نگاهی به فیلم کنیز The Handmaiden

نگاهی به فیلم کنیز The Handmaiden

  • بازیگران:  مین هی کیم ـ تائه ری کیم ـ جونگ وو ها و …
  • فیلم‌نامه: سئو کیونگ چونگ ـ پارک چان ووک براساس رمانی از سارا واترز
  • کارگردان: پارک چان ووک
  • ۱۴۴ دقیقه؛ محصول کره‌ی جنوبی؛ سال ۲۰۱۶
  • ستاره‌ها: ۴ از ۵

وام‌دار نقاشی ژاپنی

 

خلاصه‌ی داستان: ندیمه‌ای با  یک نقشه‌ی شیطانی وارد قصری مرموز می‌شود که دختری جوان به همراه عمویش در آن زندگی می‌کنند. او با هم‌فکری یک مرد کلاهبردار قرار است دختر را عاشق مرد کند تا او را از دست عموی ترسناکش بیرون بیاورد و در نتیجه مرد بتواند به ارث هنگفتی که به دختر جوان رسیده، دست بیابد. تلاش‌های ندیمه برای گول‌زدن خانم، به نتیجه‌ی غیرقابل تصوری می‌رسد …

 

یادداشت: نقاشی رویای زن ماهی‌گیر اثر نقاش برجسته‌ی ژاپنی هوکوسایی که درسال ۱۸۱۴ کشیده شد، نقطه‌ی ثقل جدیدترین فیلم پارک چان ووک است. این نقاشی یکی از معروف‌ترین نقاشی‌ها در هنر اروتیک ژاپنی‌ست که به شونگا معروف است. شونگا در لغت به معنای تصویر بهار است و در لفظ به جای آمیزش جنسی به کار می‌رود که نشان از شرم شرقی دارد. در این تصویر دو اختاپوس با زنی در آمیخته‌اند. این تصویری‌ست که معنای اروتیک فیلم از آن استنباط می‌شود. هیدکو، خانم آن قصر عجیب و غریب که نیمی معماری انگلیسی دارد و نیمی ژاپنی، در میان دیوارهایی که عموی مجنونش دور‌وبر او کشیده، گرفتار آمده است. ورود سوک‌هی به آن محیط، با تأکید دوربین روی بزرگ بودن این عمارت عجیب از طریق نمای رو به پایین که ماشین حامل سوک‌هی در میان مسیر جنگلی منتهی به قصر طی می‌کند، در واقع شروع داستان پر‌پیچ‌وخمی را نوید می‌دهد که بعداً پی می‌بریم به ماجرایی عاطفی هم پیوند خواهد خورد.

هیدکو، عشق و مغازله را تنها از طریق کتاب‌های اروتیک عمویش تجربه کرده است. در قسمت دوم داستان که بچگی هیدکو را می‌بینیم پی می‌بریم که عمو او را برای چنین روزهایی تربیت کرده است. روزهایی که جلوی مردها در مجلسی بنشیند و کتاب‌های اروتیک برای‌شان بخواند و در عین لذت دادن به آن‌ها، با تردستی کاری کند که خریدار کتاب‌های عمو شوند. این کاری‌ست که او یک عمر با ترس از عمو آموخته ولی با ورود سوک‌هی همه چیز تغییر می‌کند.

پارک چان ووک بعد از استوکر، که در هالیوود و به زبان انگلیسی ساخت، خوشبختانه دوباره به کشور خودش بازگشت و به زبان خودش شاهکار دیگری ساخت که در مرز ظریف بین خیال و واقعیت، طنز و جدی حرکت می‌کند. فیلمی اروتیک که اروتیزم را از لای کتاب‌های شونگا به فعل می‌رساند و در کالبد دو شخصیت دخترش می‌دمد. فیلمی یک‌سر زنانه که دو شخصیت اصلی بدون این‌که دیگری بداند، مشغول فریب دادن یکدیگر هستند اما در عین حال هر دو هم عاشق. فیلم با به تصویر کشیدن داستان از دو زاویه، یکی از نقطه‌ی دید سوک‌هی و بعد از نقطه‌ی دید هیدکو غافلگیری‌های جذابی ترتیب می‌دهد.

این‌که از واژه‌ی زنانه برای توضیح حال‌وهوای این فیلم استفاده کردیم فقط به دلیل استفاده از مایه‌ی عشقی در مواجه‌ی دو دختر جوان داستان و در ادامه، صحنه‌پردازی‌های بی‌پروا از معاشقه‌ی این دو که به آبی گرم‌ترین رنگ است (عبدالطیف کشیش) (اینجا) پهلو می‌زند، نیست. بلکه مردان فیلم پارک چان ووک یک‌سر دیوانگانی هستند که فقط در حال شنیدن داستان‌های جنسی و لذت بردن از آنند. انسان‌هایی که نه با عشق‌ورزی بلکه با شکنجه، لذتی فتیشیستی می‌برند. عمو که تکلیفش معلوم است. او با آن زبان سیاه و دستکش‌های سیاهش که حتی در یکی از پوسترهای فیلم هم خودنمایی می‌کند، دیوانه‌ای تمام‌عیار تصویر می‌شود که تنها به فکر فروش کتاب‌های عتیقه‌ی خودش است. او مثل مار پلاستیکی که در آستانه‌ی درِ ورودی کتابخانه‌اش تعبیه کرده تا از ورود آدم‌های غیرمجاز جلوگیری کند، روی کتا‌ب‌های اروتیک خود چنبره زده است. او زن‌های داستان را زندانی و تربیت‌شان می‌کند تا برای مردها کتاب بخوانند. و در نهایت جنونش به حدی می‌رسد که خاله از دست او خودش را حلق‌آویز می‌کند. کاری که هیدکو هم در ادامه‌ی سرنوشت محتوم خاله، دست به آن می‌زند اما خب در آخرین لحظه توسط سوک‌هی نجات می‌یابد. از طرف دیگر کنت هم هر چند در بخش اول داستان که از دیدگاه سوک‌هی روایت می‌شود، انگار گاهی به هیدکو نزدیک می‌شود، اما وقتی ماجرا را از زاویه‌ی هیدکو می‌بینیم، متوجه می‌شویم آن لحظات مهربانی و در هم آمیختن تنها برای گول‌زدن سوک‌هی بوده وگرنه قصد کنت آن‌طور که خیلی راحت هم به زبان می‌آوردش، تنها پول‌های هیدکوست و بس. اوج جنون مردان فیلم زمانی مشخص‌تر می‌شود که به سکانس رویارویی عمو و کنت می‌رسیم. در این سکانس، با آن اختاپوس مشمئزکننده‌ی بزرگی که توسط عمو در آکواریوم نگهداری می‌شود و مشخصاً ارجاعی‌ست به همان نقاشی معروف هوکوسایی، وقتی عمو با بی‌رحمی معمول و جاری در سینمای پارک چان ووک، یکی‌یکی انگشتان کنت را می‌برد، او انگار از این شکنجه نه تنها درد نمی‌کشد، بلکه لذت می‌برد. مردان این فیلم کارگردان بزرگ کره‌ای، تنها به فکر پول هستند و ارضای منحرفانه‌ی نیازهای بی‌انتهای جنسی خود. آن‌ها انگار بویی از انسانیت نبرده‌اند. این‌جاست که حال‌وهوای زنانه و لطیف فیلم، بیش از پیش خودش را نشان می‌دهد.

پارک چان ووک هر چند کره‌ای‌ست اما با الهام از نقاشی ژاپنی با تمام جلوه‌گری‌ها و آرامش و عرفان نهفته در ذات  فلسفه و جهان‌بینی شرقی‌اش، موفق شده به فیلمش عمق ببخشد. اصولاً در طی بیش از هزار‌ودویست سال، نقاشان بزرگی از ژاپن سربرآورده‌اند که الهام‌بخش معروف‌ترین و بزرگ‌ترین نقاشان غرب بوده‌اند. نقاشی در ژاپن در طی دهه‌های مختلف، سبک‌های متفاوتی را تجربه کرده است. اول بار این هنر از کره و بعد تحت‌تأثیر چین پدیدار شد. آیین بودا و ذن و مراقبه هم هم‌چنان که نقاشان چینی را تحت تأثیر قرار می‌داد، در نقاشی‌های نقاشان ژاپن هم نمود داشت. نقاشی ژاپنی بعدها از همتایانش پیشی گرفت و مریدان زیادی یافت. حتی با جستجویی ساده در اینترنت متوجه می‌شویم که نقاشان ژاپنی چه‌قدر در پایه‌ریزی سبک‌ها وشیوه‌های مختلف نقاشی از همتایان شرقی‌شان فاصله گرفتند و حتی به شکل عجیبی لااقل در نگاه اول، تعدادشان هم بسیار بیش‌تر از آن‌هاست. اما ارجاع پارک چان ووک به هنر نقاشی شرقی و به‌خصوص ژاپنی حتی از پوستر فیلم شروع می‌شود. با نگاهی به عکس پوستر فیلم (تصویر شماره‌ی ۱) و دو نقاشی از نقاشان کلاسیک ژاپن یعنی تاوایارا سوتاسو (مرگ به سال ۱۶۴۳) (تصویر شماره‌‌ی ۲) و کانو کوی (مرگ به سال ۱۶۳۶) (تصویر شماره‌ی ۳) متوجه می‌شویم این فیلم چه‌قدر وام‌دار این هنر ریشه‌دار و مهم شرق است.

تصویر شماره‌ی 1

تصویر شماره‌ی ۱

تصویر شماره‌‌ی 2

تصویر شماره‌‌ی ۲

تصویر شماره‌ی 3

تصویر شماره‌ی ۳

حتی تصویری که روی درِ اتاق هیدکو می‌بینیم و تیتراژ پایانی روی همین تصویر می‌آید (تصویر شماره‌ی ۴)، آشکارا یک نقاشی ژاپنی با تمام مختصات و مؤلفه‌های آن اعم از درخت و ماه و پرنده و کلاً طبیعت است (تصویر شماره‌ی ۵).

تصویر شماره‌ی 4

تصویر شماره‌ی ۴

تصویر شماره‌ی 5

تصویر شماره‌ی ۵

نقاشی ژاپنی مانند شعری‌ست بی‌اعتنا در توصیف دقیق اشیاء و واقع‌گرایی. آن چیزی که  اهمیت دارد ذات وجودی درخت و مزرعه و آب روان است. دیگر به جزئیات نقاشی به شیوه‌ی اروپایی مثل سایه‌روشن و کوچک نشان دادن اشیای دوردست و بزرگ نشان دادن اشیای نزدیک‌تر و این قبیل چیزها توجهی نمی‌شود. هوکوسایی، نقاشی که در فیلم جدید پارک چان ووک بارها به او و نقاشی مهمش ارجاع داده می‌شود، گفته: «در نقاشی ژاپنی شکل و رنگ عرضه می‌شود، بی‌آن‌که برای برجسته‌ نشان دادن تصاویر کوششی به کار رود. ولی در شیوه‌های اروپایی، تصاویر و واقع‌نمایی آن‌ها مورد نظر است.» هنرمند ژاپنی می‌خواست احساس خود را ابراز کند. قصدش این بود حالتی را القا کند. آن‌چنان که مثلاً در هایکوهای ژاپنی هم این قانون تکرار می‌شود؛ قصد این نیست که همه‌ی اجزای صحنه مو‌به‌مو تکرار شود، تنها رساندن آن حس‌و‌حال به مخاطب کافی‌ست. هنرمند ژاپنی اگر نسبت به احساس خود صادق باشد، انگار رعایت واقع‌بینی را کرده است. نقاشی ژاپنی آن‌قدر اهمیت پیدا می‌کند که حتی روایت‌های عجیبی هم از تلاش انسان‌ها برای حفظ و نگهداری آن‌ها گفته شده است. به عنوان مثال یکی از بزرگ‌ترین نقاشان ژاپن سس شیو نام داشت و آثار او از همان منزلتی برخوردار بود که آثار لئوناردو داوینچی نزد اروپاییان. آورده‌اند که او را به گناه سوء‌رفتار به تیری بستند. اما او با انگشتان پا تصویری از چند موش کشید و موش‌ها را چنان هنرمندانه کشید که جان گرفتند و ریسمان‌ها را جویدند و او را آزاد کردند! یا در داستانی دیگر آورده‌اند که خانه‌ای آتش گرفت؛ صاحب‌خانه، که یکی از تصاویر سس‌ شیو را در اختیار داشت، چون راه فرار را مسدود دید، شکم خود را درید و طومار نفیس را در آن جا داد. بعداً این اثر، بی‌آسیب، از جسد نیم‌سوخته‌ی او به دست آمد! هنر نقاشی ژاپنی در طی قرن‌ها به دلایل مختلف، یا آسیب دیده‌اند یا از بین رفته‌اند و آن چیزهایی هم که باقی‌مانده مجموعه‌هایی خصوصی‌ست که در دست این و آن دیده می‌شود. هم‌چنان که در فیلم هم می‌بینیم عمو کلکسیونی از طومار و پرده از نقاشی‌های عمدتاً اروتیک دارد که مثل جانش از آن‌ها محافظت می‌کند.

 به هر حال فیلم جدید کارگردان برجسته‌ی کره‌ای، با تکیه بر نقاشی ژاپنی، بازگشتی تمام‌عیار به فضایی‌ست که او به‌خوبی می‌شناسد.

فیلم‌های دیگر این کارگردان کاردرست در «سینمای خانگی من»:

ـ استوکر (اینجا)

ـ من یک سایبرگ هستم، اما مهم نیست (اینجا)

۲۷ دیدگاه به “نگاهی به فیلم کنیز The Handmaiden”

  1. sasash گفت:

    این فیلمو ندیدم انچه که توضیح دادین برام باورکردنی نیست تا حالا ندیدم در سینمای رسمی شرقی فیلمی اشکار ا با تمایلات هم*جن*س*گرایانه ساخته بشه … احتمال میدم اولین باره …اصلا در فرهنگ کره و ژاپن وجود نداشته ..چطور اجازه داده شده در کره ساخته ونمایش داده بشه … بخصوص در جایی دیگه دوستی که دیده این دو زن در اخر بهم میرسن و با هم فرار میکنن ….

  2. ناشناس گفت:

    یعنی صحنه ها واقعی بود و خود اون دو بازیگر اون کثافت کاریا رو میکردن؟!!!

    • یه نفر گفت:

      این دید اشتباه شماست که نمیتونه به حریم این دست از جامعه احترام بذاره اگر این نوع ارتباط کثافت کاریه پس روابط افراد استریت هم میتونه نوعی از کثافت کاری باشه.

  3. Karen گفت:

    توضیحاتی که لازم داشتم بود، ممنون

  4. Autorental گفت:

    کارگردان این فیلم خیلی معروفه…

    یه جورایی ریدلی اسکات کره ای هاست…

  5. خاطره گفت:

    استادمون دیدن این فیلم و دیگر فیلم های این کارگردان رو توصیه کرده بود… و من طبق معمول وقتی از دیدن فیلمی گیج میشم فوری میام اینجا تا نقد بخونم و به هزار توی فیلم وارد شم…
    مرسی واقعا… عالی بود .. شما حداقل ذهن آدم رو به چند نکته دیگه هم باز میکنید که واقعا به دردم میخوره این اطلاعات

    بازم تشکر

  6. ترجمه گفت:

    یکی از اصلی ترین پیام های فیلم:
    هیچ چیز، آنطوری نیست که به نظر میرسد…

  7. رضا روستا گفت:

    سلام
    بعد مطالعه نقدتون و روایتتون از ماجرای فیلم نظرات دوستان رو هم که اشتراک گذاشتند خواندم و متوجه شدم بیشتر دوستان از سبک عریان و بی پرده ای که کارگردان در روایت خودش به کار گرفته متعجب و تا حدی ناراحتند.خصوصا که فیلم محصولی از شرق آسیا هست.فکر میکنم بخشی از این نظرات از بابت بیگانگی بینندگان فیلم با سینمای خصوصا معاصر شرق آسیاس( بیشتر سینمای بیست سال اخیر مد نظرم هست) و اینکه تصورات عزیزان نزدیک به سریال هایی هست که بیشتر از کشور کره تماشا کردند.اما مدیوم سینما و سریال تلویزیونی تفاوت زیادی با هم دارند و مخصوصا در محصولات دو کشور کره جنوبی و ترکیه اختلاف محسوسی ما بین این دو مدیوم آشکارا وجود داره.فارغ از کیفیت این اختلاف در محتوای آنچه نیز به تماشا گذاشته میشه بیشتر ظهور پیدا میکنه و در فیلم سینمایی به ویژه در کار کارگردانهای مطرح و نظریه پرداز این محتوا چند لایه هست و مخاطب در مراتب مختلفی با اثر میتونه ارتباط برقرار کنه و برخلاف تولیدات تلویزیونی که به واسطه مختصات آنها معمولا انچه نمایش داده میشود کل ماجرایی هست که باید مخاطب برداشت کند، در سینما(نه به تعریف کلی ازسینما بلکه نوع خاصی که در کار دسته ای از سینماگرها شاهد هستیم) از روایت ماجرا تنها لایه نخستین فیلم ساخته میشه و بعد از ان در ذهن بیننده هست که باید در جستجوی کشف چرایی آن چیزهایی بر بیاد که یک کارگردان به عنوان خالق اثر تصمیم گرفته در زمانی حدود دوساعت تنها آن تصاویر و نه تصاویر دیگری رو انتخاب کنه و به نمایش بگذاره.
    پس به نظرم باید دید چرا ووک در این فیلم از این شیوه بیانی بهره گرفته و بعد به قضاوت بپردازیم ایا لازم بوده، یا اینکه تنها چون ما انتظار چنین حجم بی پردگی رو از منطقه شرق آسیا نداشتیم چنین کاری هتاکانه و بی مسئولیتی است.
    ووک از معدود کارگردان نظریه پردازانی هست که گویا اعتقادی به جمله سقراطی معروفی که میگه مطرح کردن پرسش درست اهمیت بیشتری داره تا یافتن پاسخ چرا که با طرح پرسش صحیح ناخواسته به جواب آن هم خواهیم رسید ، نداره .ووک بر عکس بیشتر کارگردانان به قول معروف جایزه بگیر ترجیح میده به دل پاسخ بزنه تا اینکه مخاطب را با یک پرسش اساسی رو به رو کنه.بنابراین در این داستان تمثیلی هم که در نقدی که نوشتید به درستی به اون اشاره کردید که از نقاشی،افسانه و پاره ای مسایل اروتیک بهره گرفته شده تا در پس قضیه چیزی مهمتر مطرح بشه که گمون میکنم در این بخش از نقد نارسایی هست که برای خواننده جا نمیفته که چرا کارگردانی شرقی به سمت چنین سبکی از روایت گرایش پیدا کرده.
    من معتقدم پیرنگ اصلی نظرات ووک در این فیلم بر پایه بهره کشی یا استثمار نهاده شده،و فیلم نوعی اسیب شناسی این پدیده هستش که چرا به وجود میاد ،چطور شکل میگیره و چگونه تمامی ما در خدمت اون هستیم بدون اینکه متوجه این موضوع باشیم.ما از همون ابتدا فیلم با حضور نظامی و حرکت منظم سربازان ژاپنی در کره مواجه هستیم،ووک با آغاز کردن فیلمش با چنین نمایی تکلیف رو با شرایط کلی مشخص میکنه که ما در دنیایی هستیم که همواره یه دسته اقلیت بر اکثریتی بزرگ حق زمامداری دارند.حالا برای یافتن چرایی این ماجرا که چنین حقی به طور تاریخی فارغ از محلی خاص(چون در همه جا به نحوی مختلف شاهد بروز آن هستیم) و زمانی خاص( چون در طول تاریخ همواره این روند صورت پذیرفته) برای عده ای مفروض بوده، به شرح پاسخ میپردازه که در این روایت تمثیلی علت همان سهم خواهی اعضای خرد جامعه هست و در زمانیکه دقیقا تصور میکنند که دارند به نوعی کلاه از سر فرد یا سیستم بهره کش بر میدارند خود بخشی از نقشه های فرد استثمارگر شده اند و تن به بازی کردن در میدان بازی داده اند که اساسا برای خودشان نیست بلکه تنها مهره ای در این سناریو هستند که نقشی برای اونها در نظر گرفته شده ولی این توهم رو دارند که در این زمین بازی به دلخواه مشغول ایفای نقش خود هستند و چنانچه هوشمندانه عمل و انتخاب کنند،حتی میتوانند برنده بازی باشند.در جای جای فیلم ما شاهد هستیم کارکترهای کره ای(اکثریت استثمارشونده) در حال استراق سمع و پاییدن دخترک ژاپنی(اقلیت استثمارگر) ماجرا هستند و گمان میکنند خودشان هستند که نقشه هایشان را پیش میبرند در حالیکه دخترک ژاپنی همیشه چند گام از اونها جلوتر هست و همواره ان میزانی از ماجرا را برای کره ای های غرق در توهم عیان میکنه که لازم هست اونها مطلع باشن تا نقشه های خودش رو بر پایه توهمات اونها پیش ببره.در این بخش ار ارجاعات فیلم هن ووک طعنه ای به جامعه مدرن میزنه که چطور تکنولوژی در خدمت طبقه استثمارگر هستش و ما شاهدیم که دخترک ژاپنی با ابزارالات به نسبت پیچیده تری که در اختیار داره مثل دوربین و …. توان بیشتری در کنترل و پیشبرد برنامه هاش داره در حالیکه کره ای ها از ابتدایی ترین روشها در این جنگ نابرابر استفاده میکنند و به نوعی از پیش باخته هستند.دخترک ژاپنی تنها توان رهیافت به حقایق ماجراها رو داره در حالیکه برای کره ای ها حقیقتی نمایشی رو خلق میکنه تا اونها به خیال خودشون در توهم باشند پی به حقیقت برده اند.
    این موضوع جانمایه اصلی شکل گیری پدیده بهره کشی از نظر ووک هست، یعنی کنار اومدن اکثریت با این قضیه که به هر حال شرایط کلی این هست که طبقه ای حاکم و طبقه ای محکوم باشند پس باید با پذیرش چنین شرایطی به فکر دور زدن طبقه حاکم بود تا به نوعی بتوان سهمی در این طبقه برای خود جست ولو به اندازه یک کمد دیواری به عنوان اتاقک ندیمه که به دخترک کره ای داده میشود در مقابل قصری با آن عظمت که دخترک ژاپنی در ان روزگار میگذرونه.این تمایل به همکاری از سوی استثمارشوندگان در کسب منفعت جزیی از سفره استثمار در برابر منافع کلی در تمامی سطوح اکثریت محکوم ریشه کرده.به گونه ای که ما متوجه میشویم تنها در قبال امتیاز معدنی طلا ،فرد صاحب کتابخانه موجبات چیرگی نظامی ژاپن و تحویل کشور به قوای بیگانه را فراهم میسازد.اکثریت محکوم به هر دری میزنند تا بخشی ناچیز و الصاقی به اقلیت حاکم شوند ، کره ای ها هر تلاشی میکنند تا ژاپنی به نظر بیایند از نقشه کشیدن برای ازدواج با دختر خانواده ای ورشکسته ژاپنی،تا فریب و نیرنگ بازی برای جلوه دادن خود به عنوان نجیب زاده ای ژاپنی،حتی در خانه ها هم خبری از سبک کره ای نیست و همه چیز ژاپنی انگلیسی شده.تنها بخشی از خانه که سبکی کره ای دارد همان کتابخانه است که محل فروش اثار اروتیک شده که باز هم طعنه ای اشکار به دنیای مدرن است که این جوامع محکوم به استثمار تبدیل به حیاط خلوتی برای جوامع حاکم شده اند که هر انچه را در ظاهر محکوم میکنند در حقیقت در این جوامع خودشان پیاده میکنند.
    اما بخشهای عریان جنسی این فیلم درواقع پاسخی هست که ووک به مسیله ای میدهد که مطرح کرده.ووک استثمار را نه تنها در سطح طبقاتی که دسته ای بر دسته دیگر روا میدارند بررسی کرده بلکه این موضوع رو به طور تاریخی حاصل یک نظام مردسالارانه میدونه و ریشه استثمار را موضوعی جنسیتی(نه جنسی) در نظر گرفته،و در روایت داستانی خودش حتی دخترک ژاپنی را که در مقابل کره ای ها در سطح طبقاتی نقش استثمارگر را ایفا میکنه در سطح جنسیتی مقابل عموی خود که یک مرد است تبدیل به دختری کرده که نقشی قربانی و استثمار شده را ایفا میکنه و راه چیرگی بر این دنیای مرد سالار را که یکی از میراث آن همین استثمار است را به نوعی ائتلاف جنس دیگر میدونه که در سطح نمایشی فیلم به واسطه تصاویر همجنسگرایانه ای که شاهد آن هستیم بروز پیدا میکنه و همین موضوع با عدم ریشه یابی صحیح برای بعضی مخاطبین موجب ناراحتی شده.تمامی مردان در فیلم ندیمه به نوعی خواهان دیکته کردن خواسته های خود به زنان فیلم هستند و کارگردان با ساخت این قبیل کارکترهای غلو آمیز سعی در برجسته سازی این نظر که استثمار حاصل یک جامعه مردسالارانه هست داره و راه برون رفت از این بن بست رو بر هم خوردن تعادل حاصل از نقش جنسیت مردانه در معادلات جوامع میدونه،از همین رو در پایان فیلم دخترک با خر مهره ای که در کودکی به عنوان نمادی از مردانگی و ابزار القا و برتری مردانگی در تربیت دختر نقش مهاجم فیزیکی رو ایفا میکرده بعنوان نمادی برای انتقال قدرت اینبار در دستان دخترک برای برداشتن بکارتش به کار میرود تا به نوعی نمایشی بیانگر فضای انتقال قدرت در نظر گرفته شود

  8. آرمان گفت:

    میشه به طور خلاصه بگید فیلم چه معنی و مفهومی رو میخواست برسونه ؟

  9. Ali reza گفت:

    قسمت اول فیلم خوبه.
    دیدن قسمت دوم خسته کننده.
    و قسمت سوم حال بهم زنه.

    قسمت اول مثل یک معماست.
    قسمت دوم پاسخ معما.
    قسمت سوم نشان دهنده فلسفه فیلم و هدف اون هست. : فمینیسم!!!

    البته در قسمت دوم دست کارگردان رو میشه. خیلی نیاز به فسفر سوزوندن نیست.

    زنها مظلوم و بدبخت و تحت ستم، و مردها هم احمق و وحشی و دنبال فساد. این میشه فلسفه فمینیسم و هدف غایی فیلم.

    همین فیلم اگه برعکس بود، یعنی زنها رو بد نشون میداد، جایزه هویج هم نمیگرفت!

  10. امید گفت:

    دوستان فیلم‌های شبیه این چه فیلمی پیشنهاد میکنید؟

  11. نگین گفت:

    سلام وقت تون بخیر
    فیلم رو تازه تموم کردم ، بلافاصله سرچ زدم و یه نقدی خوندم ، زیاد پرمایه نبود با سرچ دوم به این سایت و نقد شما رسیدم ، خیلی عالی بود درود بر شما
    نسخه سانسور شده ش رو دیدم و متاسفانه این سانسور ها بسیار ضربه زده بود به فهم ببیننده از فیلم ، حس میکردم بخشی از داستان رو از دست دادم و متوجهش نشدم ، نقد رو که خوندم باعث شد صد درصدش رو متوجه بشم ، به نظرم بد نبود فیلمه ، یه مقدار خوشحال هستم بابت صحنه هایی که حذف شده و شاهدش نبودم چون به نظر میرسه که فراتر از یه صحنه عادی بوده ، مخصوصا اینکه بخش های خشونت آمیزش هم احتمالا حذف شده و این هم خوبه که حتی صحنه هاش صرفا به جهت جلب توجه و جذب مخاطب نبوده و مکملی بوده برای فهم بیشتر سیر داستان فیلم ، این چیزیه که فکر میکنم بین فیلم هایی که صحنه های اروتیک دارن کمیاب و ارزشمنده.
    به نظرم فرقی ام نمی‌کرد یا بهتره بگم لزومی ام نداشت که رابطه ی بین دو تا دختر به یه عشق همجنسگرایانه ختم میشد، مثلا به عنوان صرفا دوتا دوست صمیمی و فارغ از چنین احساساتی در کنار هم ادامه میدادن ، هم خوب بود و به باقی داستان لطمه نمی‌زد.

    – فقط سوالم و جای تعجب برام اینه که چرا بانوی همون قصر که اسمش یادم رفت ، آخر فیلم اون وسیله ای که چند گوی فلزی داشت ، و تو کودکی باهاش مورد تنبیه قرار می‌گرفت رو با خودش آورده بود و داد به ندیمه ش؟

  12. علی گفت:

    فیلم بدی نبود اما نسبت به فیلم oldboy از همین کارگردان ضعیف تر بود . پیچیدگی داستان سطحی بود یا شاید کارگردان می‌خواسته که این طور باشد چون یک تم طنز هم در فیلم احساس میشود و صحنه های اروتیک فیلم هم خیلی در خدمت فیلم نامه نبود و فیلم هر چه به پایان نزدیک می شود از جذابیت آن کاسته می شود

  13. لادن گفت:

    فیلمش فوق العاده بود، من تازه دیدم، و تد آخر فیلم میخکوب شدم که چه داستان گیرا و جذابی داشت و چقدر هنرپندانه کارگردانی و بازی شده بود ، واقعا سینمای کره بشدت تاثیرگذار عمل میکنه ، من اولین تجربم از سینمای کره فیلم انگل بود ، که جایزه اسکار گرفته بود و بخاطر همین دیدمش و جذبش شدم، ولی فیلم ندیمه و اینکه انقدر شفاف به اقلیتهای جنسی پرداخته شده بود ، و نگاه به مردسالاری و استثماری که وجود داشت واقعا برام جذاب بود و شوکه کننده…. از طرفی هم با این نکته توجا شده بود کا لزوما قرار نیس بین بد و بدتر انتخابی کنی ، میتونه گزینه سومی فرای تصورات ما برای رهایی از قید و بندهای زندگی وجود داشته باشه. باید آزاد اندیش بود و پذیرای اتفاقات جدید پیرامون

  14. سارا گفت:

    این فیلم رو چند ماه پیش دیدم . امروز خواستم یکم دربارش تحقیق کنم که به سایت شما رسیدم نقدتون از فیلم خیلی خوبه . داستان فیلم واقعا برام جذاب بود و بنظرم ‌‌رزش جایزه هایی که برده بود رو داشت .
    ممنون

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم