نگاهی به فیلم هیچکاک Hitchcock

نگاهی به فیلم هیچکاک Hitchcock

  • بازیگران: آنتونی هاپکینز ـ هلن میرن ـ اسکارت جوهانسون و …
  • فیلم نامه: جان اچ. مک لافلین براساس کتابی از استفن رِبِلّو
  • کارگردان: ساشا گرواسی
  • ۹۸ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۲
  • ستاره ها: ۲ از ۵

همه اما « هیچ »!

خلاصه ی داستان: رابطه ی آلفرد هیچکاک، کارگردان بزرگ سینما و همسرش آلما رویل در جریان ساخته شدن یکی از معروفترین فیلم های این نابغه ی سینما یعنی “روانی” …

یادداشت: می خواهم با این سئوال یادداشتم را شروع کنم که کدام جنبه از زندگی هیچکاک مد نظر فیلم نامه نویس بوده؟ رابطه ی او با بازیگرانش؟ رابطه ی او با همسرش؟ رابطه ی او با مدیران کمپانی ها و بالادستی هایش؟ مشکلات او طی ساختن یکی از بهترین فیلم هایش، یعنی همین “روانی”؟ ( که البته این مورد آخر در واقع برآیند سه مورد قبلی اش است.) سعی می کنم به این جواب برسم که  قرار بوده به همه ی این ها پرداخته شود اما در واقع به هیچ کدام حتی ناخنک هم زده نمی شود و در نهایت با فیلمی ناقص مواجهیم که معلوم نیست حرف حسابش چیست. سازندگان این اثر، هیچکاک را در مرکز داستان خود قرار داده اند و ماجرا را در چند شاخه ی اصلی با او جلو می برند. می خواهم تک تک این خُرده داستان ها یا شاخه ها را بازگو کنم تا برسم به ادعایی که همان ابتدای نوشته ام مطرح کردم. اصلی ترین خط داستانیِ فیلم همانا رابطه ی هیچکاک و آلما رویل، همسرش است که بقیه ی خطوط داستانی در واقع تکمیل کننده ی این خط اصلی هستند. از همان ابتدا، پای فیلم نامه نویسی به نام ویت به میان    می آید که ظاهراً علاقه ای به آلما دارد و می خواهد با او رابطه برقرار کند. هیچکاک که متوجه این    رابطه ی پنهانی شده، کم کم دچار سردرگمی در زندگی شخصی اش می شود. او وقتی از آلما بازخواست می کند چرا با ویت می چرخد، آلما با خشم و گریه فریاد می زند که این بار می خواهد برای خودش کار کند چون سی سال فقط به “هیچ” کمک کرده است. وقتی هم که آلما عکسِ بازیگرانِ زنِ زیباروی هالیوودی را روی میز هیچکاک می بیند، بیشتر به صرافت می افتد که با ویت رابطه ی جدی تری برقرار کند. او از اینکه هیچکاک با زنان فیلم هایش بسیار با ملایمت و بیش از حد صمیمانه برخورد می کند، اصلاً دل خوشی ندارد. بهرحال زندگی خصوصی آن ها رو به انحطاط می رود تا اینکه می رسیم به جایی که سوءتفاهم ها باید برطرف شود و تعادل بهم ریخته ی زندگی این زوج، دوباره احیا گردد. دقت کنید که فیلم نامه نویس چگونه دوباره این دو نفر را به هم می رساند: آلما یک روز به ویلای ویت می رود و او را با زن دیگری می بیند و همانجا همه چیز بین او و ویت تمام می شود و او تصمیم می گیرد دوباره پیش هیچ برگردد و از آن طرف هم هیچکاک که فیلم روانی اش به ذائقه ی رؤسای کمپانی خوش نیامده و افسرده شده، ناگهان تصمیم می گیرد دوباره به آلما علاقه نشان دهد و بالاخره آن ها شروع می کنند به تدوین “روانی” تا سینما را با این اثر تسخیر کنند. لابد متوجه شده اید که فیلم نامه نویس از چه راه سر دستی و سطحی ای برای بهم رساندن دوباره ی این زوج سینمایی استفاده کرده ( حالا اینکه اصلاً این ماجرا در واقعیت هم اتفاق افتاده یا نه کاری ندارم ). اما برسیم به رابطه ی هیچکاک و زنان زیباروی فیلم هایش که داستان فیلم روی این قضیه هم مکثی می کند اما همانطور که گفتم همه چیز در حد اشاره ای ست که هیچ عمقی هم ندارد. آنهایی که سینما را به شکل جدی دنبال می کنند، مطلعند که هیچکاک به عنوان کارگردان، احساس خاصی نسبت به بازیگرانِ زیبای زنش داشت و حتی همین احساسِ عجیب نسبت به آن ها بود که هنگام فیلمبرداری، گاهی آن ها را تا سر حدِّ مرگ شکنجه می داد. تصویری که فیلم از هیچکاک در قبال بازیگران زنش ارائه  می دهد در حدِّ چشم چرانیِ او از سوراخ دیوار مثلاً وقتی که می خواهد ورا مایلز را ببیند و یا نگاه از پشت پنجره به دختر زیبایی که در حیاط کمپانی مشغول قدم زدن است فراتر نمی رود. اینکه هیچکاک در طول فیلم دائم مشغول دید زدن است، بسیار هوشمندانه به نظر می رسد چه زمانی که همان ورا مایلز را از توی سوراخ دیوار اتاقش نگاه می کند، چه زمانی که آلما و ویت را از پشت پنجره می بیند و چه زمانی که در انتهای فیلم تماشاگرانی را دید می زند که در حال تماشای فیلمش هستند، اما در نهایت این چشم چرانی ها راه به جایی نمی برند و از آنجایی که جزئیات فیلم به درستی کنار هم قرار نگرفته اند، در نتیجه بدون اینکه نکته ی خاصی به ذهن بیننده متبادر شود تا شخصیت هیچکاک بُعد پیدا کند، همه چیز در حد یک چشم چرانی لذت جویانه باقی می ماند و نه چیزی بیشتر. فیلم های هیچکاک پر از آدم هایی هستند که شخصیت هایش یا دید می زنند یا دید زده می شوند و نویسنده با نشان دادن هیچکاکِ در حالِ دیدن زدن، در واقع نکته ی بامزه ای را گوشزد می کند اما همانطور که گفتم در این ساختارِ فعلی، فقط و فقط یک نکته ی بامزه باقی می ماند نه چیزی بیشتر. حتی در آن لحظه ای که زنانِ بازیگرِ فیلمِ “روانی” در رختکن نشسته اند و از هیچکاک حرف می زنند و بعد ناگهان  سایه ی معروفِ او را می بینیم که روی دیوار می افتد و زن ها می فهمند که او مثل همیشه داشته نگاهشان می کرده هم هیچ تشخصی به شخصیت هیچکاک بخشیده نمی شود و در کمال تعجب، بدون اینکه این موضوع به نتیجه ای برسد و در نهایت بدون اینکه متوجه بشویم بالاخره هیچکاک چرا ناگهان از آن زنان زیبا دست می کِشد و به شریک زندگی اش روی خوش نشان می دهد، داستان به انتها می رسد. جنبه ی دیگری که فیلم نامه نویس به آن می پردازد، رابطه ی هیچکاک با رؤسای کمپانی ها و     بالادستی هایش است که در اینجا هم چیز چندانی برای نشان دادن وجود ندارد. تنها در چند سکانس تقابل هیچکاک و رئیس کمپانی را می بینیم که بر سرِ سرمایه گذاری روی فیلم بحث می کنند و در نهایت هم در این میان نکته ی خاصی توجه آدم را جلب نمی کند جز همان مضمونِ همیشگیِ “تفکرات مادّیِ بالادستی هایی که چیزی از هنر سرشان نمی شود و تنها به فکرِ جیبِ خود هستند”، که البته در اینجا به شکل بسیار سهل انگارانه ای پرداخت شده است. می ماند یک سری مستندات که جنبه ی واقعیت هم دارند و شاید همین قسمت، جذابترین قسمت “هیچکاک” باشد. جزئیاتی از قبیل سر و کله زدن هیچکاک با مأموران اداره ی سانسور بر سر برهنگی صحنه ی معروف زیر دوش و یا مخالفت سانسورچی با نشان داده شدن توالت در فیلم ( تا قبل از “روانی” نشان دادن توالت و از این قبیل چیزها در فیلم های هالیوودی ممنوع بود و به شدت با آن برخورد می شد! ) یا حتی اشاراتی به نحوه ی تبلیغاتی که هیچکاک برای اکران “روانی” در نظر می گیرد و دستورات جالبی که به مدیران سینما می دهد تا هر چه بیشتر تماشاگران را دچار وحشت کند، همگی حاوی واقعیت های جالبی هستند که البته اگر کلیّتِ فیلم درست بود، مطمئناً دیدنش لذت بیشتری داشت. پایان فیلم و دیالوگی که بین هیچکاک و آلما برقرار می شود، بهترین قسمت داستان است؛ بعد از اکران موفقیت آمیز “روانی”، هیچکاک در شب افتتاحیه ی فیلم، رو به آلما می گوید: (( می دونی آلما، من نمی تونم هیچ زنِ بلوندِ هیچکاکیِ به زیبایی تو پیدا کنم. )) و آلما جواب می دهد: (( من برای شنیدن این حرف سی سال صبر کردم. )) و هیچکاک: (( به همین خاطر به من می گن استاد تعلیق! )).

از میانِ دیالوگ ها:  هیچکاک رو به مأمور سانسور: قتلای من همیشه نمونه هایی از سلیقه و احتیاط هستن.

  هاپکینز در نقش هیچکاک، عالی ست ...

هاپکینز در نقش هیچکاک، عالی ست …

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم