فرستاده شده توسط
damoon در تاریخ دی ۶, ۱۳۹۳ در
یادداشتهای متفرقه |
۱۴ دیدگاه | 2,817 بازدید
من بد ذات نیستم، اما انصافاً نمی شود انکار کرد که حس خوبی ست؛ اینکه فیلمی یا کتابی را تنها تو دیده باشی یا خوانده باشی، تنها تو و عده ی معدودِ دیگری حالا. بهرحال مهم این است که اکثریت آن را ندیده اند. همین، یک حسِ جالبِ موذیانه به همراه دارد. خیلی هامان، یک فیلم مهجور دیده ایم و بعد آن را نداده ایم کسی ببیند، که بعداً دور و بری ها را بچزانیم که فلان فیلم را من دیده ام و شما نه! زیادی خبیثانه است؟ خب، اما حسی واقعی ست و نمی شود انکارش کرد. همه ی ما توی این موقعیت بوده ایم، چون انسانیم. حالا چرا این را گفتم؟ خواستم حرف را بکشانم به « خانه ی پدری » ( اینجا ) و اکرانِ تنها دو روزه اش در پردیس کوروش. خب از یک جهتِ بیرونی، این شیوه ی برخورد با اکرانِ فیلم ها و کلاً برخوردِ دگم با محصولاتِ فرهنگی، تقبیح شده و ترسناک و منزجرکننده است اما از یک جهتِ درونی، همانِ جهتِ درونیِ موذیانه، کِیف هم دارد اتفاقاً! این حسِ خوبی ست که تو فیلم را دیده ای در جشنواره، آن هم با ساعاتِ طولانی در صف ایستادن، و حالا دیگر خیلی ها، واقعاً خیلی ها، امکانِ دیدنش را ندارند. اگر بخواهم صادق باشم، هر چند ممکن است خیلی ها را عصبانی کند، اما همانطور که در محاق کردنِ محصولاتِ فرهنگی، آنهم اثرِ بی نظیری مثل « خانه ی پدری »، ناراحت کننده و عذاب آور است، بی تعارف، حسِ خوبی هم به همراه دارد؛ اینکه تو فیلم را دیده ای و خیلی ها دیگر نمی توانند ببینندش؛ شاید هیچ وقت!
حالا اگر عصبانی نمی شوید، باید عرض کنم که « عصبانی نیستم! » هم احتمالاً هیچ وقت اکران نخواهد شد! من این را هم دیده ام! ( اینجا )
آخرین دیدگاهها