قسمت ششم خاطرات سینمایی را که نگاه کردم، دیدم متعلق است به اسفند ۹۳! ناگهان لرزیدم: یعنی من یک سال (حتی بیشتر از یک سال) این بخش را پُست نکرده بودم؟! زمان فقط برای من سریع میگذرد یا برای شما هم همینطوریست؟ بههرحال دیدم این آخرین روزهای تعطیلات عید (نگران نباشید، امسال هم به بهانههای مختلف، تعطیلی پشت تعطیلی داریم. دلتان تنگ نشود!) دیگر برویم سراغ قسمت هفتم عکسهایی از پشت صحنهی فیلمهای تاریخ سینما و شرحی بر آنها. شش قسمت قبلی را میتوانید با یک کلیک روی دستهی «شات» ببینید. امیدوارم قسمت هشتم این پست به سال بعد موکول نشود که باز بیایم بگویم چه زود گذشت! با دیدن برخی از این عکسها هم البته به زودگذر بودن عمر بیشتر پی می بریم …
فلینی استراحت میکند یا فکر؟
کامرون میتواند شخصیت داستانش را غرق کند، میتواند نجاتش دهد. شما کدام را ترجیح میدهید؟ در تایتانیک.
اینجا برتون تصمیمش را برای شخصیتش گرفته. در چشمهای درشت با امی آدامز.
استاد و دوستان پرتقال کوکی، قبل از صحنهی معروف تجاوز.
استاد و مکداول در حال گفتگو در پرتقال کوکی.
گیبسون در کنار مسیحش جیمز کاویزل.
گیبسون مسیح را به صلیب میکشد.
پازولینی پشت صحنهی یکی از فیلمهایش؛ احتمالاً سالو.
فیلمهای استودیویی؛ پشت صحنهی یکی از آثار هیچکاک.
اورسون ولز در جلد کارگردان همشری کین.
جان وین، جان فورد و جیمز استوارت جان در مردی که لیبرتی والانس را کشت.
چارلتون هستون در ژولیوس سراز. سال ۱۹۵۰٫
فرانک کاپرا و جیمز استوارت در چه زندگی شگفت انگیزی. آنها با لبخندشان هم زندگی میبخشند.
جیمز فاکس (چپ)، جوزف لوزی (وسط) و هارولد پینتر (طبیعتاً راست!) در پیشخدمت که براساس نمایشنامهی معروف پینتر ساخته شد.
فاکس و لوزی در پیشخدمت.
درک بوگارد، لوزی و فاکس در آینهی معروف همان فیلم.
دیوید لین بزرگ تنها میان صحرای ترکخوردهی لورنس عربستان. عکس بینظیریست.
استاد کوروساوا و بازیگرش تاکاشی شیمورا در زیستن. سکانس معروف پارک.
مگر میشود خاطرات سینمایی باشد و پدرخوانده نباشد؟! کوپولای بزرگ و براندوی بزرگ سر صحنه. سکانس مهمانی ابتدای فیلم.
جان استرجس و استیو مککویین سر صحنهی Le Mans
استیو مککویین در حال بازی فریزبی. وقت استراحت.
وودی آلن اینجوری مینوشت!
جورج لوکاس به عنوان نویسندهی Willow در پشت صحنهی فیلم ران هاوارد. به همراه بازیگرش وارویک دیویس.
لیندا بلر در حال گریم برای ترسناکترین موجود تاریخ سینما؛ جنگیر.
کیت وینسلت، کریستوفر کلستون و مایکل وینترباتم (وسط) در حال صحبت برای صحنهای از جود.
فیلمبرداری شهر عریان ژول داسین. چه خبر است آن پشت!
لویاتان و کارگردانی که همیشه گفتن اسمش سخت است: آندری زویاگینتسف.
نترسید! الکیست! پشت صحنهی ما را از شر شیطان حفظ کن.
بازیگر در میان کرمها. فیلم ترسناک squirm جف لیبرمن. سال ۱۹۷۶٫
کبوتری روی شانهی روی آندرشون نشسته و به هستی میاندیشد.
صحنهی دیگر از فیلم آندرشون. به سقفها دقت کنید.
عوامل بردمن در حال قدمرو!
وولورین گانگام استایل میرقصد!
میمون طلوع سیارهی میمونها، در اصل اندی سرکیس است! بقیهی میمونها هم در کادر هستند. اعجاز موشن کپچر.
وقتی دیکاپریو میخواهد پوست سر تام هاردی را بکند و ایناریتو هم تشویق میکند! ازگوربرخاسته.
۶ دیدگاه به “خاطرات سینمایی با شرح و تفصیل! ـ قسمت هفتم”
فیلم HACKSAW RIDGE رو چطور می بینید؟
بهترین ترجمه اش چیه به نظرتون؟ همون طوری تحت اللفظی باید ترجمه بشه؟ یا عنوان بهتری هم براش هست؟
و در مورد بازی هاش؟
ممنونم
اینکه سرتون شلوغه و نیمه کاره مطالعات و پزوهش در اینترنت و فرهنگ لغات رها میکنی طبیعی ست … اما داستان این فیلم در مکانی به نام بلندی های هاکسا اتفاق افتاده و عنوان بلندی های هاکسا رو برای معرفی در نظر میگیرند و نگرش و نظر نیاز به شناخت علوم داره نه باد هوا
معنای ستیغ یا تیغ یا اره یا سوزن و …. رو برای لحظه ای فراموش کن و به هیچ چیزی فکر نکن … خب …نام این فیلم بلندی های هاکسا میباشد و نه ستیغ هاکسا !!! حالا آروم با دو انگشت لب تاب یا موبایل یا … رو آروم خواموش کن و بی حرکت بمان تا متوجه شی
دوست گرامی، در ترجمهی نام یک فیلم، یک رمان یا هر چیز دیگری، باید شیرینیهایی را رعایت کرد. «ستیغ» برای این فیلم، جذابتر است تا «بلندیها». حالا شما اصرار دارید بگویید «بلندیها»، خب میل خودتان است. من و البته خیلی از نشریات و سایتهای دیگر ترجمه کردهایم «ستیغ». به همین راحتی!
سلام و وقتون بخیر
فیلم HACKSAW RIDGE رو چطور می بینید؟
بهترین ترجمه اش چیه به نظرتون؟ همون طوری تحت اللفظی باید ترجمه بشه؟ یا عنوان بهتری هم براش هست؟
و در مورد بازی هاش؟
ممنونم
سلام. «ستیغ هاک سا» بهترین ترجمه اش است. فیلم همه چیزش خوب است، از جمله بازی هایش.
اینکه سرتون شلوغه و نیمه کاره مطالعات و پزوهش در اینترنت و فرهنگ لغات رها میکنی طبیعی ست … اما داستان این فیلم در مکانی به نام بلندی های هاکسا اتفاق افتاده و عنوان بلندی های هاکسا رو برای معرفی در نظر میگیرند و نگرش و نظر نیاز به شناخت علوم داره نه باد هوا
من که متوجه نشدم منظورتان از این کامنت چه بود اما به نظرم هنوز نمیدانید معنای «ستیغ» چیست. کمی مطالعه لازم دارد، نه باد هوا!
معنای ستیغ یا تیغ یا اره یا سوزن و …. رو برای لحظه ای فراموش کن و به هیچ چیزی فکر نکن … خب …نام این فیلم بلندی های هاکسا میباشد و نه ستیغ هاکسا !!! حالا آروم با دو انگشت لب تاب یا موبایل یا … رو آروم خواموش کن و بی حرکت بمان تا متوجه شی
دوست گرامی، در ترجمهی نام یک فیلم، یک رمان یا هر چیز دیگری، باید شیرینیهایی را رعایت کرد. «ستیغ» برای این فیلم، جذابتر است تا «بلندیها». حالا شما اصرار دارید بگویید «بلندیها»، خب میل خودتان است. من و البته خیلی از نشریات و سایتهای دیگر ترجمه کردهایم «ستیغ». به همین راحتی!