نگاهی به فیلم نبراسکا Nebraska

نگاهی به فیلم نبراسکا Nebraska

  • بازیگران: بروس درن ـ ویل فورت ـ جون اسکوئیب و …
  • فیلم نامه: باب نلسن
  • کارگردان: الکساندر پین
  • ۱۱۵ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۳
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵
  • این یادداشت روی سایت « بوطیقا » منتشر شده است ( اینجا )

 

نسل ها

 

خلاصه ی داستان: وودی گرانت، پیرمردی ست دچار آلزایمر که با در دست داشتنِ برگه ی نه چندان معتبر لاتاری، تصور می کند برنده ی یک میلیون دلار شده است. او به همین دلیل، هر روز از خانه بیرون می زند تا پای پیاده، مسیری طولانی به سمت نبراسکا را طی کند و خودش را به جایزه برساند. دیوید، پسرِ او، از روی دلسوزی و خوش نگه داشتنِ دلِ پدرِ رو به مرگش، تصمیم می گیرد در این سفرِ طولانی او را همراهی کند …

 

یادداشت: نماهای پر عمق و زیبای جاده های انگار بی انتها و دشت های انگار ناتمام با تصاویر سیاه و سفید و موسیقی نرم و عمیق تر شدنِ لحظه به لحظه ی رابطه ی این پدر و پسر، جدیدترین اثر الکساندر پین را به فیلمی خاطره انگیز و ملیح تبدیل کرده که انصافاً آدم را تحت تأثیر قرار می دهد. دیوید، پسر کوچک خانواده ی گرانت، آدم آشفته ای می نماید، ظاهراً شغل پردرآمدی ندارد و از کسی که سال ها با او زندگی می کرده، جدا شده و حالا تنها، روزگار می گذراند و از قیافه اش پیداست که چندان از اوضاع راضی نیست. اما سوی دیگر ماجرا، وودیِ پیر و کله شق، پدرِ او قرار دارد که بر عکسِ پسرش، انگار هر کاری می خواسته در زندگی کرده و با هر کسی دوست داشته، بوده و به قول معروف سرد و گرم روزگار را چشیده است و اینگونه، فیلم از تفاوت دیدگاه های دو نسل می گوید. نسل قدیمی تر، که وودیِ پیر نماینده اش است، زندگی را به معنای واقعی اش تجربه کرده و نسل جدید، که دیوید نماینده اش است، انگار بین و زمین و هوا معلق است و تکلیف خودش را با زندگی نمی داند. این تفاوت ها زمانی بیشتر آشکار می شود که در مکالمه ی بین پدر و پسر درباره ی ازدواج و زندگی مشترک، متوجه می شویم هر چقدر پسر مردد و پادرهواست، پدر، هنگام ازدواج، هیچ دغدغه ای به خود راه نداده بوده. این تفاوتِ دیدگاه، مثلاً درباره ی ماجرای میگساری پدر هم نمود دارد. پیرمرد لجبازانه و بی توجه به تذکر دیگران، همچنان به خوردنِ مشروبات الکلی ادامه می دهد و آنقدر به خوردن ادامه می دهد که حتی کم کم دیوید را هم به طرف خود می کِشد. فیلم به زیبایی و لطافت، تفاوت بین دو نسل را عیان می کند. اما این فیلم، به چیزی بیش از نشان دادنِ این تفاوت ها دست می یابد و آنهم این است که پین و نویسنده ی فیلم نامه، هر دو طرف، هر دو نسل را به نوعی دچار لغزش هایی می دانند. ایده / کهن الگوی سفر ( که در سینما، همیشه با مفهومِ سیر و سلوکی درونی و شناخت پیدا کردن از خود و دیگری مطرح می شود، و در ادبیات هم همینطور ) موجب می شود، نه تنها پدر و پسر به هم نزدیک شوند، بلکه به تماشاگر و همینطور شخصیت ها، اجازه می دهد که با تمام قوت ها و ضعف هایشان یکدیگر را بشناسند و تازه متوجه می شویم هر دو نسل، جاهایی اشتباه کرده اند، جاهایی کوتاهی کرده اند و حالا می خواهند جبران کنند. دیوید با سیر و سیاحتِ شهرِ دورانِ گذشته ی پدر، با شنیدن خاطراتِ گذشته ی او از زبان مادر، معشوقه ی سابق و دوستان و اطرافیان، متوجه می شود، این پدرِ پیر، چه بر سرش گذشته، چه تجربیاتِ تلخی داشته و دم نزده و عمرش را چگونه گذرانده. صحنه ی تکان دهنده ای در فیلم هست که طی آن، دیوید به همراهِ پدر و مادرش به قبرستان می روند و در حالیکه پدر، کمی عقب تر از بقیه ایستاده، مادر به دیوید، قبرِ پدر، مادر، خواهر و برادرِ وودی را نشان می دهد. در این میان، نمای نزدیکی داریم از چهره ی وودی، که مثل همیشه در سکوت، با چهره ای غم بار، به قبرِ مادرش نگاه می کند و بعد همینطور که دو نفرِ دیگر حرف می زنند، از آنجا دور می شود. همین یک نما، نمای نزدیکِ چهره ی این پیرمرد، با بازی زیرپوستی و بی نظیرِ بروس درن، انگار همه چیز می گوید، که چه بر سر او گذشته و حالا با دیدن قبر خانواده اش، چه چیزهایی، چه حسرت هایی در ذهنش شکل گرفته است. دیوید، کم کم به این موضوع پی می برد و اینگونه است که متوجه می شود چقدر در حق پدرش، کوتاهی کرده است. از سوی دیگر وودیِ پیر هم خودش را مقصر می داند. اصرار پیرمرد برای رسیدن به پولِ لاتاری، در واقع به این علت بوده که می خواسته ارثی برای بچه هایش به جا بگذارد، انگار برای جبران گذشته ای که بچه ها را نادیده گرفته بوده. در صحنه ای، دیوید از پدر درباره ی آشنایی با مادرش می پرسد و اینکه آیا اصلاً به بچه دار شدن فکر کرده بوده یا نه و پیرمرد خیلی بی تفاوت جواب می دهد که بچه دار شدن یا نشدن برایش مهم نبوده. این همه فرار از خانه و پیاده رفتن به سمت نبراسکا برای گرفتن جایزه، انگار برای جبران کاری بوده که فکر می کرده نتوانسته برای بچه هایش انجام بدهد. هر دو نسل، تلاش می کنند، کوتاهی ها را جبران کنند و اینگونه است که فیلمِ جدیدِ پین، بسیار گیرا و شیرین و دوست داشتنی و پر از حس نوستالژی از آب در می آید.

 

پدر و پسر ...

پدر و پسر …

فیلم های دیگرِ الکساندر پین، در « سینمای خانگی من »:

ـ فرزندان ( اینجا )

 

 

۳ دیدگاه به “نگاهی به فیلم نبراسکا Nebraska”

  1. حسین رازی زاده گفت:

    میدونی کجای فیلم خیلی بهم چسبید
    اونجا که پیر زنه با اون قیافه مهربونش به اون چند نفر میگه:

    بریم گم شین!

    با مطلب یک کله قند آپم سر بزن

  2. coldplay گفت:

    بی نظیر بود.پارسال کمی از فیلم را دیدم و در عجبم از خودم چطور خوشم نیومد و رهاش کردم.اما الان در اخرین روزهای بارانی شمال,نبراسکای باشکوه را دیدم و بسیار لذت بردم.از فیلمهای اصلیم شد.فرزندان را هم دوس داشتم اما این خیلی عالیه.همه چیز بی نظیر بود و نقد شما هم مفید.
    از سفر صحبت شد.به تازگی “”در راه””از جک کرواک,بزرگ نسل بیت را خوندم.احتمالا بهترین کتاب زندگیم هست.

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم