شمارهی ۵۷۵ مجلهی «فیلم»
قطعاً یکی از تلخترین شمارههای تاریخ مجلهی «فیلم» همین شماره است. هیچوقت از ذهنمان هم نمیگذشت که روزی مجبور باشیم به خاطر درگذشت یکی از بنیانگذاران مجله شمارهای چاپ کنیم. ولی زندگی بیرحمتر از این حرفهاست. حیف که تنها پنج سال در کنار آقای مسعود مهرابی کار کردم. گرچه همان پنج سال هم چیزهای زیادی آموختم. حالا دیگر وقتی وارد دفتر میشوم ایشان را خیره به مانیتور کامپیوتر، در حالی که دود سیگار داخل زیرسیگاریشان از کنار مانیتور به هوا بلند میشود، نخواهم دید. این تصویر ثابت و آرام و حتی کمی عجیب با شخصیت آرام و بیسروصدا و جدی آقای مهرابی بهشدت همخوان بود.
شمارهای که قرار بود در روز ملی سینما منتشر شود، تبدیل به شمارهای در رثای مسعود مهرابی شد. همکاران و دوستان نزدیک و دور او در این شماره یادداشتهای مختلفی نوشتهاند که خواندنشان غمگینانه است، اما در عین حال جنبههای مختلفی از سیمای این مرد اهل تحقیق و پژوهش را که تا به حال کمتر شنیده بودیم، پیش رویمان میگذارد. یکی از این دوستان قدیمی، طراح و کاریکاتوریست معروف ترک، آقای گوربوز دوغان است. من از طریق آقای مهرابی با کارهای آقای دوغان آشنا شدم و طراحیهای ایشان یکی از بخشهای ثابت «خشت و آینه»ی مجله بود. بعد از فوت آقای مهرابی، با جناب دوغان ارتباط برقرار کردم و ازشان خواستم برای این شماره، طرحی به یاد دوستشان بکشند و چیزی بنویسند. جناب دوغان در کمال حیرت و ناراحتی از مرگ دوست قدیمیشان، درخواست من را بدون لحظهای درنگ پذیرفتند. ماجرای ارتباط من با گوربوز دوغان، حرفهای او دربارهی آقای مهرابی و متنی را که به همین مناسبت نوشته و طرحی را که کشیده میتوانید در این شماره بخوانید و ببینید.
اما در پروندهی روز ملی سینما، به مناسبت کارنامهی چهل سال اخیر سینمای ایران، آلبوم عکسی تهیه کردهام که میتوانید در نسخهی مجازی مجله ببینید. چرا نسخهی چاپی نه؟! چون نسخهی چاپی تعداد صفحههای معدودی دارد و همچنین سیاه و سفید منتشر میشود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم آلبوم عکسها را در نسخهی مجازی بگذاریم. عکسها را از بین هزاران گزینه، با سلیقهی خودم انتخاب کردهام که دیدنشان خالی از لطف نیست.
خلاصه که فیلم ببینید و همچنان «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.
آخرین دیدگاهها