کوتاه درباره‌ی چند فیلم، شماره‌ی چهل‌ونه

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، شماره‌ی چهل‌ونه

  • نام فیلم: اسرافیل
  • کارگردان: آیدا پناهنده

ماهی به‌تازگی پسرش را در تصادف اتوموبیل از دست داده. او که به همراه دایی و مادرش در سوادکوه زندگی می‌کند، حال و روز بدی دارد. مردم هم پشت سرش حرف‌هایی می زنند. او ماجرایی عاشقانه را در جوانی پشت سر گذاشته که هنوز هم ورد زبان‌هاست. ورود ناگهانی بهروز معشوقه‌ی قدیمی‌اش به روستا، همه‌چیز را تغییر می‌دهد … مثل این است که دو فیلم کوتاه را به‌زور به هم چسبانده باشند. در حالی که داریم به ماجرای ماهی و زندگی‌اش در روستا عادت می‌کنیم، ناگهان همراه سارا، نامزد بهروز به تهران سفر می‌کنیم و ماجراهای بی‌معنای درگیری او و برادرش بر سر فروش خانه و ماجرای مادر دیوانه‌شان را دنبال می‌کنیم که مشخص نیست چرا باید این‌گونه باشد. در نهایت هم معلوم نمی‌شود فیلم قرار است درباره‌ی چه چیز حرف بزند. (بیشتر…)

نگاهی به فیلم آپاندیس

نگاهی به فیلم آپاندیس

  • بازیگران: آنا نعمتی ـ امیرعلی دانایی ـ رضا اکبرپور و …
  • نویسنده و کارگردان: حسین نمازی
  • ۸۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۶
  • ستاره‌ها: ۲ از ۵
  • این یادداشت در شماره ۵۳۷ مجله «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله «فیلم» تنظیم شده است

 

آن‌ها را نشناختیم…

 

خلاصه داستان: لیلا عطارد به بیمارستان محل کار همسرش محسن که در بخش انبار کار می‌کند، آمده تا جواب آزمایشش را بگیرد. او در بین شلوغی بیمارستان به دوستش زری و همسرش رضا برمی‌خورد. زری که آپاندیسش ترکیده، نیاز سریع به عمل جراحی دارد و رضا که پولی در بساط ندارد، متوجه می‌شود تاریخ استفاده از دفترچه بیمه زری هم سر آمده. او سرگردان در پی راه حل، به لیلا رو می‌اندازد تا دفترچه‌اش را با کلکی به جای دفترچه همسرش جا بزند و عمل انجام بگیرد. لیلا با اصرار و خواهش‌های رضا و البته با ترس و لرز، در نهایت قبول می‌کند که دفترچه‌اش را به زری بدهد و این آغاز گرفتاری‌هاست … (بیشتر…)

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، چهل‌و‌هشت

کوتاه درباره‌ی چند فیلم، چهل‌و‌هشت

  • نام فیلم: آینه‌بغل
  • کارگردان: منوچهر هادی

مرتضی و مهناز که در آستانه‌ی ازدواج هستند یک شب برای تفریح، ماشین مازراتی پارک‌شده در پارکینگی که مرتضی در آن کار می‌کند را یواشکی برمی‌دارند و در خیابان‌ها دور می‌زنند. اما بر اثر بی‌احتیاطی، آینه‌بغل ماشین می‌شکند. مرتضی که اگر تمام زندگی‌اش را هم بدهد، نمی‌تواند پول آینه را جور کند، تصمیم می‌گیرد نزد صاحب ثروتمند ماشین، شاهرخ برود و از او حلالیت بطلبد … مثلث پولساز جدید سینما، پروین‌حسینی/ سهراب‌پور/ هادی، دست به کار ساختن فیلمی دیگر زدند که از همان شروع ساخت پیدا بود که قرار است به قول خودمان «بترکاند». آینه‌بغل یک جواد عزتی دارد که کل فیلم روی او می‌چرخد. نمک ذاتی این بازیگر، با نحوه‌ی خاص دیالوگ‌گفتن‌هایش که حالا دارد او را تبدیل به رضا عطارانی دیگر می‌کند، چنان شیرین است که حتی اگر عبوس هم باشید، نمی‌توانید نخندید. مخصوصاً وقتی برای فرار از موقعیت خطیری که در آن گیر کرده، خودش را کسی جا می‌زند که به‌تازگی از آلمان آمده و نام پسر نوزادش را که در واقع متعلق به او نیست، «یورگن کلینزمن» خطاب می‌کند! اما کلیت داستان واقعاً آشفته است؛ از ماجرای آینه‌بغل شروع می‌شود و ناگهان به ماجرای فالوورهای اینستاگرامی می‌رسد و به آن خطابه‌ی نهایی گلزار رو به فالوورها که این‌قدر در زندگی آدم‌های معروف سرک نکشید! البته قضیه‌ی فاصله‌ی طبقاتی فقیر و غنی و این‌که فقیرها پول ندارند اما خیال‌شان راحت است و پولدارها به مثابه «هر که بامش بیش، برفش بیشتر» هزارویک جور گرفتاری دارند که گاهی حتی دل‌شان می‌خواهد جای فقرا باشند، از مضمون‌های به‌شدت تکراری فیلم‌نامه است که این‌جا هم بدون کوچکترین خلاقیتی تکرار می‌شود. پیشنهاد می‌کنم فقط برای دیدن بازی بامزه‌ی عزتی و آن «یورگن کلینزمن» گفتنش هم که شده، فیلم را ببینید. حتی می‌توانید سه‌شنبه که بلیت‌ها نصف قیمت است به سینما بروید که بعداً پیش خودتان نگویید سرمان کلاه رفت! (بیشتر…)

نگاهی به فیلم بیست‌ویک روز بعد

نگاهی به فیلم بیست‌ویک روز بعد

  • بازیگران: مهدی قربانی ـ ساره بیات ـ حمیدرضا آذرنگ و …
  • فیلم‌نامه: محمدرضا خردمندان ـ احسان ثقفی
  • کارگردان: محمدرضا خردمندان
  • ۱۰۰ دقیقه؛ سال ۱۳۹۵
  • ستاره‌ها: ۲/۵ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ی ۵۲۹ مجله‌ی «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله‌ی «فیلم» تنظیم شده است

 

ذاتاً کلیشه‌ای

 

خلاصه داستان: مرتضی نوجوانی‌ست که در آرزوی به دست آوردن یک دوربین و ساختن فیلم ناتمامش می‌سوزد. او برای تعریف کردن ایده فیلمش به دفتر تهیه‌کننده‌ها سر می‌زند تا بلکه بتواند توجه آن‌ها را برای کمک به او در ساختن فیلم جلب کند. مرتضی در کارواش کار می‌کند و یک روز تصمیم می‌گیرد دوربین دوستش را قرض بگیرد تا از یکی از صحنه‌های مهم فیلمش که نگه داشتن یک قطار در حال حرکت با نیروی ذهنی‌ست تصویر بگیرد. او یک روز می‌فهمد مادرش که سرطان دارد به دلیل بی‌پولی، یکی از مهم‌ترین داروهایی که در خوب شدنش به او کمک می‌کند را نمی‌تواند بخرد … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم ساعت ۵ عصر

نگاهی به فیلم ساعت ۵ عصر

  • بازیگران: سیامک انصاری ـ آزاده صمدی ـ مهران مدیری و …
  • نویسنده و کارگردان: مهران مدیری
  • ۹۵ دقیقه؛ سال ۱۳۹۵
  • ستاره‌ها: ۳ از ۵
  • این یادداشت در شماره‌ی ۵۲۹ مجله‌ی «فیلم» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این یادداشت بر طبق رسم‌الخط مجله‌ی «فیلم» تنظیم شده است

 

پنجاه‌سالگی

 

خلاصه داستان: مهرداد پرهام، وکیل دادگستری، یک روز صبح، سرحال و قبراق از خواب برمی‌خیزد تا روز کاری‌اش را آغاز کند اما با تلفن رئیس بانک بدشانسی‌هایش شروع می‌شود. او باید آخرین قسط وام خانه‌اش را تا ساعت ۵ عصر پرداخت کند وگرنه خانه را از دست خواهد داد. او خودش را برای رفتن به بانک آماده می‌کند اما اتفاق‌هایی مسلسل‌وار و پیش‌بینی‌ناپذیر، برنامه‌هایش را به‌هم می‌ریزد… (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم