نگاهی به فیلم کاتیوشا

نگاهی به فیلم کاتیوشا

  • بازیگران: هادی حجازی‌فر ـ احمد مهران‌فر ـ لیلا اوتادی و …
  • فیلم‌نامه: مهدی علی‌میرزایی ـ علی عطشانی براساس طرحی از محراب قاسم‌خانی
  • کارگردان: علی عطشانی
  • ۹۰ دقیقه؛ محصول ۱۳۹۶
  • ستاره‌ها: ۲ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۶ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

گریزی نیست از مقایسه کردن

 

خلاصه داستان: خلیل معروف به کاتیوشا از رزمندگان دوران جنگ است. او که در فضای مجازی با پست‌های جنجالی‌اش معروف شده، به خاطر اخلاق تندش، که حاصل ناهمخوانی ایده‌های انقلابی او و واقعیت‌های جامعه است، در هیچ شغلی نمی‌تواند دوام بیاورد. یک‌بار به شکل اتفاقی به هم‌رزم دوران جنگش برمی‌خورد که حالا مسئول شرکتی‌ست که برای آدم‌های معروف بادیگارد استخدام می‌کند. خلیل که دوست ندارد محافظت از سلبریتی‌ها را قبول کند، در نهایت مأمور محافظت از پسر ناخلف پولداری به نام ارشیا می‌شود که قرار است چند روزی پدر و مادرش به خارج برود. خلیل در ازای دریافت مبلغی پول، باید از جوان مراقبت کند تا او سمت مواد مخدر نرود … (بیشتر…)

شماره‌ی ۵۴۶ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۶ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی اول شهریور به دکه‌ها رسید. شماره‌ای که در آخرین ساعت‌های انتشارش خبر درگذشت استاد انتظامی را شنیدیم. به همین دلیل چند نفر از نویسندگان به یاد استاد مطالبی نوشته‌اند. یک صفحه را هم اختصاص داده‌ایم به عکس‌های اختصاصی استاد که در خانه‌شان گرفته شده و دیدن‌شان خالی از لطف نیست.

اما در این شماره، من سه مطلب دارم. یکی در بخش سینمای ایران، یادداشتی‌ست با نام «گریزی نیست از مقایسه کردن» که درباره‌ی فیلم کاتیوشا (علی عطشانی) نوشته‌ام؛ بعد از ماه‌ها، دوباره مطلبی درباره‌ی یک فیلم ایرانی در مجله دارم.

در بخش سینمای جهان، باز هم رفته‌ام سراغ یک فیلم هندی دیگر به نام من، بارات (سیوا کورتالا) با تیتر «این یک پیشنهاد است!». همان‌طور که از تیتر برمی‌آید و در متن هم توضیح داده‌ام، این یادداشت یک صفحه‌ای، بیش‌تر شبیه پیشنهادی‌ست برای دیدن فیلمی که می‌تواند حال ما را در این اوضاع آشفته و بی‌نظم مملکت کمی خوب کند. این فیلم هندی، زبان این روزهای ماست؛ روزهایی که پر شده از فساد و بی‌قانونی. دیگر احتمالاً می‌دانید که به سینمای هند علاقه دارم و هر ماه سعی می‌کنم فیلم‌های خوب سینمای هند را معرفی کنم و دیدگاه اشتباه مخاطب درباره‌ی آن را تا جایی که می‌توانم تغییر بدهم. تا همین‌جا، خیلی‌ها پیام می‌دهند که فیلم‌های هندی‌ای را که معرفی می‌کنم، می‌بینند و اتفاقاً با این‌که همیشه نظری منفی نسبت به این سینما داشته‌اند، اما حالا گاردشان باز شده. بابت این قضیه خوشحالم.

اما مطلب سوم من، مقاله‌ای سه صفحه‌ای‌ست درباره‌ی سینمای وحشت ترکیه، از آغاز پیدایشش تا همین روزها، با تیتر «دراکولا قبلاً کجا بود؟». مطلبی که گمان می‌کنم برای مخاطب جذاب باشد. در این مقاله، سعی کرده‌ام فیلم‌های ژانر وحشت ترکیه را بررسی کنم و به این نکته برسم که چه‌گونه این ژانر در سینمای ترکیه شکل گرفت، چه مراحلی را طی کرد و از همه مهم‌تر این‌که، ترک‌ها از چه می‌ترسند و چرا؟ البته در لابه‌لای این یادداشت، به این هم پرداخته‌ام که چرا برعکس آن‌جا، در کشور ما ژانر وحشت پا نگرفت. حرف ترکیه شد، لابد دیگر خبر دارید که ارادت و نوستالژی خاصی به این کشور دارم. مثلاً سال قبل جلسه‌های فیلم‌بینی را به مدت دو ماه در فرهنگسرای ناظم حکمت استانبول برای مخاطب‌های ترک برگزار کردم و امیدوارم امسال هم این فرصت دست بدهد که دوباره این کلاس‌ها را برگزار کنم. این را به این جهت گفتم که شاید برخی از دوستان تعجب کرده باشند چرا رفته‌ام سراغ سینمای وحشت ترکیه!

خلاصه این‌که فیلم ببینید و«فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

  

شماره‌ی ۵۴۵ مجله‌ی فیلم

شماره‌ی ۵۴۵ مجله‌ی فیلم

در حالی‌ که شماره‌ی اول مرداد مجله به دکه‌ها رسید، گرما هم به اوج خود رسید تا اکوسیستمی که خودمان با دست خودمان بر بادش داده‌ایم، گریبان‌مان را بگیرد و خفه‌مان کند.

در این شماره، مثل همیشه مطالب متنوعی وجود دارد که از میان آن‌ها، یکی در بخش «سینمای جهان» درباره‌ی چند مینی‌سریال مستند دیدنی و غافلگیرکننده‌ی سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۷ است. مطلبی که شهزاد رحمتی با موشکافی همیشگی‌اش نوشته و به جاهایی سرک کشیده که کمتر کسی به آن توجه نشان می‌دهد. پیشنهاد می‌کنم حتی اگر هم فرصت نداشتید، یکی دو تا از این مینی‌سریال‌های مستندِ هفت‌هشت قسمتی را ببینید. خبر بد این‌که این مینی‌سریال‌ها زیرنویس فارسی ندارند و کسانی که زبان نمی‌دانند، باید صبر کنند تا شاید کسی زیرنویس‌شان را منتشر کند.

در بخش «سینمای ایران» هم نقد پوریا ذوالفقاری بر هزارپا (ابوالحسن داودی) را بخوانید. نقدی تند و تیز و به‌شدت منفی، درباره‌ی فیلمی که می‌دانید نظر من هم درباره‌اش منفی‌ست. پوریا در نقد این شماره‌اش بر فیلم، حق مطلب را به‌خوبی ادا کرده است. یک روز که دفتر مجله بودیم، در حالی که هر دو نفرمان فیلم را دیده بودیم، گفتگویی بین‌مان شکل گرفت که نتیجه‌اش شد این جمله: «فروش چنین فیلم‌هایی در سینمای ایران، نه‌تنها خوشحال‌کننده نیست، بلکه نگران‌کننده است.»

اما من هم در بخش «سینمای جهان»، درباره‌ی فیلمی محصول انگلستان به نام کالیبر (مت پالمر) نوشته‌ام با تیتر: «به همین سادگی، به همین بی‌رحمی». فیلمی که پیشنهاد می‌کنم حتماً ببینید وکمی درباره‌ی تصادفی بودن زندگی و هر آن‌چه در آن است بیندیشید بلکه در این زمینه با هم هم‌نظر بشویم.

خلاصه این‌که فیلم ببینید و«فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.

فیلم‌های داخلی با لوکیشن‌های خارجی؛ از کمدی، سیاسی، ترسناک … تا کمدی!

فیلم‌های داخلی با لوکیشن‌های خارجی؛ از کمدی، سیاسی، ترسناک … تا کمدی!

  • این مقاله در شماره ۵۴۳ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این مقاله برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

یک ایرانی در سرزمین عجایب

 

با گسترش زبان سینما و پی بردن به امکانات متنوع مدیومی این‌چنین قدرتمند، کمپانی‌ها و فیلم‌سازان داستان‌های خود را به کشورهای دیگر بردند و مناظر و آدم‌ها و مکان‌های جدیدی را به مخاطب‌ نشان دادند که می‌دانستند برای آن‌ها تازگی دارد. در همه‌جای دنیا، سینماگران تلاش می‌کنند مردم را سرگرم کنند (شاید به غیر از درصد کوچکی از آن‌ها!) و تعریف کردن داستان‌هایی که در فضایی متفاوت بگذرد، یکی از قلق‌هایی‌ست که خیال تماشاگر را به پرواز در می‌آورد تا او کمی خودش را از محیط اطرافش جدا کند. شاید سینما، بعد از کشتی و هواپیما، بیشترین انسان‌ها را به نقاط مختلف دنیا برد و جاهای جدیدی نشان‌شان داد بدون آن‌که دردسرها و سختی‌های آن وسایل را تجربه کنند.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که آدم‌ها نه از طریق اینترنت، بلکه در دنیای واقعی هم به یکدیگر نزدیکتر شده‌اند. به عنوان مثال حالا دیگر با اروپای واحد سروکار داریم که تقریباً مرزی میان کشورهایش نیست. یک آلمانی می‌تواند صبح را در فرانسه بگذراند و شب را در بلژیک شام بخورد و بعد به خانه‌اش برگردد و بخوابد. اما این نزدیکی، همیشه و همه جا هم اتفاق نمی‌افتد. خیلی تفاوت است میان یک ایتالیایی که می‌تواند به ۱۶۰ کشور دنیا بدون ویزا سفر کند با یک سومالیایی که تنها به ۳۴ کشور، بدون ویزا امکان سفر دارد. شاید ماجرا کمی غیرسینمایی شود اما در روشن شدن هدف کلی این نوشته، تأثیرگذار است: سال ۲۰۱۸ یک شهروند آلمانی که قدرتمندترین پاسپورت دنیا را دارد، می‌تواند به ۱۶۱ کشور دنیا بدون ویزا سفر کند و در این میان، ایران در میان ۹۵ کشور، رتبه ۹۰ را دارد و این یعنی یک ایرانی تنها می‌تواند به ۳۶ کشور بدون ویزا سفر کند که شنیدن اسامی برخی از آن‌ها چندان اشتهابرانگیز هم نیست! در نتیجه نگاه یک ایرانی به کشورهای متنوع دنیا و اصولاً دنیای بیرون، با هیجان‌زدگی خاصی همراه است که برای یک آلمانی نیست. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم راز ماروبون The Secret of Marrowbone

نگاهی به فیلم راز ماروبون The Secret of Marrowbone

  • بازیگران: جرج مک‌کی ـ آنیتا تیلور جوی ـ چارلی هیتون و …
  • نویسنده و کارگردان: سرخیو سانچز
  • ۱۱۰ دقیقه؛ محصول اسپانیا؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ ۵۴۱ مجله‌ «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله‌ «فیلم» تنظیم شده است

 

مُرده‌های زنده، زنده‌های مُرده

 

خلاصه‌ داستان: خانواده‌ای برای فرار از دست پدر جانی و خطرناک‌شان به خانه قدیمی‌شان در روستایی دورافتاده پناه می‌برند. مادر، نام فامیل خود، «ماروبون» را به پسوند اسم بچه‌ها اضافه می‌کند تا آن‌ها دیگر خاطره‌ای از اتفاق‌های گذشته و پدرشان نداشته باشند. با مرگ مادر، بچه‌ها قسم می‌خورند که مواظب یکدیگر باشند و جک به عنوان برادر بزرگتر موظف است خودش و بقیه را تا تولد ۲۱ سالگی‌اش در خانه حبس کند، یعنی زمانی که به سن قانونی برسد و قانون نتواند برادرها و خواهرش را از او بگیرد. زندگی خسته‌کننده و تکراری بچه‌ها در آن خانه درندشت به‌سختی می‌گذرد و تنها کسی که گاهی سری به بیرون می‌زند جک است. او تمام تلاشش را می‌کند تا کسی متوجه مرگ مادر نشود. از سوی دیگر با صحبت‌هایی که بین بچه‌ها شکل می‌گیرد متوجه رازی بزرگ در اتاق زیرشیروانی آن خانه قدیمی می‌شویم… (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم