نگاهی به فیلم طلوع سیاره ی میمون ها Dawn of the Planet of the Apes

نگاهی به فیلم طلوع سیاره ی میمون ها Dawn of the Planet of the Apes

  • بازیگران: جیسون کلارک ـ اندی سرکیس ـ گری اولدمن و …
  • فیلم نامه: مارک بومبک ـ ریک جافا ـ آماندا سیلور براساس رمانی از پی یر بول
  • کارگردان: مت ریوز
  • ۱۳۰دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۲۰۱۴
  • ستاره ها: ۳/۵ از ۵

آدم ها و میمون ها

خلاصه ی داستان: سال هاست که مردمِ زمین به خاطر بیماری مرموزی از بین رفته اند و تنها گروهِ معدودی از آن ها که در برابر این ویروس مقاوم بودند، زنده مانده اند. گروهِ باقیمانده برای دسترسی به منبعِ برق، باید از دلِ جنگلی بگذرند که قبیله ی میمون ها به سرکردگی میمونی هوشمند و انسان گونه به نام سزار، در آن زندگی می کنند؛ میمون های پیشرفته ای که توانایی حرف زدن و ارتباط برقرار کردن دارند و همین قضیه انسان ها را به شگفتی وامی دارد. مالکوم، رئیس گروهِ آدم ها، باید با سزار، بر سرِ دستیابی به منبع انرژی به تفاهم برسد … (بیشتر…)

« سیما » ی غریبِ ما !

در یکی از این سریال های تلویزیونیِ ایرانیِ « سیما » ی خودمان، یک خانواده ی متوسطِ رو به پایین از لحاظِ مالی داریم و یک خانواده ی پولدار، که این پولدارها طبیعتاً آدم بدها هستند و آخرش هم به تیرِ غیب گرفتار می شوند؛ یا می میرند یا قطعه قطعه می شوند و یا خلاصه درد و مرضی می گیرند، چرا که پولداری یعنی گرفتاری و انبار شدنِ جمیعِ بدی ها در روح و جسم و در نتیجه به سزای عمل رسیدن. اینکه متوسطِ رو به پایین باشی، خوب است. حتی فقیر و بدبخت باشی که دیگر خیلی عالی ست! مثلاً در همین سریال یک آبدارچی هست که برای خانواده ی متوسطِ رو به پایینِ داستان کار می کند و بی آزارترین و بی حاشیه ترین آدمِ داستان است. چرا آنوقت؟ خب چون بدبخت است دیگر! چون پول ندارد و همیشه هم پیراهن های نخ نما می پوشد اما با اینحال دلش صاف است و سبک سر به بالش می گذارد. در تمام این سریال ها، این آبدارچی های محترم، بهترین آدم های داستان هستند! (بیشتر…)

چند شعرِ طنزِ « فرانو » سروده ی اکبر اکسیر

تیراژ

محبوبیت احمد شاملو

کفرم را در می آورد

او با اینکه مُرده است

هم کتاب هایش تجدید چاپ می شود

هم سنگ قبرش!

***

سهام عدالت

کاشت، داشت، برداشت

سه اصل مهم کشاورزی ست

اردیبهشت و خرداد، پدر برنج کاشت

تیر، مرداد، خدا از آفات نگاه داشت

اواسط شهریور

بانک کشاورزی و گنجشک

همه را برداشت!

***

آناتومی

شب عید مرغ داشتیم

ران به عرفان رسید

سینه به ایثار

دل و جگر به ملیحه

گردن و دنده و بال و ستون فقرات

به من

آنجا بود که فهمیدم

چرا پدرها،

اخلاق سگ دارند!

 

توضیح: املای کلمات، فاصله گذاری ها، علائم و به طور کلی، ساختار نوشتاری این متن، عیناً از روی متن کتاب پیاده شده، بدون دخل و تصرف.

 

پی نوشت: فکر نمی کنم اکبر اکسیرِ بانمکِ عاشقِ ملیحه، چندان نیاز به معرفی داشته باشد. قبلاً هم چند تا از « فرانو » هایش را ( اینجا ) و ( اینجا ) منتشر کرده بودم.

نگاهی به فیلم شهر عریان The Naked City

نگاهی به فیلم شهر عریان The Naked City

  • بازیگران: بری فیتزجرالد ـ هووارد داف ـ دوروتی هارت و …
  • فیلم نامه: آلبرت والتز ـ مالوین والد براساس داستانی از مالوین والد
  • کارگردان: ژول داسین
  • ۹۶ دقیقه؛ محصول آمریکا؛ سال ۱۹۴۸
  • ستاره ها: ۳ از ۵

 

به خاطرِ آن چراغ های روشن و لباس های خز

 

خلاصه ی داستان: زنی جوان توسط دو نفر کشته می شود و ستوان دَن به همراه کارآگاه هالوران برای یافتنِ قاتل، سرنخ ها را دنبال می کنند … (بیشتر…)

کاورهای دی وی دی محبوبِ من ـ سری پنجم

کاورهای دی وی دی محبوبِ من ـ سری پنجم

دوباره نوبتِ کاورها رسید، اینبار از شماره ه ی ۱۶۲ تا ۱۹۱ و چهار سریِ گذشته ی کاورها را ( اینجا )، ( اینجا )، ( اینجا ) و ( اینجا ) می توانید ببینید. بدونِ حرف می رویم برای سری پنجم. (بیشتر…)

سینمای خانگی من – نقد و بررسی فیلم