گفت‌وگویی با آزاده صمدی؛ زندگی بازی‌ست، یک بازی لذت‌بخش

گفت‌وگویی با آزاده صمدی؛ زندگی بازی‌ست، یک بازی لذت‌بخش

  • این گفت‌وگو در شماره ۴ مجله «فیلم امروز» منتشر شده است
  • رسم‌الخط این نوشته برطبق رسم‌الخط مجله «فیلم امروز» تنظیم شده است

 

آزاده صمدی با قدم‌هایی کوچک شروع کرد و خودش را بالا کشید. او از تئاتر و فیلم کوتاه به تلویزیون و سینما راهش را باز کرد و در تمام این مراحل، چنان که خواهید خواند، کارش را با جدیت پی گرفت. قرار بــود دلیل اصلی این گپ‌وگفت بازی صمدی در  سریال «می‌خواهم زنده بمانم» باشد اما وقتی صحبت‌ها گل انداخت (به‌خصوص این که صمدی بی‌شــیله‌پیله حرف می‌زند) نکته‌های جذاب‌تری وجود داشت که بتوان از آن‌ها گفت: خاطره‌ها، قصه‌ها، بازی‌ها و خلاصه زندگی.

 کافه‌ای که به پیشنهاد من در آن قرار گذاشته بودیم، به دلیل دوران کرونایی، بدون ســقف بود. خیال می‌کردم جای مناسبی انتخاب کرده‌ام اما با ورود به کافه متوجه شدم پنکه‌های بزرگی که در کار خنک کردن هوای گرم مرداد هســتند، چنان صدای بلندی ایجاد کرده‌اند که احتمال دارد مزاحم ضبط کردن حرف‌ها بشــوند. مدام بــا خودم تکرار می‌کردم: «آخه از بین این همه کافه، چرا این‌جــا رو انتخاب کردی؟!» اما نگرانی‌ام زمانی که آزاده صمدی سر وقت آمــد و شروع به صحبت کردیم، کم‌کم رنگ باخت. از قدیم گفته‌اند: «حرف، حرف می‌آورد» و ما حرف‌های‌مان ردیف شد و هر چه گذشت دیگر انگار نه پنکه‌ای وجود داشت و نه گرمایی.

او عاشــق بازیگری‌ست. هنگام گپ‌وگفت‌مان، هر وقت صحبت از ریزه‌کاری‌های بازیگری می‌شــد، به هیجان می‌آمد. اما حیف که منعکس کردن آن هیجان و شــور، در بین خطوط این نوشــته ممکن نیست؛ دیدنی‌ست، نه خواندنی. حتی جاهایی احساس می‌کردم با صحبت دربارۀ جذابیت‌های بازیگری چشم‌هایش برق می زنند. این‌جا کم‌تر از نقش‌هایش در فیلم‌های متنوعی که بازی کرده حرف زده‌ایم. بخشــی از این رویکرد برای ثبت یک مصاحبۀ کمی تا قسمتی متفاوت، عامدانه بود و بخشی دیگر هم به دلیل گرم شــدن گپ‌وگفــت اتفاق افتاد؛ تا به خودمان آمدیم، مســیر صحبت‌ها عوض شــده بود و جذابیت خاطره‌ها و قصه‌ها ما را غرق کرده بود و در تمام ایــن حرف‌ها هم مادربزرگی قصه‌گو حضور داشــت که سایه‌اش تا دقایق آخر  بالای سر ما بود. شهرزاد قصه‌گوی آزاده صمدی، شخصیت اصلی این گفت‌وگوست… (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم