پاییز هم تمام شد و رسیدیم به زمستان. زمستانی که البته فقط اسمش باقی مانده، رسماً نه خبری از سرما هست، نه چیز دیگر. هر بار همین را میگویم که با رفتارهای غلط و خودخواهانهی خودمان، اکوسیستم را تغییر دادهایم و عین خیالمان هم نیست. در همین زلزلهی چند روز پیش تهران بود که در عرض ۲۱ ساعت، ۱۵ میلیون لیتر بنزین مصرف کردیم که مثلاً از مهلکه فرار کنیم. تلویزیون «میلی» نشان میداد چند خانواده از همین فرصت برای بستن چمدان و رفتن به شمال استفاده کرده بودند! این یعنی بیتدبیری، بیفکری، خودخواهی، ندانمکاری، فرهنگ غلط … بگذریم. شمارهی جدید مجله هم چاپ شد. من هم در این شماره چیزهایی نوشتهام. یکی مطلبیست با نام «چی صدا کنم تو رو؟!» دربارهی سازوکار ترجمهی اسامی فیلمهای خارجی اکرانشده در سینماهای ترکیه با ذکر نمونههایی بامزه از این اسمهای تغییرشکلیافته. در خیلی از کشورها چنین رسمی وجود دارد و من سعی کردهام نگاه مبسوطی بیندازم به علت این کار در ترکیه. برای تکمیل شدن مطلب هم گفتههایی از اهالی سینمای این کشور، اعم از منتقدها و مسئولان شرکتهای پخش فیلمهای خارجی را ترجمه کردهام که در اینباره حرف میزنند تا بهروشنی مشخص شود چه اتفاقهایی باعث میشود اسمها تغییر کنند. مطلب دیگر من هم یادداشتیست با نام «پروپوفول» که بر فیلمی دیگر از سینمای کرهی جنوبی با نام ریشآبی (لی سو ئون) نوشتهام. فیلمی که دیدنش را توصیه میکنم. خلاصه اینکه، فیلم ببینید و «فیلم» بخرید و مطالب من و دوستان را هم اگر فرصتی بود بخوانید، ضرر ندارد.
پاسخ دادن