادتر می‌شود، حرص می‌خورم. خب آقا و خانم حسابی! وقتی حرفی ندارید بزنید، نزنید، مگر مجبورتان کرده‌اند؟! اصلاً چه اصراری‌ست عکس خودتان را با این جمله‌های قلمبه‌سلمبه و شعرهای گاه بی‌سروته، یک‌جا بیاورید؟ این‌ها چه ربطی به هم دارند؟ آقای هنرمندی که چهره‌ی نامیزانش، از منِ نخراشیده و نتراشیده هم ترسناک‌تر است، عکس خودش را با اعتماد به نفسی خاص، در اینستاگرام گذاشته و بعد زیرش جمله‌ای از فلان فیلسوف در باب زیبایی نوشته. خب برادر من، نکنید از این کارها! حالا آن جمله را هم می‌نویسی، بنویس، اما دیگر چرا عکس خودت را می‌چسبانی آن وسط؟ یا اگر عکس‌ات را پست می‌کنی، دیگر این قر و فرها چیست؟ از این بی‌ذوقی‌ها و بی‌فکری‌ها و «نداری»‌ها، آدم متعجب می‌ماند. من که حرص می‌خورم، شما را نمی‌دانم. می‌فرمایید «اصلاً به تو چه؟ هر کسی دوست دارد هر چیزی در صفحه‌ی شخصی‌اش بنویسد و بچسباند؟» خیلی‌خب، من دیگر حرفی ندارم.اصلاً به من چه! ممنون. روز به خیر.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم