شکستنِ پُلمپ
خلاصه ی داستان: اعضای یک خانواده بر سر ارثِ “خانم جان” به جانِ هم افتاده اند. از همه بیشتر، دعوا بین دو پسرِ خانم جان در جریان است که برای بیشتر ارث بردن، در حال دریدنِ یکدیگر هستند اما میانِ این جار و جنجال ها، عشق دو جوانِ پاک، انگار قرار است همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد … (بیشتر…)
مُرده ی زنده
خلاصه ی داستان: اصغر قوزی و گروه تئاتری اش که در مهمانی ها، با رقص و آواز، مجلس را گرم می کنند، یک شب بعد از خروج از یک مهمانی، برای خوردن شام، به گوشه ای پناه می برند. در میان شوخی گروه با اصغر، او دچار حمله ی قلبی می شود و می میرد. گروه، او را روی دوش می گیرد و برای متهم نشدن به قتل، گوشه ای رهایش می کند و این سرآغاز سرگردانی های این جسدِ دست از دنیا شسته است … (بیشتر…)
زندگی بی ریخت!
خلاصه ی داستان: داوود بقایی، دکتر اورژانس، مطلع می شود که مبتلا به تومور مغزی ست و چند صباحی بیشتر زنده نخواهد ماند. او البته مشکلات دیگری هم دارد، همسر قبلی اش، شهرزاد، برای کمک گرفتن از او برای آزادی شوهرِ جدیدش علی، نزد او می آید، از سوی دیگر، پسرش پویا، مشکلات دوران بلوغ را از سر می گذراند و در عین حال، زنی که به شکل موقت به صیغه ی او در آمده و بچه هایش را تر و خشک می کند، مدعی می شود که حامله است … (بیشتر…)
پایان های بازِ بسته!
خلاصه ی داستان: آرزو و امیرحسین، زوج جوانی هستند که به دنبال سقط جنینِ آرزو، دیگر نمی توانند بچه دار شوند. آن ها متوجه می شوند که برای بچه دار شدن، می توانند از روشی به نام « رحم اجاره ای » استفاده کنند. آرزو که در یک زایشگاه کار می کند، دست به دامن طاهره، یکی از همکارانش می شود تا راضی اش کند بچه شان را در شکم بزرگ کند … (بیشتر…)
کُندِ کشدارِ کهنه
خلاصه ی داستان: یک روز، الفت، زن روستایی کرمانی، متوجه می شود فرزندش یونس، به جبهه رفته است. الفت که عاشق یونس است، بهم می ریزد و انتظار او برای بازگشتِ یونس، او را پژمرده و غمگین می کند … (بیشتر…)
آخرین دیدگاه‌ها