نگاهی به فیلم پیروی Compliance

نگاهی به فیلم پیروی Compliance

  • بازیگران: آن دوُد ـ دریما واکر و …
  • نویسنده و کارگردان: کریگ زُبِل
  • ۹۰ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها: ۱ از ۵

عینِ واقعیته دیگه!

خلاصه ی داستان: مردی که خودش را پلیس معرفی کرده به یک رستوران زنگ می زند و به مدیرِ آنجا اعلام می کند که یکی از گارسون های دخترِ رستوران از یکی از مشتری ها، دزدی کرده. او از پشت تلفن به مدیر دستوراتی مبنی بر زندانی کردنِ دختر در یک انباری و بازرسیِ بدنیِ او می دهد و کم کم کار به جاهای باریک می کشد …

یادداشت: در سینمای امروز، دیگر تبدیل به یک رسم شده که ابتدای فیلم، با اشاره به جمله ی “بر مبنای اتفاقاتی واقعی” ( یا چیزهایی شبیه به این ) سعی می کنند توجه بیننده را بیش از پیش به فیلم جلب کنند. در واقع به مرور زمان این جمله وجهی تبلیغاتی یافته که فارغ از راست و دروغ بودنش، باعث کنجکاویِ بیشتر مخاطب می شود. از سوی دیگر، این اشاره کم کم انگار تبدیل شده به حربه ای برای فرار از ضعف های داستانی و خلاء های شخصیتی به این عنوان که: (( خب، این عینِ واقعیت است دیگر! اگر مشکلی دارد، در واقعیت همینطور بوده! من که نمی توانم کاریش بکنم! )) خلاصه این جمله دستاویز خوبی ست برای فرار از نقص ها و اِشکالات. ماجرای این فیلم هم همینگونه است؛ فیلم با جمله ای شروع می شود که ادعا دارد همه چیز واقعیت دارد. اکثرِ زمانِ فیلم در انباری پشتی رستوران هستیم. داستان خاصی در کار نیست، هر چه هست، دیالوگ هایی ست که بین مرد پشت خط و آدم های داخل رستوران برقرار    می شود. مرد پشت خط که خود را پلیس نامیده، ادعا دارد که دختر جوانی که در این رستوران مشغول به کار است، از یک مشتری دزدی کرده و حالا افراد داخل رستوران تا رسیدنِ پلیس ها به موقعیت، باید دختر را بایکوت کنند و بدنش را تفتیش نمایند تا بلکه پولِ دزدیده شده پیدا شود. هر چه جلوتر می رویم، پلیس درخواست های عجیب و غریب تری از آدم های این طرف خط می کند تا کار را به جایی می رساند که دختر را عریان می کند و حتی از این بیشتر، او را مجبور می کند با یکی از مردانی که برای مواظبت از او آمده، وارد رابطه ای جنسی شود. لابد با خواندن این چند خط، اگر فیلم را ندیده باشید، پیش خود خواهید گفت: عجب موضوع جالبی! بله، در واقع موضوع جدید و جالبی ست اما این فیلم به هیچ عنوان نتوانسته چیز خاصی به بیننده ارائه کند. مشکل بزرگ کار اینجاست که امکان ندارد باور کنید که این آدم ها اینقدر احمق باشند که حتی یک لحظه درباره ی هویت مرد پشت خط، اینکه واقعاً پلیس هست یا نه، شکی به خود راه ندهند. لابد فیلم نامه نویس برای رفع این بی منطقی، همان ادعای معروف را خواهد داشت که: خب، در واقعیت همینطور بوده دیگر! ولی یکی باید پیدا شود و به این فیلم نامه نویسِ محترم بگوید که چیزهایی که در واقعیت و زندگی روزمره ی ما در عینِ تصادفی بودن و اتفاقی بودن، منطقی جلوه می کنند، در فیلم ها اینگونه نخواهند بود. فیلم ها باید منطق خودشان را بسازند تا باورپذیر باشند. من یکی که در کَتَم نمی رود چگونه اینهمه آدم، حتی یک بار، حتی یک لحظه، از مرد پشت خط نمی پرسند تو واقعاً پلیس هستی اصلاً یا نه؟! این حماقتِ دسته جمعیِ آدم های داستان کار را به جایی می رساند که مرد پشت خط از دختر می خواهد رابطه ی جنسی با مراقب مردش برقرار کند و واقعاً معلوم نیست این درخواست غیرعقلانی و بی معنا بر چه اساسی صورت می گیرد و چطور همچنان هیچ کس به هویت مرد شک نمی کند. از طرف دیگر معلوم نیست این آدمِ مریض، اصولاً چرا این کارها را می کند و به چه نیّتی. فیلم هیچ چیز از او نشان نمی دهد تا لااقل به   اندازه ی یک روزنه، عملش را باور کنیم؛ او کیست؟ بیماری روانی؟ بیماری جنسی؟ یک بیکار مریض؟ واقعاً او کیست؟ نویسنده از بس به جمله ی “براساس واقعیت” اطمینان داشته که حاضر نشده هیچ جنبه ای از این آدم را برایمان روشن کند و از آن بدتر پایان بی معنای فیلم است که بعد از تمام شدنِ این ماجراها، رسانه ها، انگشت اتهامِ خود را به سمت مدیر رستورن گرفته اند و او را فردی اهمال کار می دانند. متوجه نمی شوم با این پایان و آن پرسش بی ربط پایانیِ این خانم مدیر از خبرنگارِ تلویزیون درباره ی آب و هوای شهر، که احتمالاً قرار بوده پایان بندی های شاهکاری مثل “آپارتمان” یا “بعضی ها داغشو دوست دارن” وایلدر را به ذهن متبادر کند، چه چیزی قرار بوده ثابت شود؟ فیلم نامه مشکلی اساسی دارد و از موقعیت خوبی که ایجاد کرده، داستانی پر از حفره و خلا ایجاد می کند. کارگردانی هم البته به همین شکل است؛ قسمت اساسی داستان در انبار می گذرد و دوربین خیلی آرام و ثابت، شخصیت ها را در قاب می گیرد و یا گاهی هم آن ها را تا جلوی رستوران و فضای بیرونی اش دنبال می کند اما ناگهان پلان سکانسی می بینیم که هیچ ربطی به ساختارِ بقیه ی فیلم ندارد و انگار یک جور خودنمایی با دوربین است تا چیز دیگری. آن جایی را می گویم که پلیس سوار ماشینش می شود و دوربین که ظاهراً روی در قرار داده شده، او را در کادر می گیرد و مسیری را در سکوت، همراه او طی می کنیم تا به مقصد می رسیم. می گویم نکند این صحنه هم در واقعیت اتفاق افتاده بوده و فیلمساز تقصیری نداشته!

چه کسی پشت خط است؟!

چه کسی پشت خط است؟!

۶ دیدگاه به “نگاهی به فیلم پیروی Compliance”

  1. محمد گفت:

    ایراداتی که از فیلم گرفتی ناشی از فهم نادرست خود شما دارد؛ با همچین برداشت های من درآوردی و متلک پرانی هایی به درخشش کوبریک هم می توان ایرادات بنیادی وارد کرد؛ مثل آن پلان سکانسی که به دید شما تنها برای فخرفروشی تکنیکی بوده این نکته را می رساند که یک کلانتری با یک همچین فاصله ناچیزی در کنار رستوران بود و هیچ کسی زحمت پرسیدن یک سوال ساده در مورد اتهام وارده به دختر را به خود نداد!

    و من هم یک سوال از شما دارم و آن اینکه یک فیلمساز برای نمایش یک حماقت جمعی و تبعات جبران ناپذیر آن باید چه چیزی نشان دهد؟! خرد جمعی؟!

  2. اقا امین(amin18) گفت:

    سلام من چند روز پیش دانلودش کردم و دیدمش واقعا عالی بود ولی گذاشتیش توی فیلم هایی که نباید دید.حالا میخوام به حرفهاییت که جواب دارن پاسخ بدم.
    دامون میگه:من یکی که در کَتَم نمی رود چگونه اینهمه آدم، حتی یک بار، حتی یک لحظه، از مرد پشت خط نمی پرسند تو واقعاً پلیس هستی اصلاً یا نه؟!

    جواب من:وقتی یارو هکره و داره با یه شماره جلعی زنگ میزنه و میگه پلیسم.دوباره هم باید بپرسنش تو پلیسی یا نه؟خوب میگه اره پلیسم.

    دامون میگه:این حماقتِ دسته جمعیِ آدم های داستان کار را به جایی می رساند که مرد پشت خط از دختر می خواهد رابطه ی جنسی با مراقب مردش برقرار کند و واقعاً معلوم نیست این درخواست غیرعقلانی و بی معنا بر چه اساسی صورت می گیرد و چطور همچنان هیچ کس به هویت مرد شک نمی کند.

    جواب من:حالا یه ادم مست و مشروب خورده با دختره رابطه برقرار کرد بنظرت خیلی عجیبه؟اون پسر جوان که اسمش کوین بود شک کرد و زنگ زد فهمید اصلا برادر دختره توی شهر نیست و اون یارو که میگه پلیسه داره دروغ میگه ولی کوین قدرتی نداشت(اونایی که شک کرده بودن چیزی دستشون نبود که بخوان ادعایی بکنن و سرشون هم بابت مشتریای زیاد شلوغ بود)حماقت دسته جمعی نبود فقط مرد مست یه کار اشتباه کرد و همه باعث و بانیشم مدیر رستوران بود که به علت پیری خرفت شده بود.من کارفرماهای زیادی دیدم که بد اخلاق و بی منطق هستن بار اولم نبود که همچین مدیر رستورانی میدیدم.

    دامون میگه:از طرف دیگر معلوم نیست این آدمِ مریض، اصولاً چرا این کارها را می کند و به چه نیّتی. فیلم هیچ چیز از او نشان نمی دهد تا لااقل به اندازه ی یک روزنه، عملش را باور کنیم؛ او کیست؟ بیماری روانی؟ بیماری جنسی؟ یک بیکار مریض؟ واقعاً او کیست؟

    جواب من:بار اول که این نوشتتو خوندم که گفتی فیلم هیچ چیز از او نشان نمیدهد فکر کردم منظورت اینه که فقط صداشو میشنویم تا اخر فیلم وقتی توی فیلم دیدم که از ربع فیلم به بعد تا اخرش مرده رو نشون میداد واقعا تعجب کردم.یعنی نفهمیدی او کیست؟خوب اره بیمار جنسی بود چون از اولش قصدش برهنه کردن دختر بود.هکر هم بود چون کارت اعتباریای مردم رو میخواست هک بکنه.خوب اره روانی هم بود چون همه این چیزا به مغز مربوط میشن

    دامون میگه:نویسنده از بس به جمله ی “براساس واقعیت” اطمینان داشته

    جواب من:بابا یه بار اخر فیلم گفت بر اساس واقعیت و یه اطلاعاتی داد و یه بارم فکر کنم اول فیلم گفت بر اساس واقعیت.حالا کلمه ی -از بس- که گفتی نمیدونم چیه این وسط

    دامون میگه:چه چیزی قرار بوده ثابت شود؟
    جواب من:خوب میخواسته یکی از اتفاقات بدی رو که توی امریکا اتفاق افتاده رو نشون بده

    دامون میگه: و از آن بدتر پایان بی معنای فیلم است
    جواب من:چون این فیلمو جز فیلم هایی که نباید دید کرده بودی فکر میکردم اخرش چرت و پرت تموم میشه ولی در کمال تعجب دیدم که بهترین پایان رو داشت همونطوری که میخواستم.اره ۲ ثانیه اخر فیلم چرت بود ولی پایان فقط اون ۲ ثانیه محسوب نمیشه دامون.یکم قبل تر از اون ۲ ثانیه رو هم ببین چه اتفاقی افتاد میخواستم از خوشحالی بال در بیارم.نمیخوام بگم که فیلم خراب نشه واسه اونایی که ندیدن.البته اگه پرسیدی میگم منظورم کجاشه

    دامون میگه:پلیس سوار ماشینش می شود و دوربین که ظاهراً روی در قرار داده شده، او را در کادر می گیرد و مسیری را در سکوت، همراه او طی می کنیم تا به مقصد می رسیم. می گویم نکند این صحنه هم در واقعیت اتفاق افتاده بوده و فیلمساز تقصیری نداشته!

    جواب من:حالا من یه سوال ازت میپرسم مگه قراره وقتی یه فیلمی از روی واقعیت ساخته میشه تک تک صحنه ها و ثانیه هاش از روی واقعیت باشن؟نکنه انتظار داری سلام و خداحافظی کردنشونم از رو واقعیت باشه که اینطوری فیلمو مسخره میکنی

  3. بلو گفت:

    نقد اصلا خوب نبود.. البته که خب هرکسی نظری داره ولی این یکی از مشکلات جامعه رو داشت به تصویر می کشید که خیلی از ماها برای شانه خالی کردن از زیره بار مسئولیت وقتی حس کنیم شخص قدرتمند تری از ما وجود داره به درخواست های هرچند غیر عقلانیش گوش می دیم. و خب تمرکز فیلم بیشتر روی رفتار و قضاوت ها و کارهای انسان ها بود تا ماجرا چون ماجرا بر اساس داستان واقعی بود و اگه شما واقعا خیلی در مورد زندگی اون مرد مزاحم کنجکاو هستید می تونید تو اینترنت سرچ کنید.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم