کوتاه درباره ی چند فیلم، شماره ی بیست و هفت
- نام فیلم: دنی کالینز (Danny Collins )
- کارگردان: دان فوگلمن
دنی کالینز، ستارهی موسیقی راک، غرق در مواد مخدر و شهرت و پول، تازه بعد از سی سال پی میبرد که جان لنونِ معروف، نامهای با دستخطِ خودش، برای او نوشته بود که به خاطر بدجنسی تهیه کنندهاش، در تمام این مدت از چشم او پنهان مانده بوده. محتوای سادهی نامه، دنی را دچار تحول میکند. او تصمیم میگیرد تور موسیقیاش را متوقف کند، به خانوادهی پسرش که سالهاست ندیده، بپیوندد و کارِ مهمی برایشان انجام بدهد … فیلم دستمایهی زیادی برای یک اثر زندگینامهای ندارد و در بخشهای زیادی لنگ میزند. اینکه دنی ناگهان با دیدنِ نامهی جان لنون، آنطور از این رو به آن رو شود، کمی زیادی اغراقآمیز است و ناکارآمد، مخصوصاً هم که هنوز شخصیتی برای دنی ساخته نشده که ناگهان تحولش را میبینیم. رابطهی او با مری هم فقط تکرار میشود و به نتیجهی خاصی نمیرسد. پایانبندی فیلم هم به شدت سازی جدا میزند: چرا باید سرطان داشتن یا نداشتنِ پسرِ دنی، برایمان جالب باشد؟ مگر اصلاً داستان حولِ محورِ پسرِ دنی و بیماریاش میچرخید که حالا باید این قضیه در صدر قرار بگیرد؟ شاهبیتِ فیلم، خودِ آل پاچینوست که همچنان میدرخشد، مثل روزهای جوانیاش؛ ترکیبی از شوخطبعی، دلزدگی و نبوغ هنرمندانه. (بیشتر…)
آخرین دیدگاهها