فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ آبان ۲۳, ۱۳۹۶ در
یادداشتهای متفرقه |
۱۰ دیدگاه | 1,612 بازدید
قرار بود در حد یک کامنت کوتاه برای مجلهی «فیلم»، با کارگردان جوانی که فیلمش همین حالا روی پرده است گپی تلفنی بزنم. نمیدانم اسم ایشان را بگویم یا نه. از یک طرف دوست دارم بگویم، اما از دیگر هم به خودم میگویم، دو روز دیگر، شاید پشیمان شوم از بردن نامِ او. بگویم؟ نگویم؟ … نمیگویم. خلاصه. زنگ زدم به موبایل این آقا. بعد از اولین بوق، تماس را قطع کرد. به این فکر کردم شاید جایی بوده که نتوانسته جواب بدهد و خب این حرکت طبیعیست. بعد برای اینکه مشخص کنم من کی هستم و از کجا زنگ میزنم، اساماس دادم که: «آقای فلانی، من فلانی هستم از مجلهی فیلم. دوسه دقیقه اگر وقت دارید، با هم صحبت کنیم.» جوابی نیامد تا چهار ساعت بعد که جناب ایشان اساماس دادند: «سلام. بفرمایید»! یعنی آنقدر کلاس ایشان بالا بود که حتی نام «فیلم» هم تأثیری رویشان نداشت و انگار نه انگار! حالا اصلاً کاری به قدرت نام مجله ندارم که خیلیها آرزویشان است با آنها مصاحبهای بکند و گپی بزند و اسمشان چاپ شود. این به کنار. مثلاً فرض میکنیم این آقا، از مجلهی «فیلم» متنفر بودند و نخواستند با این مجله حرف بزنند. اما این وسط بحث روابط اجتماعی و شخصیت و درک چه میشود؟ گیریم من دارم پشت تلفن آتش میگیرم و نیاز به کمک شما دارم، شما باید بعد از دیدن اساماس من، به جای زنگ زدن، چنان اساماسی بدهید؟ که یعنی مثلاً خیلی «کول» هستید و اصلاً اینکه من کی هستم و چه میخواهم برایتان مهم نیست؟ که یعنی: «اگر کاری داری، دوباره زنگ بزن. من عمراً زنگ نمیزنم! خیال کردی!» و من در طول این سه سالی که در مجله هستم، خیلی زیاد با این موارد برخورد کردهام. آقا و خانم محترمِ «هنرمند»، چنان جواب تلفن را نمیدهد یا چنان میگوید وقت ندارم و نمیتوانم و نمیشود و چه و چه و چه، که شما گمان میکنید ایشان رییس شرکت مایکروسافتی، مدیرعامل کمپانی برادران وارنری، چیزی هستند.
همیشه دادمان از این هواست که: «سینمای ما، فیلمهای ما، چرا چنین است و چنان؟» اما من میگویم: «سینما یعنی آدمهایی که در آن کار میکنند. وگرنه خودِ سینما آدم نیست که بد باشد یا خوب. این ماییم که سینما را میسازیم و چون خودمان نه اخلاق داریم، نه درک، در نتیجه حاصلی هم که از ما روی پرده به عنوان فیلم میآید، همینیست که میبینیم. چیز بیشتری هم نباید انتظار داشت. تا وقتی ما آدمهای درستی نباشیم، سینمای درستی هم نخواهیم داشت.» و این در تمام سطوح دیگر جامعه هم صدق میکند.
جواب اساماس آن آقای به اصطلاح کارگردان را، با اساماس دیگری دادم: «ممنون. وقت گذشت» و خب قطعاً دیگر با این جناب گپی نخواهم زد. آخر زرد بودن هم حد و اندازهای دارد. اما قطعاً به آن عزیزانی که خیلی درست و به وقت و با رویی باز گپ میزنند و ابایی از در دسترس بودن و جواب تلفن دادن و یا سر وقت سرِ قرار حاضر شدن ندارند، درود میفرستم و حسابی ارادت دارم.
آخرین دیدگاهها