بخشی از رمان « رنج های ورتر جوان » اثر یوهان ولفگانگ گوته

همه ی بزرگان و آموزگاران و مربیان برآنند که بچه خودش نمی داند چرا می خواهد. ولی این که بزرگ ترها هم مثل بچه در دامان زمین تاتی می کنند و مثل بچه نمی دانند از کجا آمده اند و به کجا می روند، و در کار و کردارشان حتی آن هدف راستین و روشن بچه هم نیست و مثل بچه هم به حکومت با ابزار نان قندی و تو سری تن در می دهند، واقعیتی ست که بسا بسیاری نپذیرند، حالی که به گمان من این واقعیت روشنی روز را دارد!

من این داوری ام را رک و راحت با تو در میان می گذارم، چون می دانم در جوابم بسا تایید کنی اساساً آدم هایی خوشبخت ترند که بچه وار فارغ از غم فردا زندگی می کنند و به هر جا که می روند عروسکشان را با خودشان می برند و رخت به تنش عوض می کنند و  به هوای نان قندیِ مادر با همه ی احترام جلوی صندوق خوراکی بالا و پایین می روند، وقتی هم که بالاخره به این آرزوی دلشان رسیدند، دو لُپّه می خورند و داد می زنند: باز هم! این آدم ها مخلوقاتی خوشبخت اند، و جز این قماش، کسانی هم که روی کار و کسب حقیرشان یک اسم دهن پر کن می گذارند و دنبال سود خود دویدن را با منت تمام کاری کارستان در راه رفاه جامعه جا می زنند ـ خوشا به حال آن ها که این عشوه ها را بلدند! ولی آن انسانی که فروتن است و از سر راستی کنه چنین راه و راسمی را می بیند، و می بیند هم که دستمایه ی هر شهروندِ خوش نه بیش از این است که باغچه ی خانه اش را باغ بهشت می گیرد، یا آن تیره روزترین بینوا هم خود اگر در زیر بار سختی از نفس بیفتد، میل به زندگی از سرش نمی افتد، و هر آدمی که بگیری دوست دارد آفتاب را شده حتی یک دقیقه بیش تر ببیند، یک چنین انسانی خاموشی پیشه می کند و به دنیای عواطف خود پناه می برد و خوشبخت است، چرا که انسان است. و هر اندازه هم که در قید و بند باشد، در کنه دل احساس شیرین آزادی را نگاه می دارد و می داند هر وقت که خواست، در خود می بیند ترک این سیاهچال کند.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

پی نوشت: گوته، شاعر، نمایشنامه نویس، طبیعت پژوه و رمان نویسِ بزرگِ آلمانی، این رمان تراژیک خود را در سال ۱۷۷۴ منتشر کرد. یک رمان عاشقانه با ساختار نامه نگاری و کاملاً مدرن آن هم حدود ۲۴۰ سال پیش! به نظرم ما در حالِ تکرارِ چیزهایی هستیم که گذشتگان نوشته اند و گفته اند. آن ها کار را تمام کرده اند و ما فقط دُور چیزهایی که آن ها گفته اند، می چرخیم. آیا گوته می دانست که دارد یک رمانِ مدرنِ بسیار جلوتر زمانِ خود می نویسد؟ آیا مثلاً لارنس استرن، می دانست که « تریسترام شندی » اش، یک رمانِ شدیداً پست مدرن است؟ طبیعتاً نه. آن ها شاید نه این تعاریف را می شناختند و نه دنبالِ ارائه اش بودند. آن ها تنها سعی می کردند، داستان شان را در فرمی به مخاطب عرضه کنند که بهترین باشد. چه اگر مثلاً گوته، به دنبال ارائه ی یک داستانِ مدرن بود، اگر تمرکز می کرد روی واژه ی « مدرن » ( در مثل مناقشه نیست ) و می خواست هر طور شده یک رمانِ « مدرن » بنویسد، راه به جایی نمی بُرد حتماً. داشتم می گفتم که ما بر روی ساختمان های محکمی که گذشتگان، نادانسته و گاه حتی ناخواسته ساخته اند قدم می زنیم و البته کلی هم ادعا داریم و واژه هایی مثل مدرن و پست مدرن و امثال این ها، خوراکِ شب و روزمان است، تو نگو که قبل ترها، خیلی قبل ترها، آدم های بزرگی، این ها را هضم کرده اند و شاید چون در قید و بندِ الفاظ نبوده اند و ناتوانی شان را پشت این واژه ها پنهان نکرده اند، اتفاقاً بیشتر هم لذت برده اند.

این رمانِ عالی را بخوانید، تا متوجه بشوید بعضی آدم ها بزرگتر از بقیه فکر می کرده اند. می گویند ناپلئون، این رمان را نُه بار خوانده است. شما یک بار هم بخوانید کافیست!

 

نگاهی به فیلم آبروی از دست رفته ی آقای صادقی

نگاهی به فیلم آبروی از دست رفته ی آقای صادقی

  • بازیگران: بیژن امکانیان ـ رضا بهبودی ـ نازگل نادریان و …
  • فیلم نامه: ارسلان امیری ـ آیدا پناهنده
  • کارگردان: آیدا پناهنده
  • ۸۹ دقیقه؛ سال ۱۳۹۲
  • ستاره ها: ۳ از ۵

بدبیاری های آقای صادقی

خلاصه ی داستان: آقای صادقی، مرد جاافتاده و مورد اعتمادی ست که بعد از گذشت یک سال از مرگ همسرش، رخت سیاه را در می آورد و برای عروسی دخترش دست به کار تهیه ی جهیزیه می شود. اما از آنجا که ورشکستگی سنگینی را پشت سر گذاشته و اوضاعش دیگر مثل قدیم ها خوب نیست، برای یافتن پول، به هر دری می زند تا اینکه به فکرش می رسد، مقداری پول از صندوق شرکت بردارد و بعد بدون آنکه کسی متوجه بشود، به موقع، پول را سرِ جایش برگرداند و این آغاز به باد رفتنِ آبروی آقای صادقی ست … (بیشتر…)

از میان فیلم ها، شماره ی یازده

ساتر ( مایلز تلر ): عیب نداره که توی زمان حال زندگی کنی ولی بهترین قسمتِ زمانِ حال اینه که فردا هم واسه ت فرصت هست. و من می خوام نهایت استفاده رو ازشون ببرم.

« اکنونِ خارق العاده » ساخته ی جیمز پانسولد (بیشتر…)

نگاهی به فیلم ۱۲ سال بردگی ۱۲Years a Slave

نگاهی به فیلم ۱۲ سال بردگی ۱۲Years a Slave

  • بازیگران: چیوتل اجیوفور ـ مایکل فاسبندر ـ پل دانو و …
  • فیلم نامه: جان ریدلی براساس رمان « دوازده سال بردگی » سولومون نورثوپ
  • کارگردان: استیو مک کوئین
  • ۱۳۴ دقیقه؛ محصول آمریکا، انگلستان؛ سال ۲۰۱۳
  •  ستاره ها: ۳ از ۵
  • این یادداشت روی سایت « بوطیقا » منتشر شده است. ( اینجا )

سولومونِ در زنجیر

خلاصه ی داستان: سولومون نورثوپ، سیاه پوستی که در اوج دوران برده داری آمریکا، از یک انسان آزاد، خوشبخت و خانواده دار به برده ای در خدمت اربابان سفیدپوست تبدیل می شود و دوازده سال رنج می کِشد … (بیشتر…)

بخشی از نمایش نامه ی « یک دقیقه سکوت » اثر محمد یعقوبی

رامین: با توجه به جامعه و وضعیتی که توش زنده گی می کنیم هر کلمه ای برام معنای مخصوص به خودش داره. مثلن صبر از نظر من یعنی انتظار طولانی. اگه توی یه جامعه ی باز زنده گی می کردم فکر می کنم صبر به نظر من به معنای انتظار کوتاه مدت بود. یا کلمه ی ازخودگذشته گی. من بی فایده بودن از خودگذشته گی رُ توی جامعه ی خودمون کاملن حس می کنم. بنابراین ترجیح می دم در حالی که وجود دارم از خودم بگذرم. مثلن حاضرم احساس مالکانه مُ به لباس م نادیده بگیرم لباس مُ به دیگری ببخشم و فکر می کنم این از خودگذشته گی یِ. اما نمی تونم به خاطر وطن یا به خاطر کسی خودمُ به کشتن بدم چون اطمینان ندارم با نفله کردن خودم و دیگران وطن خوبی برای دیگران به وجود می آد. هیچ هم مطمئن نیستم با از خودگذشته گی به خاطر یه نفر دیگه، آدم خوبیُ از مرگ نجات داده م. از کجا بدونم آدمی که دارم نجات ش می دم یه رذل بی شعور بیش تر نیست؟

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

نگاهی به فیلم ماه اوت: اوزیج کانتی August: Osage County

نگاهی به فیلم ماه اوت: اوزیج کانتی August: Osage County

  • بازیگران: مریل استریپ ـ جولیا رابرتز ـ اوان مک گرگور و …
  • فیلم نامه: تریسی لتس براساس نمایشنامه ای از خودش
  • کارگردان: جان ولز
  • ۱۲۱ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵
  •  این یادداشت روی سایت « بوطیقا » منتشر شده است. ( اینجا )

داستانِ پیچیده ی خانواده ی وِستون

خلاصه ی داستان: بِوِرلی وستونِ پیر و شاعر، یک روز بی خبر، از خانه می رود و برنمی گردد. دخترهای او، باربارا، آیوی و کارن، خود را نزد مادر روان پریش و نامتعادلشان وایولت می رسانند تا جویای ماجرا شوند. خانواده دور هم جمع می شود و در این جمع، اسراری از گذشته و امروزِ تک تک افراد فاش می گردد که همگی را تحت تأثیر قرار می دهد … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم ورای شیطان Outside Satan

نگاهی به فیلم ورای شیطان Outside Satan

  • بازیگران: دیوید دِوااِل ـ الکساندرا لماتره ـ کریستوفر بُن و …
  • نویسنده و کارگردان: برونو دومون
  • ۱۱۰ دقیقه؛ محصول فرانسه، سال ۲۰۱۱
  • ستاره ها: ۳ از ۵

معجزه گر

خلاصه ی داستان: روستایی در اطراف فرانسه. پسر جوان ولگردی که همه ی وقتش را در میان زمین های خوش منظره ی روستا می گذراند، عاشق دختری ست که توسط ناپدری اش مورد آزار و اذیت قرار می گیرد. جوان، ناپدری را از پا در می آورد و سعی می کند به دختر کمک کند. این جوان ساکت و کم حرف، در عین حال، می تواند معجزه بکند … (بیشتر…)

خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل!

خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل!

در ادامه چند عکس فوق العاده خواهید دید از پشت صحنه ی فیلم ها. احتمالاً شاید اینطرف آنطرف، به شکل پراکنده بعضی عکس ها را دیده باشید، اما شاید تا حالا یکجا ندیده باشیدشان، آنهم با شرح و تفصیل! (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم