کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نود و دو

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نود و دو

 

۱

  • نام فیلم: بنشی‌های اینیشرین (The Banshees of Inisherin)
  • کارگردان: مارتین مک‌دانا
  • محصول: ۲۰۲۲

پدرایک متوجه می‌شود رفیق شفیقش، کالم، دیگر دوست ندارد با او هم‌کلام شود. پدرایک سعی می‌کند پی ببرد چرا کالم از او دوری می‌کند…

فیلم آن‌قدر ساده و با یک گره کودکانه آغاز می‌شود که باورمان نمی‌شود قرار است به کجاها برسد، که مک‌دانا چه‌گونه قرار است ذره‌ذره جوری پیش برود که این موضوعِ به‌ظاهر ساده، تبدیل به فاجعه‌ای عظیم شود، که تبدیل شود به بررسی روابط انسان‌ها، به بررسی تأثیر تغییرات اجتماعی (از جمله جنگ و درگیری) روی آن‌ها و همچنین به بررسی تأثیر فضای زندگی انسان‌ها بر ذهنیات و منش‌شان. فکرش را نمی‌کنیم اما مک‌دانا به‌خصوص با دیالوگ‌های مثل همیشه درجه‌یکش، چنان مسحورکننده است که مجاب‌مان می‌کند می‌شود از یک ایده‌ی ساده به عمقی رسید که احتمال غرق شدن هم در آن وجود دارد. طنز ظریف و ریزبافت، در کنار رفتار ترسناکِ آدم‌هایی که ادعای «خوب» بودن‌شان دنیا را برمی‌دارد، به فیلم جدید مک‌دانا تعادل غریبی می‌بخشد که فقط از پس او برمی‌آید. دیوانگی غریبی در فیلم جاری‌ست که هر چند شوخی به نظر می‌رسد اما شوخی برنمی‌دارد. (بیشتر…)

فیلم‌های برتر ماه قبل

ـ مردی که می‌خندد The Man Who Laughs (یادداشت)

ستاره‌ها: ۴ از ۵

 

ـ آنفولانزای پتروف Petrov’s Flu (یادداشت)

ستاره‌ها: ۵ از ۵

قاب روز؛ شهر زیر پای آن‌هاست

قاب روز؛ شهر زیر پای آن‌هاست

 استن لورل و الیور هاردی، همان چاق و لاغر خودمان، دست در گردن هم، بر لبه‌ی یک ساختمان بلند، به شهر نگاه می‌کنند. انگار سال ۱۹۲۰ است. دوستان همیشگی، کمدین‌های جدانشدنی، زوج هنری خوشبختی که در دورانی جذاب پا به عرصه گذاشتند و سینما را در نوردیدند و رد پای‌شان را در قلب میلیون‌ها آدم از گذشته تا به حال و تا آینده، جا گذاشتند، انگار در این عکس به فکر فرو رفته‌اند. شاید پشت صحنه‌ی یکی از فیلم‌های‌شان باشد، شاید هم یک عکس تبلیغاتی. درباره‌ی این عکس جز این که اول دهه‌ی بیست گرفته شده، اطلاعات دیگری در دست نیست. البته اطلاعات دیگری هم نیاز نیست. همین که حالا (نزدیک به صد سال بعد از گرفته شدن این عکس)، این‌جا، در این اوضاع سیاه و غمبار و فاجعه‌آمیز نشسته‌ایم و با خیره شدن به این عکس، سعی می‌کنیم دست کم ذره‌ای به چیزهای خوب فکر کنیم تا تحمل شرایط برای‌مان قابل هضم شود، یعنی این که این دو «انسان»، چیزهایی به ما بخشیده‌اند که هیچ‌وقت از قلب و روح‌مان پاک نخواهد شد. ما با تماشای لورل و هاردی، به جنگ سیاهی و پلیدی وغم بی‌پایان رفتیم. شهر زیر پای آن‌هاست. آن‌ها در قلب ما هستند.

(بیشتر…)

سادیسم دیکتاتور

رگه سادیسم در صدام در برخورد با طاهر یحیی که در زمان به قدرت رسیدن بعثی‌ها در ۱۹۶۸ نخست‌وزیر عراق بود، بروز یافت. یحیی ژنرال ارتش بود و کل بزرگسالی‌اش را در ارتش گذرانده بود و حتی زمانی عضو حزب بعث شده و در این حزب مافوق صدام بود. صدام همیشه به فرهیختگی‌ِ این مرد تحصیل‌کرده حسادت می‌کرد و یک جورهایی از او نفرت داشت. صدام پس از این که به قدرت رسید، طاهر یحیی را زندانی کرد. به دستور صدام، وظیفه هُل دادن چرخدستی حامل سطل‌های مدفوع زندانیان در زندان به یحیی محول شد. او در حالی که با چرخدستی‌اش در راهروی زندان به راه می‌افتاد تا سلول به سلول سطل‌های مدفوع زندانیان را جمع‌آوری کند، داد می‌زد: «سطل آشغالیه! سطل آشغالیه!» می‌گویند صدام از شنیدن قصه نخست‌وزیر سابق در زندان و تحقیری که به او تحمیل کرده بود لذت بسیار می‌برده و این ماجرا را با ذوق و شوق خاصی برای دیگران تعریف می‌کرده است. ژنرال طاهر یحیی تا آخرین روز حیاتش در زندان این تحقیر را تحمل کرد. می‌گویند صدام ضمن تعریف قصه یحیی در زندان برای دوستانش ادای او را در می‌آورده و مثل او داد می‌زده: «سطل آشغالیه! سطل آشغالیه!» (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودویک

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ نودویک

۱

  • نام فیلم: عنکبوت مقدس (Holy Spider)
  • کارگردان: علی عباسی
  • محصول: ۲۰۲۲

قاتل زنجیره‌ای در مشهد، زنان خیابانی را می‌کشد. یک خبرنگار زن از تهران راهی مشهد می‌شود تا پرده از راز این قتل‌ها بردارد…

فیلم نگاه صریح و بی‌پرده‌ای‌ست به فضایی تاریک و مخوف و ترسناک که انسان‌های ترسناکی در آن پرورش پیدا کرده‌اند. فضاسازی عباسی از مشهدِ دوران سعید حنایی، آن کوچه‌های تاریک و خانه‌های غمبار و کثیف و انسان‌هایی که در هم می‌لولند، واقع‌گرایانه است و نقطه‌ی قوت اثر حساب می‌شود. در واقع شاید برای اولین بار باشد که با انسان‌هایی واقعی از عمق جامعه‌ای ایرانی مواجه می‌شویم؛ فحش‌های‌شان، پوشش‌شان در خانه و هنگام تنهایی، رفتار و کردارشان و باقی چیزها، از یک واقع‌گرایی ایرانی نشأت می‌گیرد که در کمتر فیلمی شاهدش بوده‌ایم. عنکبوت مقدس چیزهای اضافه‌ای هم دارد که به داستان چسبانده شده‌اند. مانند آن افسر نیروی انتظامی که به خبرنگار چشم دارد و حتی یک بار به اتاق هتلش هم می‌آید. اما به جز این چیزهای اضافه، فیلم بر نکته‌های درستی انگشت می‌گذارد و موفق می‌شود کثافت زندگی‌های بربادرفته‌ی انسان‌هایی پر از عقده و سرکوب را با بی‌رحمی به نمایش بگذارد. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم آنفولانزای پتروف Petrov’s Flu

نگاهی به فیلم آنفولانزای پتروف Petrov’s Flu

  • بازیگران: سمیون سرزین ـ چولبان خاماتوورا ـ یوری کولوکولنیکف و…
  • نویسنده فیلم‌نامه: کریل سربرنیکوف، براساس رمانی از الکسی سالنیکوف
  • کارگردان: کریل سربرنیکوف
  • ۱۴۵ دقیقه؛ سال ۲۰۲۱؛ محصول روسیه، فرانسه، آلمان، سوییس
  • ستاره‌ها: ۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۲۱ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

 

یک بازیِ تب‌آلود

.

پتروف که عاشق طراحی‌ست در تب شدید ناشی از آنفولانزایی سخت می‌سوزد. تبی که پسرش هم به آن مبتلاست. همسر پتروف هم دچار مشکل عجیبی‌ست: او در لحظه‌هایی که خون می‌بیند، تبدیل به موجودی ترسناک می‌شود. پتروف زندگی را به بطالت می‌گذارند و با دوستان نعش‌کشش این‌طرف و آن‌طرف می‌رود و در عین حال دوست نویسنده‌ای هم دارد که می‌خواهد رمانش را چاپ کند اما نمی‌تواند. پتروف از شدت سردرد گاهی به هذیان می‌افتد و تشخیص واقعیت‌ها برایش هر لحظه‌ سخت و سخت‌تر می‌شود…

(بیشتر…)

نگاهی به فیلم مردی که می‌خندد The Man Who Laughs

نگاهی به فیلم مردی که می‌خندد The Man Who Laughs

  • بازیگران: ماری فیلبین ـ کنراد فایت ـ ژولیو مولنار و …
  • نویسنده‌ی فیلم‌نامه: جی. گراب الکساندر براساس رمانی از ویکتور هوگو
  • کارگردان: پل لنی
  • ۱۱۰ دقیقه؛ سال ۱۹۲۸؛ محصول آمریکا
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

مردی که نمی‌خندد

.

جوئین‌پلین که از خانواده‌ای ثروتمند است، در همان بچگی و به دلیل تمرد پدرش از شاه، مورد غضب واقع می‌شود. شاه دستور می‌دهد دهان جوئین‌پلین را جوری جراحی کنند که گشاد شود و به نظر برسد همیشه در حال خندیدن است. در عین حال خانواده‌ی او هم شهر را ترک می‌کنند و جوئین‌پلین بدون دانستن زندگی‌نامه‌اش تنها می‌ماند تا این‌که به شکلی تصادفی به مردی که سیرکی را اداره می‌کند، برمی‌خورد و این آغاز زندگی پرفرازونشیب جوئین‌پلینی است که همه به خاطر دهان گشادش به او می‌خندند، اما نه خودش و نه دیگران خبر ندارند که وارث ثروت زیادی‌ست…

(بیشتر…)

شماره‌ی ۲۱ مجله‌ی «فیلم امروز»

شماره‌ی ۲۱ مجله‌ی «فیلم امروز»

یادداشتی که در این شماره از من منتشر شده، دو ماه پیش نوشته بودم اما طی این مدت، چنان که افتد و دانی، ترجیح دادم نوشته‌ای در مجله نداشته باشم. حالا در شماره‌ی ۲۱ «فیلم امروز» یادداشتم بر فیلم عجیب و غریب آنفولانزای پتروف (کریل سربرنیکوف) منتشر شده است که دو ماه آن را گوشه‌ای نگه داشتم و معرفی‌اش نکردم. یکی از مالیخولیایی‌ترین فیلم‌هایی که در عمرم دیده‌ام و البته یکی از بهترین‌هایش. تماشای این فیلم غریب را بهتان توصیه می‌کنم و بعد اگر حالی باقی بود، شاید خواندن یادداشتم، بخشی از معماهای این اثر فوق‌العاده از روسیه را باز کند.

.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم