ـ ارنست، من از مُردن خوشم نمیآد. یک طرف زندگیست و جمعیت و کثافتکاریهای جمعیت، اون طرف هم مرگ. بدیش اینست که همه حق دارن بمیرن و به حقشون هم میرسن. این دموکراسی مادرقحبه همینه. من که میگم اینجا به ما حقه زدن. کلاه سرمون گذاشتن. میفهمی چی میگم؟ یه حقه حسابی به ما زدن.
ـ کی به ما حقه زده، لنی؟
ـ من چه میدونم. میگن میلیاردها سال پیش از این ما همه از اقیانوس در اومدیم. اما قبل از اون کجا بودیم؟ و قبل از قبل از اون؟ و قبل از قبل از قبل از اون؟ هیچکس نیست جوابتو بده. همهاش همون پوزخنده. تا چند روز دیگه خودت میفهمی ارنست. وقتی فهمیدی خبرشو به منم بده. دو کلمه برام بنویس. بعضی وقتا خیال میکنم آدم به دنیا اومده که اسباب تفریح مردم بشه.
توضیح: املای کلمات، فاصلهگذاریها، علائم و به طور کلی ساختار نوشتاری این متن عیناً از روی متن کتاب پیاده شده است.
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از
دست اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم
سلام و ممنون از شما. راستش دستاندرکاری ندارم، فقط یک نفرم :))