تو پیری، زشتی، دهنت بو می ده*
خلاصه ی داستان: سه نفر از اهالی روستا، در حال دزدیدن کابل برق فشار قوی هستند که روستاییان متوجه می شوند و آنها را گیر می اندازند. عطا که در طی درگیری مردی روستایی را کشته، فرار می کند و شکرالله گیر می افتد …
یادداشت: هر چه منتظر می نشینیم تا اتفاقی بیفتد، نمی افتد. چند نفر، معلوم نیست روی چه حسابی، در کوهستان های برفی و پر باد، هی راه می روند و نفس نفس می زنند. هی بالا و پایین می روند و زمین می خورند و بلند می شوند و دوباره. یکی همراه دخترش فرار می کند و دیگری همراه سرباز نیروی انتظامی آواره ی کوه و بیابان می شود. من نمی دانم قرار بوده با این چشم اندازهای برفی و دشت های وسیع، به چه نکته ای برسیم. هیچ داستانی در کار نیست. هیچ شخصیتی در کار نیست. تنها و تنها قدم زدن در برف و سرماست. هیچ گرهی وجود ندارد. هیچ نقطه ی عطفی وجود ندارد. از همه عجیب تر، داستانک هایی ست که این میان ـ یعنی در میان قدم زدن های آدم های اصلی فیلم میان برف و بوران ـ وجود دارد؛ پیرزنی منتظر آزاد شدن پسرش است که نمی دانیم برای چی گیر افتاده و چرا. پیرمردی هم در سکانس اول فیلم هست که آمده خواستگاری دختری جوان. دختر با او برخورد بدی می کند و پیرمرد جلوتر، توسط عطا کشته می شود. هیچ نکته ای وجود ندارد. چرا داستان باید با او شروع شود؟ او که نقشی در شکل گیری داستان ندارد. اصلاً داستان درباره ی چیست؟ روستایی که آدم هایش بدبختند؟ مردانی که کابل برق می دزدند و بعد در طبیعت وحشی ( دست تقدیر؟! ) گیر می افتند؟ واقعاً داستان درباره ی چیست؟ توجه کنید به صحنه ای که عطا دختر کوچکش را به طناب بسته و او را روی زمین می کشد و دختر از ته دل فریاد می زند. کل فیلم، مثال این صحنه است؛ فقط قرار است جلب توجه صورت بگیرد و با تصاویر برف و بوران و ابرهای در حال حرکت و کوه های سر به فلک کشیده و حرکات اضافه ی دوربین، بیننده به قول معروف میخکوب شود اما غافل از اینکه وقتی چیزی برای گفتن وجود نداشته باشد، این صحنه ها هم ابتر باقی خواهند ماند. شاهدش، تماشاگران پر صبر و حوصله ای بودند که بعد از پایان فیلم “نچ نچ” کنان و خمیازه کشان از سالن بیرون می آمدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*از دیالوگ های فیلم
خیلی مغرضانه نقد کردین ، وقتی سواد و درک این جور فیلمارو ندارین بهتره برین فیلم های آقای ده نمکی رو نگا کنید بیشتر بهتون میچسپه آخر فیلم هم نچ نچ نمیکنی
واقعا مزخرف بود نقدتون.”این فیلم داستان نداشت،فقط قدم زدن تو برف و…”این جمله درست مثل یک پتک بود بر فرق سرم،سری که همیشه موسیقی فوقالعاده فیلم،فیلمبرداری چشم نواز فیلم،قصه دردناک فیلم و… رو بیاد خواهد داشت
موسیقی فیلم که تقلید ناشیانه موسیقی فیلمهای آلخاندرو گونزالس ایناریتو بود. فیلمبرداری چشم نواز هم اگر نیاز داشتید می تونید مستند ببینید. فیلم سینمایی باید شخصیت، داستان و … داشته باشه. متاسفانه حتی نمی توان اسم فیلم روی این اثر گذاشت!
با نهایت احترام این حرف که شما میگی فیلمبرداری چشم نواز میخوای ببینی برو مستند ببین نشون دهنده این هست که شما هنوز به حدی از علم سینما و کارگردانی نرسیدی که بخوای یک فیلم نقد کنی . با توجه به اطلاعات کمی که شما داری فقط میتونی شخصا بگی یک فیلم دوست دارم یا نه که اون هم سلیقه ی شما محسوب میشه نه علم شما از سینما
شما ولی گویا خیلی اطلاعاتت زیاده و به حد اعلایی از علم ادب و سینما رسیدی که به دیگران توهین میکنی!!
اولش مثلا گفتی ” با نهایت احترام” که همه فکر کنن چقدر با فرهنگی!! اما بعدش جز توهین به نظر من کار دیگه ای نکردی جناب منتقد !!!
شما همه چی دان ها فکر میکنید اگر خلاف جهت آب شنا کنید و به دیگران انگ نفهم بودن بزنید، خیلی بارتونه و اطلاعاتتون بالاست!!
از نظر من فیلمی که شخصیت و داستان نداشته باشه اسمش فیلم نیست. مستند و … نامیده میشه. حالا هرچقدر هم فیلمبرداریش بکر و عالی باشه!!
شما هنوز ابتدایی ترین و بدیهی ترین معنای فیلم سینمایی رو هم نمیدونی که حرف از علم سینما و کارگردانی میزنی !!!
طبق منطق خودت هم بخوام جوابتو بدم :
چون شما از فیلم خوشت اومده پس دلیل نمیشه همه با شما هم نظر باشن و اونایی که خوششون نیومده، نفهم و فیلم نشناس هستن!!!
شما هم شخصا فقط میتونی بگی از فیلم خوشت اومده و لاغیر !!
ادعای فیلم شناسیتو هم برای خودت نگه دار که سلایق متفاوته !!!
فیلمو دیدم، چقدر غصه ام شد برای اون دختر کوچولو، کاش اخرش بهتر تموم میشد،اون چنتا مردی ک اخر فیلم رفتن کوه چی بود، اونجا ک عطا راحله کوچولو رو گذاشت تو اون کلبه خرابه پای بچه تکون میخورد،باید ماساژش میداد و بخاطر بچه هم ک شده تسلیم نمیشد، اخر نفهمیدم مردن یا زنده موندن؟؟؟ امیدوارم هیچ کس تو این شرایط قرار نگیره
ببخشید من در مورد فیلم کوچه بی نام ی سوال دارم، اخر فیلم حاج مهدی برای محدثه تعریف میکنه ک احترام خانم بدنش پر ترکش بوده توکما بوده،ی پاشم قطع کردن، ولی در تمام فیلم احترام خانم هردوپاش سالم بود وحتی لنگ هم نمیزد ،اخه اگه پای مصنوعی هم داشت ی کم شل میبپد یا لنگ میزد،….
این فیلم نشان می دهد که همه قشرهای متوسط و پایین جامعه باچه مشقتی نان به دست می آورند ، افراد بیکارازشدت فقردست به دزدی کابل برق می زنند ، افسرنیروی انتظامی درمناطق سخت مرزی به خاطریک تکه نان خدمت می کند و حتی مدتی است که نتوانسته است برای خانواده اش پول و خرجی بفرستد ، یک سربازوظیفه درمنطقه ای سخت و دورازخانواد هاش بامشقت مشغول خدمت سربازی است و روستائیانی که به خاطریک پاکت شیرناقابل ، به صف ایستاده اند ، روستائیانی که خودشان باید تولید کننده و صادرکننده شیرولبنیات باشند . این داستان مردمانی ثروتمند ولی فقیرنگه داشته شده رانشان می دهد که به خاطرفقر، ددست به قتل و دزدی زده اند و آوارگی و زندان و مرگ ، قسمتشان شده است .
بانهایت احترام نقد فیلم درست وجا بود واقعا ازدیدن فیلم پشیمون شدم فقط وقتم گرفت اونجور که باید نبود
ممنون از مقاله خوبتون