نگاهی به فیلم درونِ لوین دیویس Inside Llewyn Davis

نگاهی به فیلم درونِ لوین دیویس Inside Llewyn Davis

  • بازیگران: اسکار ایزاک ـ کری مولیگان ـ جان گودمن و …
  • نویسندگان و کارگردانان: ایتان و جوئل کوئن
  • ۱۰۴ دقیقه؛ محصول آمریکا، انگلستان، فرانسه؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت روی سایت « بوطیقا » منتشر شده است. ( اینجا )

خواننده ی بی اهمیتِ کافه های شبانه

 

خلاصه ی داستان: ماجرای چند روز از زندگی خواننده ی بی مقداری به نام لوین دیویس که در کافه ها می خواند و شب ها را در خانه ی دوستانش می گذراند و زندگی آشفته ای دارد. او سختی ها را تحمل می کند تا روزی ستاره ی مشهوری شود … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم با دیگران

نگاهی به فیلم با دیگران

  • بازیگران: هنگامه قاضیانی ـ بابک حمیدیان ـ حمیدرضا آذرنگ و …
  • نویسنده و کارگردان: ناصر ضمیری
  • ۹۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۲
  • ستاره ها: ۱/۵ از ۵

پایان های بازِ بسته!

خلاصه ی داستان: آرزو و امیرحسین، زوج جوانی هستند که به دنبال سقط جنینِ آرزو، دیگر نمی توانند بچه دار شوند. آن ها متوجه می شوند که برای بچه دار شدن، می توانند از روشی به نام « رحم اجاره ای » استفاده کنند. آرزو که در یک زایشگاه کار می کند، دست به دامن طاهره، یکی از همکارانش می شود تا راضی اش کند بچه شان را در شکم بزرگ کند … (بیشتر…)

بخشی از « نوشتن با دوربین، رو در رو با ابراهیم گلستان » اثر پرویز جاهد

هر کسی که کار هنری می کند باید به فرم فکر کند. در هر زمینه ای از هنر. حالا یک بدبخت مادر مرده ای هم بیاد بگه این دغدغه فرم داره. خوب بگه. حتی اگر بخواد بره منبر موعظه بکنه باید به فرم فکر کنه.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

پی نوشت: باید آثار گلستان را خوانده باشید، فیلم هایش را دیده باشید و البته و از همه مهم تر، آدم با ظرفیتی باشید که بتوانید این کتاب شیرین را بخوانید. گلستان آدم رکی ست، به شدت رک. او انتقاد می کند، از خیلی ها شاکی می شود و خیلی قواعد و حرف ها را برنمی تابد و این برنتابیدن را به شدت می زند توی روی مصاحبه کننده و گاه با کلمات و جملاتِ تندی هم این کار را می کند. در طول خواندن کتاب، در این فکر بودم که پرویز جاهد برای کنار آمدن با گلستان چه کارِ سختی داشته، چیزی که خودش هم در مقدمه ی کتاب اشاره می کند. حرف های گلستان با روحیه ی « مخلصم، چاکرم » گونه ی ایرانی ها نمی خواند، روحیه ای که البته باز اگر از روی واقعیت بود، می شد یک جوری توجیه ش کرد ( این واژه ها از روحیه و ذاتِ زیرِ سلطه بودنِ این جماعت و نیاز به داشتنِ آقابالاسر نشأت می گیرد؛ حتماً باید چاکر و نوکر باشند و گوش به فرمان )، اما همه اش مقوایی ست و توخالی. گلستان همه چیز را به چالش می کِشد و به این راحتی ها زیرِ بار نمی رود و جذابیتِ این کتاب هم از همینجا ناشی می شود.

اما دو ایراد عمده ای که می توانم به کتاب بگیرم، یکی برمی گردد به استفاده ی ناهمگون از کلمات با املای عامیانه و ادبی که به شدت هنگام خواندن آدم را اذیت می کند. در همین دو خط بالا هم می بینید که یک جا از کلمات ادبی استفاده شده ( فکر کند ) و یک جای دیگر، املای کلمه به همان شکلی ست که از دهان خارج می شود ( بگه ). این مورد در طول این کتاب، به شدت توی ذوق می زند و روی اعصاب آدم است. مورد دیگر برمی گردد به محتوای کتاب. راستش مصاحبه کننده بیشتر از آنکه درباره ی روحیات، علایق و سلیقه های هنری و دیدگاه گلستان درباره ی زندگی و هنر سئوال مطرح کند، از اسامی و رویدادها و جزئیاتِ تاریخیِ زندگیِ او سئوال می پرسد که این باعث شده آنقدر اسم و تاریخ در کتاب آورده شود که نفس کار را بگیرد و جذابیتش از دست برود. جملاتِ شاهکاری مثل جمله ی بالا به تعداد انگشت شماری در کتاب دیده می شوند.

نگاهی به فیلم کتاب دزد The Book Thief

نگاهی به فیلم کتاب دزد The Book Thief

  • بازیگران: سوفی نلیس ـ جفری راش ـ امیلی واتسون و …
  • فیلم نامه: مایکل پترونی براساس رمانی از مارکوس زوساک
  • کارگردان: برایان پرسیوال
  • ۱۳۱ دقیقه؛ محصول آلمان، آمریکا؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۲/۵ از ۵

من یارِ مهربانم!

خلاصه ی داستان: لیزل، دختر نوجوانی ست که در میانه ی جنگ جهانی دوم، بعد از مرگ برادر کوچک و جدا شدن مادر از او، به خانواده ی هوبرمان سپرده می شود تا با آن ها زندگی کند. لیزل بی سواد است اما عاشق خواندن کتاب و هانس هوبرمان، پیرمرد مهربانی ست که سعی می کند از روی کتاب های داستان به او سواد بیاموزد … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم اتاق پسر The Son’s Room

نگاهی به فیلم اتاق پسر The Son’s Room

  • بازیگران: نانی مورتی ـ لورا مورانته ـ جاسمین ترینکا و …
  • فیلم نامه: نانی مورتی ـ هیدرون شلیف ـ لیندا فرری براساس داستانی از نانی مورتی
  • کارگردان: نانی مورتی
  • ۹۹ دقیقه؛ محصول ایتالیا، فرانسه؛ سال ۲۰۰۱
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

زندگی باید ادامه داشته باشد …

خلاصه ی داستان: خانواده ی سرمونتی، بعد از مرگ ناگهانی پسر جوانشان، دچار بحران روحی شدیدی می شوند. آن ها سعی می کنند به شکلی با این قضیه کنار بیایند … (بیشتر…)

از میان فیلم ها، شماره ی دوازده

کارگردان ( فریبرز عرب نیا ): خیال باف باشی، بهتر از اینه که خوش خیال باشی.

« جهان پهلوان تختی » ساخته ی بهروز افخمی (بیشتر…)

نگاهی به فیلم های بازی های گرسنگی The Hunger Games و بازی های گرسنگی: آتش گرفتن Hunger Games: Catching Fire

نگاهی به فیلم های بازی های گرسنگی The Hunger Games و بازی های گرسنگی: آتش گرفتن Hunger Games: Catching Fire

  • بازیگران: ( قسمت اول ) جنیفر لارنس ـ جان هادچرسون ـ وس بنتلی و … ( قسمت دوم ) جنیفر لارنس ـ جاش هاتچرسن ـ دونالد ساترلند و …
  • فیلم نامه: ( قسمت اول ) گری راس ـ سوزان کالینز ـ بیلی ری براساس رمانی از سوزان کالینز ( قسمت دوم ) سیمون بیوفوی ـ مایکل آرندت براساس رمانی از سوزان کالینز
  • کارگردان: ( قسمت اول ) گری راس ( قسمت دوم ) فرانسیس لاورنس
  • ۱۴۲ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۲ ( قسمت اول ) ۱۴۶ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۳ ( قسمت دوم )
  •  ستاره ها:  ۲/۵ از ۵ ( برای قسمت اول ) – ۳ از ۵ ( برای قسمت دوم )
  • این یادداشت روی سایت « بوطیقا » منتشر شده است. ( اینجا )

 

کتنیس و دنیای جُرج اُروِلی

خلاصه ی داستان « بازی های گرسنگی » : در مرکز  یک کشور خیالی، بازی ترسناکی برگزار می شود به نام « بازی های گرسنگی ». شرکت کنندگان مختلف، از شهرهای اطراف، با قرعه کشی به این مسابقه فراخوانده می شوند. شیوه ی  بازی اینگونه است که شرکت کنندگان را در جنگلی عظیم و تحت کنترل رها می کنند و آن ها باید یکدیگر را بکشند تا در نهایت تنها یکی برنده شود. کتنیس و پیتا از منطقه ی شماره ی ۱۲، به حکم قرعه، به شهرِ محل برگزاری بازی می روند …

خلاصه ی داستان « بازی های گرسنگی: آتش گرفتن »: کتنیس و پیتا که در مسابقات سالِ قبلِ بازی های گرسنگی در کاپیتول پیروز شده بودند و زنده مانده بودند، حالا محبوبیت فراوانی بین مردم کسب کرده اند و همین ماجرا رئیس جمهور اسنو را دچار ترس می کند چون ممکن است محبوبیتِ کتنیس، پایه های حکومتش را بلرزاند و مردم را وادار به شورش بکند. پس تصمیم می گیرد به بهانه ای واهی، بازی جدیدی ترتیب بدهد که جوانانِ برترِ سال های قبل را انتخاب کنند و به جان هم بیندازند در حالیکه یک بازی سازِ جدید هم وارد ماجرا کرده تا هر طوری هست از شرِ کتنیس خلاص شود … (بیشتر…)

بخشی از مجموعه ی « یک تارک دنیا مورد نیاز است » اثر میک جکسون

نعش کش اصولاً به اتومبیل بزرگ سیاه رنگی اتلاق می شود که مرده ها را از جایی به جای دیگر منتقل می کند. پنجره های بزرگی در دو طرف دارد که می شود تابوت را از پشت شان دید و چندین مردِ عصاقورت داده با کت و شلوارهای سیاه در آن می نشینند تا مرده ها را همراهی کنند.

نعش کش ها اغلب خیلی آرام حرکت می کنند. انگار یک جورهایی با موتور خاموش حرکت می کنند و همان طور که از خیابان ها می گذرند، مثل تکه ابر بزرگِ سیاهی که جلوِ آفتاب را گرفته باشد، با خود حس اندوه می آورند.

دور از ادب است که اتومبیل های دیگر بوق یا چراغ بزنند تا از نعش کش ها سبقت بگیرند، درست همان طور که تنه زدن به خانم های مسن یا بلند خندیدن در کتاب خانه دور از ادب است، وقتی نعش کشی را با تابوتی در آن می بینید، رسم این است که کلاه تان را بردارید و با ادب بایستید تا رد شود. اگر کلاه بر سر ندارید، باید سرتان را خم کنید.این کار « احترام گذاشتن به مردگان » تلقی می شود، اما واقعیت این است که چیزی که به آن احترام می گذارید، در واقع خودِ مرگ است.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

پی نوشت: یک مجموعه ی داستان کوتاهِ بامزه!

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم