نگاهی به فیلم تنفس Breathe

نگاهی به فیلم تنفس Breathe

 

  • بازیگران: اندرو گارفیلد ـ کلیر فوی ـ اد اسپلیرز
  •  فیلم‌نامه: ویلیام نیکلسن
  •   کارگردان: اندی سرکیس
  • ۱۱۸ دقیقه؛ محصول انگلستان؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۴۳ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

چیزی برای مرگ باقی نگذاریم…

 

خلاصه داستان: رابین کاوندیش در همان ابتدای زندگی عاشقانه‌اش با دیانا، دچار بیماری مهلکی می‌شود و با فلج شدن تمام اعضای بدنش، روی تخت می‌افتد. پزشکان خبر می‌دهند که با این وضعیت رابین مدت زیادی زنده نخواهد بود اما دیانا که عاشق رابین است چیز دیگری فکر می‌کند. او تمام تلاشش را به خرج می‌دهد تا بتواند اجازه نگهداری رابین را در خانه بگیرد. اما وقتی رییس بیمارستان مخالفت می‌کند، دیانا، با کمک چند پرستار و یک دکتر دیگر، رابین را مخفیانه به خانه‌ای که به‌تازگی خریده، منتقل می‌کند. هر چند رابین به زندگی امیدوار نیست و حتی به مرگ می‌اندیشد، دیانا تمام تلاش خود را به خرج می‌دهد که او را به زندگی برگرداند… (بیشتر…)

نگاهی به فیلم رد پا Spoor

نگاهی به فیلم رد پا Spoor

  • بازیگران: اگنی‌یژکا ماندات ـ ویکتور زوبروفسکی ـ یاکوب گی‌یرژال
  • فیلم‌نامه: اولگا توکارچوک ـ اگنی‌یژکا هولاند براساس رمانی از اولگا توکارچوک
  • کارگردان: اگنی‌یژکا هولاند
  • ۱۲۸ دقیقه؛ محصول لهستان, آلمان، چک؛ سال ۲۰۱۷
  • ستاره‌ها: ۳ از ۵

 

حیوانات انتقام می‌گیرند…

 

خلاصه‌ی داستان: یانینا دوشیکو، پیرزنی‌ست که به‌تنهایی در کلبه‌ای میان جنگل زندگی می‌کند. او عاشق حیوانات است و دائم با شکارچیانی که تله‌گذاری می‌کنند یا حیوانات را با تیر می‌زنند، مجادله دارد. او حتی از آن‌ها به پلیس هم شکایت کرده اما نتیجه‌ای نگرفته است. وقتی قتل‌های زنجیره‌ای که مقتولین، همان شکارچیان منطقه‌ی جنگلی هستند اتفاق می‌افتد، پلیس به دنبال رد پای قاتل می‌گردد اما یانینا اعتقاد دارد این حیوانات هستند که انتقام خود را از قاتلین‌شان گرفته‌اند … (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، چهل‌و‌هشت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، چهل‌و‌هشت

  • نام فیلم: آینه‌بغل
  • کارگردان: منوچهر هادی

مرتضی و مهناز که در آستانه‌ی ازدواج هستند یک شب برای تفریح، ماشین مازراتی پارک‌شده در پارکینگی که مرتضی در آن کار می‌کند را یواشکی برمی‌دارند و در خیابان‌ها دور می‌زنند. اما بر اثر بی‌احتیاطی، آینه‌بغل ماشین می‌شکند. مرتضی که اگر تمام زندگی‌اش را هم بدهد، نمی‌تواند پول آینه را جور کند، تصمیم می‌گیرد نزد صاحب ثروتمند ماشین، شاهرخ برود و از او حلالیت بطلبد … مثلث پولساز جدید سینما، پروین‌حسینی/ سهراب‌پور/ هادی، دست به کار ساختن فیلمی دیگر زدند که از همان شروع ساخت پیدا بود که قرار است به قول خودمان «بترکاند». آینه‌بغل یک جواد عزتی دارد که کل فیلم روی او می‌چرخد. نمک ذاتی این بازیگر، با نحوه‌ی خاص دیالوگ‌گفتن‌هایش که حالا دارد او را تبدیل به رضا عطارانی دیگر می‌کند، چنان شیرین است که حتی اگر عبوس هم باشید، نمی‌توانید نخندید. مخصوصاً وقتی برای فرار از موقعیت خطیری که در آن گیر کرده، خودش را کسی جا می‌زند که به‌تازگی از آلمان آمده و نام پسر نوزادش را که در واقع متعلق به او نیست، «یورگن کلینزمن» خطاب می‌کند! اما کلیت داستان واقعاً آشفته است؛ از ماجرای آینه‌بغل شروع می‌شود و ناگهان به ماجرای فالوورهای اینستاگرامی می‌رسد و به آن خطابه‌ی نهایی گلزار رو به فالوورها که این‌قدر در زندگی آدم‌های معروف سرک نکشید! البته قضیه‌ی فاصله‌ی طبقاتی فقیر و غنی و این‌که فقیرها پول ندارند اما خیال‌شان راحت است و پولدارها به مثابه «هر که بامش بیش، برفش بیشتر» هزارویک جور گرفتاری دارند که گاهی حتی دل‌شان می‌خواهد جای فقرا باشند، از مضمون‌های به‌شدت تکراری فیلم‌نامه است که این‌جا هم بدون کوچکترین خلاقیتی تکرار می‌شود. پیشنهاد می‌کنم فقط برای دیدن بازی بامزه‌ی عزتی و آن «یورگن کلینزمن» گفتنش هم که شده، فیلم را ببینید. حتی می‌توانید سه‌شنبه که بلیت‌ها نصف قیمت است به سینما بروید که بعداً پیش خودتان نگویید سرمان کلاه رفت! (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ چهل‌وهفت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ چهل‌وهفت

  • نام فیلم: نابغه‌ی بد (Bad Genius)
  • کارگردان: ناتاووت پونپیریا

لین، دختر نابغه‌ی ریاضی، در جلسه‌ی امتحان به دوستش تقلب می‌رساند. این باعث می‌شود دوستش نمره‌ی قبولی بگیرد و این تقلب سر زبان دانش‌آموزان دیگر بیفتد و آن‌ها هم از لین بخواهند که بهشان تقلب برساند اما در ازای دریافت پول. درخواست‌ها که زیاد می‌شود، لین راه‌حلی نبوغ‌آمیز کشف می‌کند تا روز امتحان به همکلاسی‌هایش جواب‌ها را بگوید. کم‌کم ماجرای تقلب، ابعادی بزرگ و پیچیده پیدا می‌کند و به امتحان‌های دیگری هم کشیده می‌شود … یک فیلم جذاب و نفس‌گیر از سینمای تایلند با موضوعی بکر و درخشان که طی دو ساعت شما را سرشار از هیجان خواهد کرد. فیلمی که احتمالاً باعث می‌شود سینمای تایلند سر زبان‌ها بیفتد. همه‌ی ما در زمان مدرسه‌های مزخرف‌مان تقلب کرده‌ایم اما آن‌قدر عاقل نبودیم که بفهمیم می‌شود از این راه پول هم در آورد و در عین حال باعث شد همکلاسی‌ها در این کلاس‌های مضحکِ احمقانه، با آن معلم‌های مضحک‌تر نمانند و هر چه سریع‌تر نمره بیاورند و از شر این مکان منحوس خلاص شوند. اما حیف که به فکرمان نرسید، چون مثل لین، نابغه نبودیم. اما او این کار را کرد و بعد به ایده‌ی بزرگ‌تری هم فکر کرد؛ تقلبی در حد یک امتحان جهانی! فیلم بسیار پرکشش با ریتمی تند که یک لحظه هم از نفس نمی‌ماند. (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ چهل‌وشش

کوتاه درباره‌ی چند فیلم؛ چهل‌وشش

  • نام فیلم: خانه‌ی دختر
  • کارگردان: شهرام شاه‌حسینی

پریسا و بهار خبردار می‌شوند که دوستشان سمیرا در آستانه‌ی ازدواج با منصور، بر اثر حادثه‌ای مشکوک مُرده است. آن‌ها ناراحت و غمگین، به خانه‌ی سمیرا می‌روند تا بفهمند ماجرا از چه قرار است. رفتار سردِ پدر سمیرا و هم‌چنین رفتار خونسردِ نامزدِ او، منصور، دخترها را به شک می‌اندازد که باید کاسه‌ای زیرِ نیم‌کاسه باشد … فیلم را همان جشنواره‌ی دو سال قبل دیدم و این چند خط را درباره‌اش نوشتم و نمی‌دانم بعد از این‌همه توقیف بودن و ممیزی، چه بلایی سرش آمده و البته یک‌بار دیگر دیدنش هم تقریباً غیرممکن است! در نیمه‌ی اول داستان، قرار است منصور، با آن خونسردی و رفتار مشکوک، مقصر جلوه داده شود؛ او در یک صحنه‌ی جالب به سمیرا می‌گوید دستش را بدهد که فالش را بگیرد، و وقتی سمیرا به شوخی به او می‌گوید که نامحرم است، منصور با جمله‌ای بودار به او می‌گوید که یعنی هیچ نامحرمی تا حالا دستِ او را نگرفته؟ فیلم با روایتِ معکوسِ خود در نیمه‌ی دوم است که به پرسش مخاطب پاسخ می‌دهد اما نه به همه‌ی آن‌ها! نکته‌های زیادی هم این وسط نامشخص باقی می‌مانند. از همه مهم‌تر آن ایمیل و پیامکی‌ست که از طرف ستاره، خواهر سمیرا فرستاده می‌شود و مشخص هم نمی‌شود علت این کار او چیست. پیداست که فیلم‌نامه‌نویس فقط می‌خواسته به این شکل، نیمه‌ی اول داستان که قرار است نیمه‌ی معما طرح کردن باشد را به‌شدت پیچیده جلوه دهد اما بعد در گره‌گشایی در می‌ماند. یا معلوم نیست چرا پدر سمیرا آن‌قدر منصور را تهدید می‌کند یا چرا آن‌طور مرموزانه، وقتی که ستاره دارد با موبایل سمیرا تماس می‌گیرد، از لای در او را می‌پاید. تمام این بگیروببندها، تنها و تنها شک و تردید انداختن به دل تماشاگر بی‌خبر از همه‌جاست، غافل از این‌که هیچ‌کدام از این گره‌افکنی‌ها در نیمه‌ی دوم به نتیجه‌ی درست و درمانی نمی‌رسد. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم