فیلم های برتر ماه قبل

ـ بخت پریشان ما The Fault in Our Stars( یادداشت فیلم )

*ستاره ها: ۳/۵ از ۵

 

ـ کودکان ( کوچولوها ) Babies ( یادداشت فیلم )

*ستاره ها: ۳ از ۵

 

ـ بی تا ( یادداشت فیلم )

*ستاره ها: ۳ از ۵

 

ـ ماهی و گربه ( یادداشت فیلم )

*ستاره ها: ۳ از ۵

 

و ( در اینجا )، کوتاه، درباره ی این فیلم های خوب و نسبتاً خوب:

ـ ظرف ناهارThe Lunchbox

ـ عُمرOmar

ـ کالواریCalvary

ـ لبه ی فردا Edge of Tomorrow

ـ ایمنی آخر از همهSafety Last!

ـ تتسو، مرد آهنی Tetsuo, the Iron Man

ـ نازنبن

نگاهی به فیلم بیگانگان Aliens

نگاهی به فیلم بیگانگان Aliens

  • بازیگران: سیگورنی ویور ـ مایکل بین ـ کری هن و …
  • فیلم نامه: جیمز کامرون براساس داستانی از خودش، دیوید گیلر و والتر هیل
  • کارگردان: جیمز کامرون
  • ۱۳۷ دقیقه؛ محصول آمریکا، انگلستان؛ سال ۱۹۸۶
  • ستاره ها: ۴ از ۵

مادرانه

خلاصه ی داستان: ریپلی، بعد از نیم قرن، از خوابی طولانی برمی خیزد و متوجه می شود تنها بازمانده ی سفینه ی فضایی اش است که سال ها پیش، به خاطر حمله ی موجوداتی بیگانه، تمام سرنشینانش از بین رفته اند. او نمی تواند به بالادستی هایش ثابت کند که در سیاره ای که در آن مأموریت داشته، موجوداتی عجیب زندگی می کنند که باید نابود شوند. اما وقتی از همان سیاره، که حالا سالهاست مردم در آن زندگی می کنند، خبر می رسد که موجوداتی ترسناک دیده شده اند، او با همراهی گروهی نظامی به جنگ بیگانگان می رود … (بیشتر…)

نگاهی به فیلم یی یی Yi Yi

نگاهی به فیلم یی یی Yi Yi

  • بازیگران: نین جن وو ـ جاناتان چانگ ـ کلی لی و …
  • نویسنده و کارگردان: ادوارد یانگ
  • ۱۷۳ دقیقه؛ محصول تایوان، ژاپن؛ سال ۲۰۰۰
  • ستاره ها: ۴ از ۵

عینِ خودِ زندگی

 

خلاصه ی داستان: اِن جی، همسرش مین مین، پسر کوچکشان یانگ یانگ و دختر خانواده تینگ تینگ، هر کدام به شکلی درگیر احساسات و افکار و مشکلات مختلفی هستند، همچنانکه آدم های دور و برشان هم؛ عشق، حسادت، نوستالژی جوانی، قهر و آشتی، این های چیزهایی ست که اِن جی و دیگران تجربه اش می کنند … (بیشتر…)

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی هفده

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی هفده

  •  نام فیلم: داستان پلیس ۲۰۱۳ (Police Story 2013)
  • کارگردان: شِنگ دینگ

ژانگ وِن، کارآگاه پلیس، برای دیدنِ دخترش، وارد مکانی تفریحی می شود و بعد از ملاقات با دختر، متوجه می شود که او با صاحب آنجا، که مردِ جوانی ست به نام وو جیانگ، دوست است. ژانگ، از این دوستیِ بی خبرِ دختر، ناراحت می شود اما جوابِ مناسبی از سوی او نمی گیرد تا اینکه ژانگ خودش را اسیر وو جیانگ می بیند و می فهمد وو جیانگ، با نقشه ای قبلی و به دلیلی انتقام جویانه، او و تعدادی از مشتری های آن شب را به مکان خودش کشانده تا انتقامی سخت بگیرد … جکی چانِ محبوبِ ما، دیگر پیر شده و کمی غمگین. حالا این پیر شدن، به شکلی کاملاً خودآگاهانه، در مبارزه هایش هم نمود دارد؛ او در مبارزه ی سختش با آن وردستِ آدم بده، به شدت کتک می خورد. اگر دقایق آخر شانس نمی آورد، چه بسا جانش را هم از دست می داد. جکی چان، خودش به خوبی می داند که دیگر آن عملیات محیرالعقول، از پسِ او برنمی آید و انجام دادنش ( اگر بتواند ) منجر به باورِ تماشاگر نخواهد شد. برای همین است که ما همچنان از دیدنِ او لذت می بریم. دیدنِ او در داستانی که اگر چفت و بستش محکم بود، اگر جزئیاتِ بی مورد نداشت، اگر قسمت هایی از آن منطق داشت و اگر اینقدر اسمِ زمختی نداشت، حالا فیلمِ “خیلی خوبی” محسوب می شد، نه فیلمی “نه چندان بد”. (بیشتر…)

اندر حکایت بی علاقگی به کار، با تمِ کتاب و کتابخوانی!

قبلاً درباره ی بی علاقگی آدم های این مرز و بومِ گل و بلبل به کاری که در حال انجامش هستند در پُستی جداگانه نوشته بودم ( اینجا )، به شکلی کلی، علل این موضوع را گفته بودم و از آن طریق رسیده بودم به اتفاقی که برای خودم افتاده بود که طبیعتاً حال و هوایی سینمایی داشت. خیلی کم برخورد می کنید با کسی که از کارش راضی باشد. حتی جدیداً به این صحنه زیاد توجه کرده ام که وقتی صبح ( یا حتی ظهر ) سوار مترو می شوم، همه ی کسانی که نشسته اند، در حال چرت زدن هستند. حتماً زیاد برخورد کرده اید. بی برو برگرد همه چرت می زنند و حتی بعضی ها هم خر و پف شان هواست. همه کسلند. یکی نداند فکر می کند این بیچاره ها چقدر کار می کنند که اینطور ولو شده اند، اما خودمانیم: خبر داریم که هیچ کس درست کار نمی کند، همه در حال فرار هستند و از چیزی لذت نمی برند. فقط می خواهند « فرار کنند ». اصلاً بگذارید یک مثال دیگر بزنم: در همین مترو، حواستان هست که وقتی درها باز می شود، مردم چطور به سرعت می دوند اینطرف آنطرف؟ پیر و جوان و زن و مرد. همه در حال دویدن هستند. واقعاً متوجه نمی شوم اینهمه عجله برای چیست؟ کجا قرار است برسند؟ چه اتفاق مهمی قرار است بیفتد؟ ده دقیقه اینطرف آنطرف، چه چیزی را عوض می کند؟ در همین خیابان ها، دقت کنید که این ماشین ها چطور عجله دارند. بوق و ویراژ و بد و بیراه. می خواهد برسند. به کجا؟ معلوم نیست! اینطوری ست که هیچ کس آرام و قرار ندارد. همه در حال فرار از آن چیزی هستند که انجام می دهند، بدونِ تأمل، بدونِ آرامش، بدونِ لذت بردن. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم