کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی شانزده

کوتاه، درباره ی چند فیلم، شماره ی شانزده

  • نام فیلم: خط ویژه
  • کارگردان: مصطفی کیایی

فریدون و سمیرا، تصمیم می گیرند با کمک برادرِ سمیرا، کاوه، سایت بانک را هک کنند و مقدار زیادی پول را از حسابِ شخصی به نام محتشم که مردی ست ثروتمند و وابسته به بالا، به حساب خودشان منتقل کنند اما دراین کار، دچار اشتباهی می شوند که پای اشخاص دیگری هم به میان می آید … « خط ویژه » با آن نمای هلی شاتِ طولانی و جذاب و آن تیتراژ فوق العاده و آن موسیقی متفاوت که بخشی از فضای کلی داستان را بازتاب می هد، شروعی غافلگیرکننده دارد و شاید تا یک ساعت ابتدایی هم همچنان جذاب است. شخصیت های فراوان، رفت و برگشت ها، تعقیب و گریزها و یا ورود آدم های جدید، باعث می شود با اثری سرگرم کننده و بامزه طرف باشیم اما بعد از این یک ساعت، همه چیز به شدت تکراری و خسته کننده می شود. ورود ناگهانی آدم هایی مثل خواهر شاهین، شهرزاد ( میترا حجار ) و یا نامزد منوچهر، مرجان ( پریناز ایزدیار )، بی تأثیری آن ها در داستان و شلوغ شدنِ بیش از حد آن، باعث می شود فیلم بیش از هر چیز سردرگم و شلوغ بشود. شلوغی ای که کارگردان عمداً از همان ابتدا با جسارت بر آن تأکید می کند و آدم های زیادی را زیر بال و پر درام خود می گیرد و جلو می بردشان و اتفاقاً به نظرم، هر چند که تا حدودی از این کار بسیار سخت برآمده اما اتفاقاً همین شلوغی، موجب می شود بعد از یک ساعتِ ابتدایی، همه چیز خسته کننده شود. طبیعتاً اینکه من اصولاً از فیلمی که یک شخصیتِ محوری ندارد، تعداد زیادی آدم در آن رفت و آمد می کنند و شلوغ است ( نه البته بی نظم، بلکه شلوغ. بی نظم بودن با شلوغی فرق می کند. یک فیلم تک نفره هم می تواند بی نظم باشد و بالعکس ) هیچ خوشم نمی آید، می تواند در برداشتِ من از خسته کننده بودن فیلم، تأثیرِ زیادی داشته باشد. ( یادداشت « ضدِ گلوله »، فیلم دیگرِ کیایی ) (بیشتر…)

بخشی از « نوشتن با دوربین، رو در رو با ابراهیم گلستان » اثر پرویز جاهد

 از اسم منتقد ایرانی صرف نظر کن. این کلمه ی نقد و منتقد ایرانی از انتقاد نمی آد، از نق نق می آد. این لغت منتقد ایرانی! منتقد ایرانی نق نق بچه گانه خود را کرده است و بچه های بعدی به به به او گفته اند. این به من و به سازنده و به کار ربطی ندارد. تو برو در آلاسکا یه جور دیگه نگاه خواهند کرد، تو برو در گامچاتگا یه جور دیگه نگاه خواهند کرد، همان وقت در روسیه یک چیز دیگه می گفتند. تو ببین شعور خودت چی می گه. تو چی کار داری به منتقد ایرانی. آخر چه جور سیامک یاسمی را قبول نمی کنی اما بسیار بی سوادتر از او را به اسم منتقد ایرانی که هی هم می گویی منتقد ایرانی، توی سر خودت می زنی و فکر می کنی علی آباد هم دهی بوده است.

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی نوشت: در بخشِ اول قسمتی از کتاب ( اینجا ) گفته بودم که باید با ظرفیتی بالا به سراغِ خواندنش رفت. گلستان زبان تند و تیزی دارد. این قسمت از حرف هایش، منتقدان ایرانی را نشانه گرفته و حسابی آن ها را نواخته! گفته بودم که گلستان رُک است. اهل هندوانه زیرِ بغل گذاشتن نیست. حرف های او با تمام صراحت و تند و تیزی اش، به دل می نشیند. به دلِ من که می نشیند.

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم